نسخه‌ای‌که مولانا‌برای‌شستن زنگار عادت‌های‌کهنه‌می‌پیچد

هیـــن مگو ‌فردا که فرداها گذشت

محمد مهر/ مولانا در دفتر دوم مثنوی معنوی، حکایت جالبی درباره چگونگی «سیطره عادت‌ها» در ما و کهنه و ناسور شدن آنها ارائه می‌کند. ماجرا از این قرار است که: شخصی بوته‌های خار را در رهگذری کاشته بود.عابران از وجود این خارها به ستوه آمده بودند چون در دست و پای آنها فرو می‌رفت، جامه‌هایشان را پاره می‌کرد و محل رنج و زخم بود. شکایات بالا گرفت و در نهایت حاکم به صورت جدی به آن مرد تذکر داد که آن بوته‌های خار را از ریشه درآورد اما مرد در جواب «گفت آری برکنم روزیش من». خلاصه:
مدتی فردا و فردا وعده داد
شد درخت خار او محکم‌ نهاد
و بلافاصله مولانا با این یادآوری که «خاربن دان هر یکی خوی بدت / بوته‌های خار، عادت‌های بد ما هستند که در مسیر رشدمان قرار رفته‌اند.» از این رویداد بیرونی به جوهره حکایت ـ رویداد درونی ـ نقب می‌زند:

تو که می‌گویی که فردا این بدان
که به هر روزی که می‌آید زمان
آن درخت بد، جوان‌تر می‌شود
وین کننده، پیر و مضطر می‌شود
خاربن در قوت و برخاستن
خارکن در پیری و در کاستن
داستان از این قرار است که در مبارزه با عادت‌های بد، زمان علیه ماست، بویژه وقتی ما در دام فردا می‌افتیم و گمان می‌کنیم با «دم زدن از فردا» به عنوان نقطه تغییر برای خودمان زمان می‌خریم در حالی که ما عملاً برای ریشه‌دارتر شدن عادت‌هایمان زمان می‌خریم چون با این به تعویق انداختن‌ها: آن درخت بد جوان‌تر می‌شود / وین کننده، پیر و مضطر می‌شود. بنابراین توصیه مولانا برای آغاز تغییر و مبارزه واقعی و عملی ـ و نه مبارزه توهمی و خیالبافانه ـ با عادت‌ها این است:
هین مگو فردا که فرداها گذشت
تا به کلی نگذرد ایام کشت
پند من بشنو که تن بند قویست
کهنه بیرون کن گرت میل نویست


ازنگاه مولانا اگر می‌خواهیم با عادت‌های نکوهیده و کهنه شده در وجود خودمان مبارزه کنیم اولین کار این است که متوجه توهمی بودن و کهنگی وعده فردا شویم و ادراک کنیم تنها سرمایه واقعی ما اکنون است. به عبارت دیگر اگر می‌خواهی شروع کنی از اکنون شروع کن، چون تو به یک معنا جای دیگری جز در اکنون مستقر نیستی و آن «وعده فردا» فریب دیگری از «خاستگاه همان عادت‌ها» است و آن خاستگاه چون می‌خواهد سایه و سیطره خود را در تو حفظ کند از ابزار تعویق و حواله به فردا استفاده می‌کند. به تعبیر حافظ:
قومی به جِدّ و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند

 

