فینال سفر‌از‌چشمان‌پسرک

داریم برمی‌گردیم به زندگی کسالت‌بارمون!
سفرمان دارد تمام می‌شود و جمله غیرمنتظره پسرم ماهیار حسابی تکان‌دهنده است.
- دوباره داریم برمی گردیم به زندگی کسالت‌بارمون.
من و مادرش خنده مان می‌گیرد.
- چرا کسالت‌بار؟
- تو میری سر کار، من میرم مدرسه، مامان هم به کارهای کسالت‌بارش ادامه میده.
مادرش این طور از زندگی کسالت‌بارمان دفاع می‌کند: همین سفر هم چند روز ادامه پیدا کند برایت کسالت بار می‌شود.
من این طور از زندگی کسالت‌بارمان دفاع می‌کنم: فراموش نکن هزینه همین سفر مهیج با اندوخته‌های کاملاً ناقابل یک زندگی کسالت‌بار تأمین شده است.
تحلیل پاسخ مامان
بخش عادت‌ساز ذهن ما استاد بی‌جان کردن پدیده‌های جاندار است. چه شما به تازگی در یک رابطه قرار گرفته باشید، چه به سفر رفته باشید، چه وسیله تازه‌ای خریده باشید، در آغاز همه چیز جاندار، گرم و تازه به نظر می‌رسد اما آن بخش از ذهن ما که روح پدیده‌ها را زخمی و آنها را بی‌جان می‌کند به مرور پدیده‌های تازه را به تصویرهایی مرده و بی‌روح بدل می‌کند. مثل این است که ما در آغاز با یک آبشار واقعی روبه‌رو می‌شویم اما آن بخش عادت ساز ذهن به مرور آن آبشار زنده و واقعی را به پوستر و تصویری بی‌جان از آبشار تبدیل می‌کند.
تحلیل پاسخ بابا
اگر دقت کنیم می‌بینیم صدا به سکوت، بهار به خزان، شکوفه به یخ، آسانی به دشواری و شادی به غم تکیه داده است. شکوفه‌های لطیف و زیبای درخت گیلاس در بهار عملاً به یخ‌های خشن زمستان و برگ‌ریزان خزان تکیه داده‌اند، اگر درخت آن دشواری‌ها را از سر نمی‌گذراند، اگر آن کهنگی‌ها را نمی‌تکاند به آن گشایش و رنگ و لطافت نمی‌رسید، بنابراین طی کردن درست فضاهای کسالت‌بار منبعی غنی برای رسیدن به شور زندگی است.
جستجو
آرشیو تاریخی