روایت جنگ سوریه از زبان زنان

نمایی نزدیک به زنــــــــــــــــــــــــــــان سوری

طاهره راهی
خبرنگار 

«سوریه» کشوری که تا قبل از این سا‌ل‌ها با حرم‌های حضرت زینب و رقیه(س) برای ما ایرانی‌ها شناخته شده بود، در سال‌های دهه نود به یکباره چهره جدیدی از خود نشان داد. آشوب‌ها و اعتراضات خیابانی که پس از مدتی، به جنگ‌های خیابانی تبدیل شد و همه افراد جامعه را درگیر کرد. از مردان و پسران جوان تا زنان و کودکان. اما آنچه در تمام این سال‌ها، از آنجا در مستند‌ها دیده‌ایم، بیشتر صحنه جنگ‌هاست و روایت‌هایی کوتاه و دور، از زن‌هایی تکیه داده به دیوارهای مخروبه شهر که با چشمانی مغموم به ما می‌نگرند.

زنان در جنگ‌ها
وقتی نام «زن» به میان می‌آید، با‌الطبع در کنارش مسأله خانواده مطرح می‌شود؛ یعنی همسر و فرزندان و همچنین دیگر اعضا مانند پدر، مادر، خواهر و برادر. جنگ اما نه تنها خانواده که کودک و عشق را نیز نمی‌شناسد و این همان نقطه کور همه جنگ‌هاست که در بسیاری از جنگ‌ها میان لابه‌لای پیروزی‌ها و شکست‌ها گم ‌می‌شود. زهره یزدان‌پناه اما با ورود به این مسأله، راوی صدای زنان سوری شده است؛ زنانی که طی سال‌های اخیر با چنگ و دندان، خانواده و خانه‌شان را حفظ کرده‌اند. آنان که از همان زمان که جنگ به ناگاه بر سرشان آوار شد، آموختند چگونه در شرایط جدید زندگی کنند و در عین حال، آفریننده زندگی در خط مقاومت باشند.
«اینجا سوریه است؛ صدای زنان راوی جنگ» عنوان کتابی است که از نمایی نزدیک‌تر زنان سوری را به ما نشان می‌دهد و اثرات جنگ چندساله بر آنان را به خوبی برایمان به تصویر می‌کشد. این کتاب که اولین عنوان از مجموعه «زنان مقاومت- فتنه شام» از آثار انتشارات راه‌یار است، به تعبیر نویسنده، تلاش دارد فصل جدیدی در چگونگی ثبت تاریخ شفاهی بگشاید؛ فصل جدیدی که می‌تواند «ثبت تاریخ شفاهی در موقعیت بحران» نامیده شود؛ هرچند به دلیل گسترده بودن دریای روایت‌ها، روایت‌های این کتاب، تنها گوشه‌ای از صدای زنان راوی جنگ در سوریه است.
یزدان‌پناه که اولین زن پژوهشگر، نویسنده و مستندساز ایرانی است که در ایام پایانی جنگ به سوریه سفر کرده، با نشست و برخاست‌هایی بیش از معمول با زنان سوری، خود را در میان آنان رها کرده و راوی روایت‌های پر از درد و غمی شده که حتی در مستند‌ها نیز ندیده و نشنیده‌ایم. آنجا که از کشتار زنان مظلوم سوری می‌گوید و از زنان داعشی، زنانی که پای بر احساسات زنانگی خود نهاده‌اند: «یکبار با چشم‌های خودم دیدم زنی از خیابان رد می‌شد. خیلی عادی روی سر وسایل گذاشته بود و می‌برد. مچ دستش بیرون بود. داعشی‌ها به او گفتند چون دستت بیرون است، یا باید تو را بکشیم یا زن‌های دیگر باید بیایند و تو را گاز بگیرند. بعد پانزده‌ تا زن داعشی با دندان‌های آهنی‌ای که در دهانشان گذاشته بودند، آمدند و او را تکه‌پاره کردند. می‌دیدم چطور وحشیانه سینه آن زن را گاز می‌گرفتند؛ تا جایی که زیر شکنجه دوام نیاورد و تمام کرد.»

 

