روایتی آشنا از زنان آسیبدیده
نقد و بررسی فیلم «استاد»
نفیسه طهوری
دانشجوی دکترای جامعهشناسی فرهنگی
فیلم استاد به کارگردانی عماد حسینی و تهیهکنندگی بهروز افخمی، فیلمی اجتماعی و برداشتی آزاد از نمایشنامه اولئانا اثر دیوید ممت است که البته در سکانسهایی از فیلم مخاطب را به یاد فیلم فروشنده اصغر فرهادی میاندازد. «استاد» فیلمی تک لوکیشن است که به سوژه پرتنشِ تجاوز و آزار جنسی میپردازد. ماجرای فیلم در یک خانه تاریخی، اتفاق میافتد و روایتگر داستان دختر جوانی به نام گلنوش است که بهدنبال دریافت پذیرش تحصیلی از یکی از دانشگاههای اتریش برای گرفتن توصیهنامه به سراغ یکی از استادان به نام رشته خود میرود و در این پروسه مورد سوءاستفاده قرار میگیرد.
کارگردان سعی داشته با ورود به موضوعاتی چون خیانت و عشق به شکلی پر تعلیق به چالشهای پیش روی خانواده و روابط اجتماعی زنان در جامعه امروز ایران بپردازد البته در برخی سکانسها این تعلیق به روند داستان آسیب زده و بهدلیل کشدار شدن از حوصله مخاطب خارج شده است. فیلم سعی داشته در نمایشی به دور از قضاوت، به جنبش موسوم به «من هم» (می تو) و افشای سوءاستفاده و تعرض به زنان توسط صاحبان قدرت در سطوح مختلف، اشاره کند و در حد بضاعت صدای این قربانیان را منعکس نماید.
حسینی به شکل هوشمندانهای با بیتوجهی به سوژه اصلی داستان، این پیام را به خوبی به مخاطب منتقل میکند که اگر چه قربانی این ماجرا گلنوش است اما تنها کسی که بدرستی دیده نمیشود، صدایش شنیده نمیشود و به تجربه تلخی که پشت سر گذاشته پرداخته نمیشود همین دختر است و آنچه بیشتر و پررنگتر به چشم میآید نمایش قدرت و زورآزمایی مردان مدعی است.
اشاره به مراحل دشوار پیش روی زنان برای اثبات وقوع جرم بهدلیل خلأهای قانونی، در جای جای فیلم از وخامت شرایط در حمایت از زنان آسیبدیده حکایت دارد. این همان عاملی است که زنان را از شکایت باز میدارد و در مقابل، سوءاستفادهگران را از تکرار ارتکاب جرم منع نمیکند. تلاش زنان برای حفظ آبرو و ترس از متهم شدن به خطاکاری، دیگر عاملی است که باعث صرفنظر قربانیان از طرح شکایت از متجاوزان در مجامع قانونی میشود و در نتیجه این چرخه معیوب را باز تولید میکند که در دیالوگهایی از فیلم بهدرستی به آنها اشاره شده:
برو زنگ بزن به پلیس ببین کی باید از کی شکایت کنه
اگر بهش توصیه نامه میدادم هر کاری باهاش میکردم صداش در نمیآمد
اگر بقیه بفهمن چی میشه
تو که داری میری اونی که مقصر میشه منم
پایانبندی بازِ فیلم در سکوت، به نوعی به سرگشتگی و تنهایی زنان در مواجهه با این رنج اشاره دارد و گویی مخاطب را دعوت به تأمل و قضاوت در مورد روایت داستان میکند.