پرتقال‌های‌توسرخ‌از‌بازار حیف و کاش‌از‌من

شکوفه شیبانی/  از بازار پرتقال توسرخ خریده‌ام. قاچ می‌کنم و می‌چینم‌شان توی بشقاب و مثل تبلیغاتچی‌ها هیاهویی راه می‌اندازم و همسر و پسرم را هم دعوت می‌کنم تا به این ضیافت سرخ و نارنجی بپیوندند. تا آنها برسند دو سه قاچ زیر فشار دندان‌های من، مزه بی‌نظیری از شیرینی و طعم و مزه را آزاد می‌کنند. از عکس‌العملم نسبت به این لحظه خنده‌ام می‌گیرد:
- حیف! کاش بیشتر می‌خریدم.
حالا اگر این پرتقال‌های توسرخ، این طعم و مزه را نداشت، به نظرتان عکس‌العملم چه بود؟
 -حیف! کاش نمی‌گرفتم.
ملاحظه می‌کنید؟ ما در هر صورت، معتاد این حیف‌ها و کاش‌ها هستیم، چه موقعیت‌های زندگی خوش‌آیندمان باشد، چه بدآیندمان.
پرتقال‌های توسرخ، شیرین باشند می‌گوییم حیف و کاش، پرتقال‌های توسرخ شیرین نباشند باز هم می‌گوییم حیف و کاش. انگار این حیف و کاش در دست ما باد کرده، نمی‌دانیم با آنها چه کنیم بنابراین به اولین موقعیتی که می‌رسیم، آنها را می‌چسبانیم.
جستجو
آرشیو تاریخی