اعتراض مدیر پیشین پروژه مطالعات باستانشناسی چمشیر از کاوش نشدن چهار محوطه مهم پشت سد
«کوه عروس» در چم شیر آب میشود
زهرا کشوری
دبیر گروه زیست بوم
برخی از باستانشناسان حاضر در پهنههای پشت سد چمشیر به خبرنگارانی که از سد بازدید کرده بودند اطمینان دادند که از سمت سد برای قلعه روی «کوه عروس» گزندی نمیرسد اما مدیر پیشین پروژه مطالعات باستانشناسی چمشیر میگوید: «این کوه به خاطر جنس آهکی و سست آن، پس از آبگیری سد به تدریج فرو خواهد ریخت.» تیم باستانشناسی حاضر در پشت سد، با توجه به امن دانستن وضعیت این قلعه پس از آبگیری سد، هیچگونه مطالعات باستانشناسی روی آن انجام نداد. برخی تاریخ این قلعه را ایلخانی اعلام میکنند.
کوچروها؛ ایلامیان، هخامنشیان و ساسانیان را به حکومت رساندند
اعلام کفایت مطالعات باستانشناسی پشت سد چمشیر و رد وجود بقایای تاریخی هخامنشیها و ساسانیها از سوی آنها، به اعتراض شهرام زارع مدیر پیشین پروژه مطالعات باستان شناسی چمشیر انجامید. زارع به فقیر خواندن مواد فرهنگی و عدم وجود آثار فاخر توسط برخی از اعضای تیم حاضر در پشت سد چمشیر و مشاور میراث فرهنگی و گردشگری شرکت توسعه آب و نیرو واکنش نشان میدهد و میگوید: «میدانیم سه حکومت فرامنطقهای فلات ایران (ایلامیان، هخامنشیان و ساسانیان) در جنوب ایران شکل گرفتهاند. به گواه آرای محققان، سهم عمده در برآمدن این حکومتها با جوامع کوچرو بوده است. در هزاره گذشته هم سرنوشت سلسلههای حکومتی ایران با جوامع کوچرو درهم تنیده بوده و در واقع تا پیش از دوران جدید، کوچروی و کوچنشینی بخش مهمی از حیات جوامع انسانی فلات ایران و از اقتضائات زیستن در این سرزمین بوده است. منطقه چمشیر بخشی از زیستگاه اینگونه جوامع کوچرو بوده و آثار زیست آنها در جایجای آن مشهود است. همین نکته نشان میدهد استقرارگاههای کشفشده در این منطقه و مطالعه این شیوه زیستن تا چه پایه اهمیت دارد و نباید از مسئولیت مطالعه آنها شانه خالی کرد.»
چند محوطه از قلم افتاد
زارع هــمچــنیـــن لـــزوم کــــاوش محوطههای ارزشمند 130، 125، 123 و 82 را یادآور میشود و اعلام میکند: کلنگ هیچ باستانشناسی به این محوطههای ارزشمند نخورده است. او همچنین محوطههای 29، 54، 106 و 132 را نیازمند کاوش در فصل دوم میداند. زارع در حالی از عدم کاوش برخی محوطههای ارزشمند و لزوم فصلهای بعدی برای محوطههای کاوش شده سخن میگوید که محمدحسین عزیزیخرانقی، مدیر و ناظر حال حاضر کاوشهای نجاتبخشی سد چمشیر هفته گذشته از کفایت مطالعات خبر میدهد و در جمع خبرنگارانی که به چمشیر رفته بودند، اعلام میکند:«تمام محوطههای کاوش شده، در مخزن سد چمشیر غرق خواهند شد.» زارع همچنین بر لزوم مطالعات قوم باستانشناسی و انسانشناسی منطقه چمشیر تأکید میکند و میگوید: «در گذشته به خاطر اختصاص ندادن بودجه از سوی پژوهشگاه، امکان انجام مطالعات قوم از نقطه نظر باستانشناسی و انسانشناسی میسر نشد که اکنون لازم است انجام گیرد.»
