در امتداد داستایفسکی
آبتین گلکار / مترجم و استاد ادبیات روسی
دو کتاب نسبتاً کمحجم جدید که در یکی دو ماه اخیر خواندهام و بسیار به دلم نشستند، یکی «قلاده سرخ» نوشته ژان کریستوف روفن با ترجمه ابوالفضل اللهدادی (نشر مد) بود که داستان بلندی دارد و با محتوای ضد جنگ و بر مبنای حادثهای واقعی، ولی کمنظیر نوشته شده است. داستان این اثر با ایجاد تعلیق پرکشش و شخصیتپردازی موفق، بهخوبی پوچ بودن منطق جنگ و بیرحمیهای آن را نشان میدهد.
کتاب دیگری که خواندن آن را پیشنهاد میدهم «تنگنا» نام دارد، به قلم لئانید آندرهیف، نویسنده روس اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که از سوی نشر چشمه و با ترجمه رضا بهرامی به چاپ رسیده است. کتاب از زبان یک آدمکش روایت میشود و به داستانی پلیسی میماند که قاتل از همان آغاز مشخص است، ولی این باعث از دست رفتن جذابیت ماجرا نمیشود. گذشته از ماجرای قتل، پرداختن به ظرایف روانشناختی قهرمان داستان نیز با چنان عمق و جزئیاتی انجام میشود که یادآور رمانهای داستایفسکی است و اصولاً بسیاری از درونمایههای کتابهای حجیم این نویسنده بزرگ متقدم را میتوان در این اثر کوچک مشاهده کرد و آن را عصاره مضامین مهم آثار داستایفسکی نامید. ترجمه کتاب نیز بسیار خوب است و از نمونههای موفق ترجمه از زبان واسط به شمار میآید با اینکه بهخوبی سبک اکسپرسیونیستی آندرهیف و رنگولعاب و فضاهای تیره و اغراقشده و بدبینانه اثر را در زبان فارسی به جلوه درآورده است.