پرسش اصلی کتاب

نویسنده که برای نگارش این کتاب، دوبار به سوریه و در هر سفر به شهرها و استان‌های مختلف آن سفر کرده، روایت‌های کتاب را به ترتیب زمانی، به طور جداگانه و در دو بخش مرتب کرده ‌است. بخش اول، خاطرات سفر سال ۲۰۱۷، مصادف با پاییز و زمستان ۱۳۹۶ و بخش دوم، وقایع سال ۲۰۱۸ مصادف با تابستان ۱۳۹۷ است که به نگارش درآمده است. هر بخش نیز شامل یازده فصل است. بخش ضمیمه این کتاب نیز تصاویری از وضعیت مردم و مناطق مختلف سوریه است که به صورت رنگی چاپ شده و عمدتاً توسط نویسنده عکاسی شده است.
یزدان‌پناه در بخشی از مقدمه‌اش درباره چرایی و انگیزه نگارش کتاب، چنین نوشته است: پرسش اصلی در این سفر جست‌وجوگرانه و پژوهش برای نگارش مطالب کتاب، این بود: «جنگ تحمیل شده به مردم سوریه، چه تبعاتی بر زندگی زنان سوری با ادیان و مذاهب و قومیت‌های مختلف داشته است؟ چگونه زندگی شخصی و خانوادگی این زنان، متأثر از این جنگ تحمیلی قرار گرفته است و زنان چه خاطراتی از این وضعیت دارند؟» بدون شک، یافته‌های چنین پرسشی، نه‌تنها روایت مظلومیت زنان سوری در جنگ تحمیلی بر سوریه است، بلکه بیانگر عمق جنایت‌های دشمنان سوریه و مردم آن هم خواهد بود و آنچه که از دید بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی دور مانده را، مستند پیش چشم همگان قرار می‌دهد.
نویسنده در این کتاب با مضمون سوریه و جنگ آن، با زاویه دیدی خاص و تازه، به آن می‌نگرد و روایت‌های کامل و با جزئیات برای مخاطب بیان می‌کند، همین بیان جزئیات از روایت‌های منطقه راشدین است که مخاطب را میان بهت و حیرت میخکوب می‌کند، با روایت‌های زنان نُبُل و الزهرا اشک‌ها را جاری و در همه آنها امید به پیروزی و توکل را منتقل می‌کند. از ویژگی‌های کتاب «اینجا سوریه است» می‌توان به روایتگری بی‌طرفانه زهره یزدان‌پناه فارغ از دین و مذهب اشاره کرد. او هنرمندانه «انسان» را ملاک روایت‌هایش قرار داده، راویانش را گلچین نکرده و سراغ قشرهای مختلف زنان از قومیت‌ها و مذاهب مختلف رفته‌ است.
روایت‌های کتاب از زنانی است که در شهرها و روستاهای مختلفی ساکن بوده‌اند و طی مدت جنگ، یا در انتظار مردان خانواده‌شان بوده‌اند یا در معرکه بُمب‌ها، چشم‌ به راه مرگ ناخواسته. زنانی که هم باید جای خالی پدر، همسر و برادر را در خانواده پُر کنند و هم، با روایت خاطرات خود و خانواده‌شان، پیام‌برانی برای حفظ حافظه ملی‌‌شان باشند تا نسل‌‌های آینده از حقیقت وقایع دور نشوند: «خاطره‌ای که هیچ‌وقت یادم نمی‌رود این است که پسربچه سه ساله‌ای با اسم علاء سلیم هم بین اسامی آزاد‌شده‌ها بود، اما پسرک نمی‌رفت. یک‌ریز گریه می‌کرد و به پیرزنی که همراهش بود می‌گفت من تنهایت نمی‌گذارم مادربزرگ. مسلحین هم گفتند اگر نمی‌خواهد برود، کس دیگری را به جایش می‌بریم. پدر و مادرش شهید شده بودند..»

 

امیدوارانه زیستن در میانه جنگ

یزدان‌پناه در این کتاب، میان صحبت‌های زنان، به گونه‌ای به تشریح خصوصیات گروه‌های تکفیری در سوریه و شناخت این گروهک‌ها به مخاطبان به طور ملموس‌تر پرداخته است : «مسلحین احرارالشام می‌گفتند زن‌ها فقط حجاب داشته باشند کافی است، اما جبهه‌النصره نقاب را هم اجباری کرده بودند. داعشی‌ها هم می‌گفتند زن‌ها باید نقاب بزنند. حتی وقتی سِری اول آزاد شدند، زن‌ها با نقاب از اسارت بیرون آمدند.» نویسنده همچنین به حضور نیروهای ایرانی و فعالیت‌های آنها در عرصه‌های مختلف نیز اشاره می‌کند و از این منظر نیز، به آگاهی بیشتر خوانندگان کمک می‌کند. او با نثر شیوا و ساده، توانسته روایت‌های عجیب و سخت زنان سوری را بدون خون و خونریزی، به اثری بدل کند که تا سال‌ها در یادها بماند: «دیدم یک ماشین چیپس آمد و بچه‌ها دورش جمع شدند. محمد خیلی عزت نفس داشت. اصلاً نگفت چیپس می‌خواهم، اما مهدی که کوچکتر بود خواست. بعد از چند لحظه دلم برایش سوخت و سست شدم. گفتم محمد می‌توانی یک چیپس برای مهدی بیاوری؟ بعد فکر کردم ممکن است گم بشود گفتم نه نه، نمی‌خواهد بروی.... تا به خودم بجنبم، یک دفعه صدای انفجار آمد. یک آن گوشت بدن‌های بچه‌ها را معلق در هوا دیدم. دیدم آمبولانس‌هایی که بین‌المللی نبودند هم بچه‌های مجروح و هم سالم را می‌بردند. احساس می‌کنم محمد را هم آنها دزدیدند و بردند.» کتاب «اینجا سوریه است؛ صدای راوی زنان جنگ» اثری است متفاوت درباره سوریه و جنگ چندساله‌ای که در آن رخ داده است، کتابی درباره زنان سوری که زندگی‌شان متأثر از جنگ در سوریه است که راویانش زنان هستند، قشری که تاکنون صدایشان کمتر شنیده شده است و با وجود صدمات مالی و جسمی و روحی، امیدوارند و باور دارند امیدوارانه زیستن همیشه راه‌گشاست.