دیدار ناگهان

هادی خانیکی/ استاد علوم ارتباطات

نوشتن از خوانده‌هایم و خواندنی‌های این روزها کاری به ظاهر آسان ولی به واقع خیلی سخت است. هر کسی معمولاً چیزی می‌‌خواند و برایش جذاب می‌شود که به گونه‌ای برای دغدغه‌هایش پاسخی باشد و معلوم نیست این دغذغه‌ها برای دیگران همان وزن و اعتبار را داشته باشد.
بیشترین دغدغه من در این ایام خواندن و دانستن بیشتر و بهتر در باب چگونگی فهم جهان و جامعه پرشتابی است که در آن بسر می‌بریم و بازخوانی تجربه‌های دیگران و بازیابی توان خود در این میانه. به نظر من اگر بتوانیم «روایت خواندن و دانستن» و «قصه زندگی» خود را بازآفرینی کنیم، معنای مطالعه و جست‌وجو برای انجام آن آسان‌تر می‌شود.
روایت و قصه کتاب خواندنی این روزها بر مدار «گفت‌وگو و امکانش»، «مسأله ایران و دامنه‌هایش»، «توسعه و دشواری‌‌هایش»، «انسان و ظرفیت‌هایش» و «جهان نو  و روندهایش» می‌چرخد. جهان‌زیست پساسرطانی من هم نگاه و ورود به این ساحت‌ها را تا حدود زیادی دگرگون کرده است، رهیافت‌ها و تجربه‌های دیگران به‌خصوص آنجا که در فهم مسائل و نحوه مواجهه با آنها هم‌ذات‌پنداری بیشتری می‌توان داشت، برای من جذابیت‌های ویژه‌ای داشته و دارد.
«دیدار ناگهان» زندگی‌نامه خودنوشت «مارتین بوبر» فیلسوف صاحب‌نام گفت‌وگو، از این نظر برای من این روزها بسیار جذاب بود. او که پیش از این هسته مرکزی فهم گفت‌وگویی را جایگزین «مخاطبه من و تو» به جای «شیء‌پنداری مخاطب گفت‌وگو» و رهایی از دایره بسته «من_آن» تشخیص داده است.
در این کتاب کوچک 68 صفحه‌ای از اهمیت و اولویت قدرت مواجهه با مسائل ملموس محیطی نسبت به غرق شدن در مفاهیم انتزاعی و نظری به خوبی سخن می‌گوید.
به نظر او کتاب‌ها و آدم‌ها را باید با هم دید، درآنجا که به خواننده یا مخاطب توانایی مواجهه شجاعانه و دیدن مسأله‌ها را می‌دهند. فکر می‌کنم با توجه به ترجیحاتی که سیر و سفر در فضای شبکه‌ای در این دوران  بر مطالعه متون مکتوب و طولانی یافته و تنگناهای معیشتی و اقتصاد زندگی نیز قدرت خرید کتاب‌خوانان را پایین آورده است دعوت به خریدن و خواندن کتاب‌هایی ارزان و کم‌حجم به واقعیت نزدیک‌تر باشد. کتاب «دیدار ناگهان »که با ترجمه حسین مرکبی در ماه‌های اخیر از سوی نشر هرمس منتشر شده است واجد این تناسب و ویژگی‌ها هست و در دایره  یکی از آن 5 مجموعه دغدغه‌هایم هم قرار می‌گیرد. این کتاب کوچک اندیشه بزرگ «بوبر» را در باب روی آوردن به گفت‌وگو و تجربه کردن آن در مواجهه با مسائل سخت به خوبی به تصویر درمی‌آورد. خود او در این باره به روشنی می‌نویسد: «اگر کسی در آغاز جوانی از من می‌پرسید ترجیح می‌دهم تنها با آدم‌ها رفت و آمد داشته باشم یا تنها با کتاب‌ها، بی‌شک پاسخم به نفع دومی بود، اما هرچه گذشت این پاسخ بیشتر تغییر کرد. نه به این علت که نسبت به کتاب‌ها یا آدم‌ها تجربه بهتری داشتیم. بالعکس، کتاب‌های سراسر شادی‌بخش بیش از انسان‌های یک‌سره شادی‌بخش به سراغ من می‌آیند، اما تجربه‌های فجیع فراوان با آدمیان مرا چنان تغذیه کرده است که نفیس‌ترین کتاب‌ها نیز نمی‌توانست این کار را انجام دهد، تجربه‌های خوب، زمین را برای من بهشت کرده‌اند. از سوی دیگر هیچ کتابی نمی‌تواند کارهایی بیش از این برایم انجام دهد که مرکبم باشد تا بهشت والاترین روح‌ها.»

 

ویژه نامه ویژه نمایشگاه کتاب ۲۳ اردیبهشت
 - شماره  - ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