مجوز مشروط!
پژوهشگاه میراث فرهنگی به گفته فرزاد مافی، مشاور میراث فرهنگی و گردشگری شرکت توسعه آب و نیرو در همان ابتدای دهه 90 به ساخت سد چمشیر «مجوز مشروط» ساخت میدهد اما آبگیری را منوط به انجام کامل مطالعات باستانشناسی میکند. مجوز مشروط یک بار هم در قضیه ساخت پتروشیمی میانکاله به رسانهها رسید و همان زمان بسیاری از کارشناسان اعلام کردند در قانون چیزی به نام مجوز مشروط وجود ندارد و این دو کلمه را ابتدای بیقانونی دانستند. حالا شهرام زارع هم به این موضوع اعتراض دارد و در متنی که به رسانههای مختلف فرستاده است، مینویسد:«مطالعات باستانشناسی محدوده سد چمشیر سال 1390 آغاز شد، اما همان خشت اول کج نهاده شد. در حالی که شهرستان گچساران که چمشیر در مرز جنوبی آن واقع شده است از میانه دهه 1380 در چهارچوب مجوز و برنامههای پژوهشکده باستانشناسی توسط یک هیأت باستانشناسی تحت مطالعه قرار گرفته بود، انجام بررسی چمشیر را به پژوهشگری سپردند که سابقهای در مسائل پژوهشی آنجا نداشت. در عین حال حتی به نظرات او هم وقعی نگذاشتند و -به اذعان مسئولان وزارت نیرو- مدیر وقت پژوهشکده باستانشناسی برخلاف قانون، مجوز بلامانع بودن ساخت سد چمشیر را اعلام کرده بود! بنابراین، هم تحقیقات مذکور ایرادها و ابهامهایی داشت و هم سهلانگاری مدیریتی یک مجوز غیرکارشناسی روی دست مدیران بعدی گذاشته بود. تاریخی که وزارت نیرو برای دریافت مجوز ذکر کرده برابر با روزهای آشفتگی و چندپاره شدن و انتقال پژوهشگاه از تهران به شیراز و اصفهان است. چند سال بعد از آن واقعه، وقتی پژوهشگاه دوباره به تهران برگشت و نظمی پیدا کرد، مدیران وقت باستانشناسی با پیامدهای این قبیل تصمیمگیریهای نابجای مدیران پیشین مواجه شدند.» زارع همین موضوع را باعث تجدید مطالعات باستانشناسی چمشیر میخواند و میگوید:« نتیجه این شد که سال 1395 پژوهشگاه و پژوهشکده باستانشناسی به ضرورت بازبینی و تجدید مطالعات پی بردند و هیأتی به سرپرستی محمدتقی عطایی که اینجانب و برخی از همکاران دیگر هم عضو آن بودیم، به بررسی منطقه پرداخت. یکی از نتایج آن طرح، شناسایی بیش از 30 محوطه جدید بود. به دنبال آن، ارزیابی و گزینش محوطههای مهم برای کاوش با توجه به ضرورتهای پژوهشی منطقه در دستور کار قرار گرفت. سرانجام از 30 محوطهای که برای کاوش گسترده انتخاب و گمانهزنی شده بود، پس از رایزنی با همکاران و مسئولان پژوهشکده باستانشناسی و بر اساس شناختی که از محیط، مواد و موضوعات فرهنگی و تاریخی منطقه وجود داشت، 27 محوطه برای انجام کاوش گسترده انتخاب و معرفی شد. از حدود سه سال پیش به خواست رؤسای وقت پژوهشگاه و پژوهشکده باستانشناسی و به خاطر سوابق و تجارب مطالعاتیام در منطقه عهدهدار مدیریت «پروژه نجاتبخشی مطالعات باستانشناسی چمشیر» شدم که البته یک همکاری افتخاری بود و جنبه مالی و اداری نداشت. پیگیری و تلاش برای متقاعد کردن مسئولان آب و نیرو و پژوهشگاه میراث فرهنگی نسبت به لزوم تداوم پژوهش به خاطر همین علقهها و در همین چهارچوب انجام شد که مکاتبات موجود گواه آن است. باور داشتم با مدیریت مناسب پژوهشها میتوان کار ارزندهای انجام داد و گرههایی را گشود.»
