فرهاد توحیدی/ فیلمنامه‌نویس

یک خاطره‌بازی دل‌انگیز

جز اموری که در حوزه احساسات تعریف می‌شوند، دشوار بتوانم گفت که چیزی جز کتاب خوب، فیلم خوب و موسیقی خوب مرا به وجد می‌آورد و این روزها آنچه مایه وجدم شده، رمان «نقش هفتم زبان» نوشته لوران بینه با ترجمه خوب ابوالفضل الله‌دادی است که «نشر نو» آن را به چاپ رسانده است. این رمان برای کسی که هنوز از سر تنبلی یا بی‌اعتنایی به دستاوردهای فناورانه در عصر دیجیتال با مداد می‌نویسد، یادآور عصر طلایی متفکران و نویسندگانی است که در عصر آنالوگ می‌زیستند و جهان را از منظر «درنگ» نظاره می‌کردند و هنوز دست‌کم دو دهه باقی مانده بود که عرصه فرهنگ عمومی را به شبکه‌های اجتماعی واگذارند، تا آنها جهان را از منظرِ شتاب‌آلود سوداگران پشت پرده پلتفرم‌ها، پاپ‌استارها، بلاگرها و... بازآفرینی کنند.
رمان «نقش هفتم زبان» که در ترجمه فارسی با عنوان فرعی و کنجکاوی‌برانگیز «چه کسی رولان بارت را کشت؟» چاپ شده، آمیزه‌ای از واقعیت و خیال است درباره مرگِ بارت، فیلسوف، زبان‌شناس و از مهم‌ترین نظریه‌پردازان جریان ساختارگرایی و پساساختارگرایی. رمان با شباهتی دور نسبت به رمان «مرشد و مارگریتا»ی بولگاکف با یک پیشگویی آغاز می‌شود:«زندگی رمان نیست. اقلاً شاید شما دوست داشته باشید این‌طور باور کنید. رولان بارت، خیابانِ بیپور را بالا می‌رود. هر چه فکرش را بکنید در کار است که بزرگ‌ترین منتقد ادبی قرن بیستم تا سرحد ممکن هراسان باشد. مادرش- که با او روابطی شدیداً پروستی داشت- مُرده و کلاسش در کلژ دو فرانس با عنوان «تدارک رمان» به شکستی انجامیده که دشوار بتواند کتمانش کند... او تا یک ربع دیگر می‌میرد.»
مرگ رولان بارت در مارس 1980 یک ماه پس از آنکه در فوریه با ماشینی تصادف کرد، بهانه‌ای شده برای لوران بینه تا کمیسری خیالی به نام ژاک بایار خلق کند که وظیفه رسیدگی به پرونده مرگ رولان بارت به او سپرده شده است. رولان بارت هنگام تصادف، سندی همراه داشته که اینک دزدیده شده؛ سندی که افشای آن ممکن است امنیت ملی فرانسه را با خطر مواجه کند. آیا مرگ او صرفاً بر اثر تصادفی عادی بوده یا شخصی او را بعد از ترک میهمانی ناهارِ فرانسوا میتران، نامزدِ سوسیالیست انتخابات ریاست‌جمهوری، تعقیب کرده و تعمداً با او تصادف کرده است تا سند را به چنگ آورد؟
تحقیقات ژاک بایار، پای گروه بزرگی از روشنفکران و سیاستمداران را به پرونده باز می‌کند: میشل فوکو، ژان پل سارتر، لویی آلتوسر، لوران فابیوس-‌نخست‌وزیر و وزیر امور خارجه اسبق فرانسه که در دوران مذاکرات برجام رئیس هیأت نمایندگی فرانسه بود- ژاک لکان، ژیل دلوز، امبرتو اکو، ژاک لانگ -‌وزیر فرهنگ و آموزش ملی اسبق فرانسه‌ـ و... به این ترتیب ژاک بایار وارد دنیای روشنفکران فرانسه می‌شود و خواننده همراهِ او در جریان زندگی روشنفکری آن سال‌ها، رقابت‌ها، حسادت‌ها و سرکوب‌ها قرار می‌گیرد؛ سرکوبی که مایه بسیاری از رنج‌های بی‌پایانِ بارت بوده است. کسی که با محور قرار دادنِ زبان در چهارچوب نظریه ادبی‌اش نقشی دوران‌ساز ایفا کرده، به عنوان یکی از شاخص‌ترین نمایندگان فلسفه‌های زبانی شناخته می‌شده و موقعیتی رشک‌برانگیز داشته است، براساس تحقیقات کمیسر و دستیارش سیمون که دانشجوی فلسفه است، در زندگی شخصی مردی تنها و سرخورده بوده است.
جست‌وجوی ژاک بایار در زندگی و زمانه بارت و نویسندگان و متفکران دیگری همچون فوکو، آلتوسر و... پرده از آرزوهای برباد رفته آنها برمی‌دارد. شعله‌های امید و آرزویی که جنبش دانشجویی مه 1968 آفریده بود، با شکست جنبش، زیر خاکسترِ سردِ فراموشی دفن شدند. برای خواننده‌ای که دل در گرو نوستالژی دورانی دارد که متفکران، نویسندگان و شاعران در شکل دادن به جهان یا دستِ‌کم فرهنگ جهانی نقشی بی‌همتا داشتند، رمان لوران بینه در حکم خاطره‌بازی دل‌انگیز است؛ دورانی که در آن تعارض قدرت سیاسی با قدرت ادبیات چشمگیر و تعیین‌کنده بود؛ دورانی که ادبیات با سؤالات سخت مواجه بود: اینکه آیا قدرت دولتی اجازه دارد از قدرت ادبیات سوء‌استفاده کند؟ در فضای متأثر از پایان جنگ جهانی دوم کسانی مانند ژان پل سارتر از ایده ادبیات متعهد و سیاسی دفاع می‌کردند و برعکس او، بارت با چنین تعریف یا مأموریتی برای ادبیات مخالف بود. او از نظریه‌ای دفاع می‌کرد که بر اساس آن، مهم‌ترین مأموریت ادبیات پرداخت فرم و آفریدن ساختارهایی بود که بازتاب‌دهنده نقش اجتماعی ادبیات باشد. ترجمه روان آقای الله‌دادی با افزودن پانوشت‌هایی که توضیحات لازم را درباره افراد، سازمان‌ها، نظریه‌ها و... در اختیار خواننده می‌گذارد، کیفیت برجسته‌تری پیدا کرده است.

ویژه نامه ویژه نمایشگاه کتاب ۲۴ اردیبهشت
 - شماره  - ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