تحریم یا خودتحریمی؟ تهدید یا فرصت؟
محمد قربانی
منتقد سینما
هر ژانر سینمایی چهار دوره را طی میکند؛ دوره ابتدایی، دوره بلوغ، دوره بازنگری و دوره هجو ژانر. حالا که با غائله «وکالت میدهم»، ژانر «زن، زندگی، آزادی» به دوره هجو خود رسیده، جا دارد به یک ماجرای دیگر در این ژانر بپردازیم؛ ماجرای تحریم جشنواره فیلم فجر.
قریب به اتفاق فیلمسازانی که امروز جشنواره را تحریم کردهاند، اگر با سازکارهای رایج جهانی فیلم میساختند، هیچوقت به فیلم دوم نمیرسیدند. سود سینمای ایران نه در فروش، بلکه در ساخت است. در ایران همین که فیلم بسازید، با توجه به اینکه سینما دولتی است و کسی توقع بازگشت سرمایهاش را از شما ندارد، سود کردهاید. همین مسأله، از طرفی احساس نیاز فیلمسازان برای یادگیری سینما را کشته و از سوی دیگر، روز به روز پولدارترشان کرده است. به این ترتیب هیچوقت سینمای ایران نمیتواند کوروساوا داشته باشد؛ فیلمسازی که پس از چندین شاهکار سینمایی، در اواخر زندگی، بهدلیل شکست تجاری فیلمش خودکشی کرد.
ایران بهشت فیلمسازان جهان است. همه اهالی سینما، از کارگردان و بازیگر گرفته تا منتقد، در همین سینما و با پول بیتالمال و بواسطه جشنواره فجر شناخته شدهاند. اما متأسفانه اعتراض با دهان پر، اتفاقی رایج نزد این دوستان است. برای نمونه بد نیست به بازیگری اشاره کنم که با بازی در فیلمهای دفاع مقدس شناخته و پولدار شد و فردای بازی در نقش یک نیروی اطلاعاتی جمهوری اسلامی، در اینترنشنال از وجه چگوارایی خود رونمایی کرد؛ یا به منتقدی که بواسطه سیاستهای غلط رسانه ملی، نزدیک به دو دهه تلویزیون را در انحصار و قرق خود داشت، همه منتقدان سینما را از تلویزیون فراری داد، خود عامل (و کاسب) تحریم تلویزیون توسط دیگر منتقدان و سینماگران بود و حالا امروز علم تحریم بلند کرده است. این دوستان جایی غیر از ایران نمیتوانند مرتکب فیلمسازی یا نقد فیلم شوند. تجربههای ناموفق این چند ساله سینماگران ایران در خارج از کشور، شاهد این ادعا است. به این ترتیب معتقدم تحریم جشنواره توسط این افراد، نه تحریم سینما، بلکه خودتحریمی است.
اما عدم حضور فیلمسازانی که با تحریم جشنواره روغن ریخته سینمای نداشتهشان را نذر امامزاده کردهاند، میتواند آغاز یک تحول اساسی باشد. تحولی که از پس گذار از دوگانه سینمای سفارشی-سینمای جشنوارهای ممکن میشود.
سینمای سفارشی این سالها که در بهترین حالت برآمده از تعلق خاطر مسئولان فرهنگی به آداب و رسوم و مذهب مردم و همچنین آرمانهای انقلاب بوده، چاه ویلی است که نسبت به هزینهای که صرف آن شده، دستاوردهای فرهنگی و هنریاش نزدیک به صفر بوده است. سینمایی که غالباً در اثر سپردن کار به سینماگرانی که دغدغه فرهنگ ایرانی را نداشتهاند، گاه حتی علیه فرهنگ ما عمل کرده است. نکته اساسی اینجاست که آثار درخشان ملی، فیلمهایی کمهزینه بودهاند که اتفاقاً متعلق به هنرمندانی هستند که با این ارزشها زیستهاند. مسئولان فرهنگی ما، سینما را صرفاً ظرفی میگیرند که مفاهیم و مضامین در آن مصرف میشوند. آنها از فرم سینمایی غافلند، چرا که اثر هنری (بویژه در سینما) میتواند فرمی دقیقاً برعکس مضمونش داشته باشد. اینجاست که مسئول فرهنگی به جای حمایت از هنرمند دغدغهمند، مضامین ملی را سفارش میدهد تا آنها را برایش در ظرف سینما بریزند. طبیعی است که در این سازکار، فیلمساز نه برای مردم، که برای مسئول فرهنگی فیلم میسازد. نتیجه میشود سینمایی که در همه این سالها شاهدش بودهایم. سینمایی که ایدهها و مضامین ناب فرهنگی ملت ایران را هدر میدهد و نسبتی سطحی با آنها برقرار میکند.
سوی دیگر دوگانه سینمای ایران، سینمای جشنوارهای است. سینمایی که هر روز با یک نام سعی میکند ژست هنری یا اپوزیسیون بگیرد. یک روز سینمای روشنفکری است، یک روز سینمای معناگرا و روز دیگر سینمای اجتماعی. این سینما هم در همه این سالها توجهی به مردم نداشته است. نگاه این نوع سینما به جشنوارههای خارجی است. بنابراین بواسطه ارائه تصویری خاص از ایران، صرفاً به دنبال جوایز بینالمللی است. این در حالی است که چهره مورد قبول از مردم ایران نزد جشنوارههای غربی، تصویری بیفرهنگ، عقبمانده و مخدوش است، تصویری که شانس بیشتری به فیلمسازان جشنوارهای برای تصاحب جوایز خارجی میدهد.
پیامد این دوقطبی کاذب، قهر مخاطب با سینمای ایران بوده است. قهری که فرصت عرض اندام به فیلمهایی میدهد که در بلندمدت، رهآوردی جز افت سلیقه و ذائقه مخاطب نداشتهاند، نمونهاش سینمای مبتذل به اصطلاح کمدی دو دهه اخیر.
به این ترتیب تحریم جشنواره و قهر کسانی که خود نقش بسزایی در قهر مردم با سینمای ایران داشتهاند، اتفاق مبارکی است. اتفاقی که میتواند نقطه آغازی باشد برای رسیدن به یک سینمای ملی و مردمی. سینمایی که اسیر دوقطبی سینمای سفارشی-سینمای جشنوارهای نباشد و به جای اینکه نظر به مدیران داخلی و جشنوارههای خارجی داشته باشد، مردم و مخاطب را مورد توجه قرار دهد.