آیا فاخرترین دستاورد کاوشها دو سکه مسی است؟
هم عزیزی سرپرست کاوشها و هم مافی مشاور میراث فرهنگی آب و نیرو، محوطههای پشت سد چمشیر را به لحاظ دادههای فرهنگی فقیر میخوانند. به اعتقاد زارع این مقایسهها معالفارق و غیرعلمی و از رسوبات ذهنیت عصر عتیقهجویی میآید. او اطلاق «فاخرترین و خاصترین» دستاورد کاوش باستانشناسان به «دو سکه مسی ایلخانی» را دلیلی میداند که سبب شده برخی مسئولان وزارت نیرو هم یافت نشدن «شهرهای بزرگ» در چمشیر را ملاک ناارزشمندی آنجا اعلام کنند. زارع میگوید: «اگر با معیار «علم» به میراث و بقایای فرهنگی چمشیر نگریسته میشد، اینگونه قضاوت نمیکردند. در چمشیر ترکیبی از آثار کوچنشینی، نیمهیکجانشینی، ارتباطی و نظامی-امنیتی از دوره ایلامی تا روزگار معاصر وجود دارد.»
کوه عروس فرو میریزد؟
زارع بحث را روی شاخصترین عارضه طبیعی چمشیر که کوهی مخروطیشکل به نام شاه چرو یا دامن عروس است میبرد که روی آن بقایای فرهنگی گستردهای شناسایی شده است و میگوید: «این کوه به خاطر جنس آهکی و سست آن، پس از آبگیری سد به تدریج فرو خواهد ریخت. این محوطه که مدتی نقش حاکمنشین منطقه را ایفا میکرده با بارویی محافظت میشده است که محدودهای حدود 130 هکتار را دربرمیگیرد. درون و بیرون این بارو استقرارگاههای کوچک و بزرگی وجود دارد که از جمله آنها محوطه شماره 54 بقایای بنا و استقرارگاهی گسترده از اوایل و میانه دوره اسلامی و به زعم کاوشگر، کاروانسرا یا قلعهای حکومتی است. وجود بقایای یک پل بر رود زهره نیز در پیوند با همین مجموعه است و دلالت بر اهمیت منطقه و سرمایهگذاری برای ایجاد راهی ارتباطی دارد.»
مگر کولیها و چلنگرها تاریخ ندارند؟
یکی از باستانشناسان محوطه 89 را به کولیها، ایلیاتیها و چلنگرهای روزگار سلجوقی/ایلخانی نسبت میدهد و میگوید: «در بررسی اولیه گفته بودند قدمت اینجا پساساسانی و [حتی] پساهخامنشی بوده است اما چنین چیزی نیست، حداکثر تاریخی که میتوانم برای این محدوده بدهم سلجوقی است.» زارع به این موضوع هم اشاره میکند و میگوید:«در بررسی اولیه نیز همین تاریخ (سلجوقی) برای آن محوطه برآورد شده بود. آثار پساهخامنشی به دژی در بالادست این محوطه تعلق دارد، نه محوطهای که کاوش شده است. این باستانشناس میگوید: « فارغ از بررسی اولیه، مگر کولیها و چلنگرها تاریخ ندارند؟ نباید تاریخ صنایع و پیشهها یا تاریخ محلی مطالعه شود؟ در واقع نه تنها تناسب تخصصی کاوشگر با محوطه رعایت نشده، بلکه اصلاً مکانیابی دقیق برای کاوش محوطه و تبیین ضرورت و هدف کاوش صورت نگرفته است.»