چگونه با کنار گذاشتن «پیشرفت خطی» از «دام عادت‌ها» رها شویم

عبور از دره ناامیدی

حسن فرامرزی/ به این مثال جالب از کتاب «خرده عادت‌ها» از جیمز کلییر ـ ترجمه: زهرا صادقی ـ توجه کنید: «تصور کنید یک تکه یخ روی میز جلوی شما قرار دارد. اتاق سرد است و می‌توانید نفس کشیدن خودتان را ببینید. در حال حاضر دمای اتاق منفی 5 درجه است. دمای اتاق به شکل بسیار آرامی بیشتر می‌شود.
منفی 5 درجه
منفی 4 درجه
منفی 3 درجه
تکه یخ همچنان روی میز جلوی شماست.
منفی 2 درجه
منفی 1 درجه
صفر درجه
هنوز هیچ اتفاقی نمی‌افتد. سپس در دمای یک درجه، یخ شروع به ذوب شدن می‌کند. یک تغییر یک درجه‌ای که به نظر هیچ تفاوتی با درجه حرارت قبل از آن ندارد باعث تغییر بزرگی شده است. لحظات باشکوه اغلب در نتیجه بسیاری از اقدامات قبلی هستند که باعث ایجاد پتانسیل مورد نیاز برای ایجاد یک تغییر بزرگ می‌شوند. در مراحل اولیه و میانه‌ای هر تلاشی اغلب یک «دره ناامیدی» وجود دارد. شما انتظار دارید که به صورت خطی پیشرفت داشته باشید و ناامیدکننده است که تغییرات در روزها، هفته‌ها و حتی ماه‌های اول چقدر بی‌اثر به نظر می‌رسد. احساس می‌کنید به جایی نمی‌رسید اما این اصل را به یاد داشته باشید: «قدرتمندترین نتایج زود به دست نمی‌آیند.»  آنچه این نویسنده در تغییر خود روی آن انگشت می‌گذارد عبور از برزخ یا همان دره ناامیدی به عنوان چالشی‌ترین مانع در اصلاح عادت‌های ماست. اکهارت تُله نویسنده کتاب «نیروی حال» هم با مثالی قابل فهم به این دره در رسیدن به تغییرات بنیادی اشاره می‌کند. او می‌گوید تصور کنید شما سال‌ها «چرخ ایگو» ـ خودبینی ـ را چرخانده‌اید و این چرخ مقادیر زیادی درد، اندوه و تباهی را برایتان به ارمغان آورده است. اکنون مصمم شده‌اید دیگر این چرخ تولید و انباشت درد را نچرخانید. اما موضوع اینجاست که وقتی شما دست از چرخاندن این چرخ می‌کشید چرخ همان لحظه متوقف نمی‌شود و اگر این اتفاق با بی‌تابی شما برای توقف آنی چرخه تولید درد جمع می‌شود می‌تواند منفذ دوباره‌ای برای چرخاندن همان چرخ باشد. به یاد دارم روزهای کودکی گاهی دوچرخه‌ام را سر و ته می‌کردم، چرخ‌های دوچرخه، معلق در هوا قرار می‌گرفت و زین و فرمان می‌چسبید زمین. بعد با دستم شروع می‌کردم به تاب دادن چرخ جلو. بعد از مدتی که دست از چرخاندن می‌کشیدم با اینکه دیگر چرخ را تاب نمی‌دادم اما مدتی نسبتاً طولانی چرخ به چرخیدن ادامه می‌داد. با این حال قرار نیست این چرخش‌ها تا ابد ادامه داشته باشد، دیر یا زود سرعت و شتاب این چرخش‌ها کم‌تر و کم‌تر می‌شود و چرخ از تب و تاب می‌افتد. این پدیده یعنی تأخیر در توقف عادت‌های آزاردهنده درونی با وجود آنکه ما مراقبت جدی به خرج می‌دهیم و آنها را تغذیه نمی‌کنیم ممکن است گمراه کننده به نظر برسد بویژه وقتی به اندازه کافی صبور نیستیم، یعنی انتظار داریم این عادت‌ها بلافاصله در ما متوقف شود. نگاهی به الگوهای رشد در طبیعت می‌تواند در این باره روشنگر باشد. اگرچه با «کاشتن دانه» در زمین، «سفر رشد» دانه آغاز می‌شود اما روزها و گاه ماه‌ها طول می‌کشد که «این رشد به ظهور برسد» و به اصطلاح مریی شود، اما واقعیت آن است که دانه رشد خود را مدیون سفر رشد می‌داند و نه ظهور آن. این به آن معناست که لحظه لحظه رشد حتی آنجا که گمان می‌کنیم اتفاق خاصی نیفتاده گام‌های

 

جستجو
آرشیو تاریخی