کتاب «ایران و عصر روشنگری» از دو محور مهم تاریخی در ایران بهره میگیرد. صفویان بهعنوان نمونهای از دولتسازی مذهبی و تعامل سیاسی با غرب از یکسو و آیین زرتشت بهعنوان میراثی فکری که مفاهیم آن در فلسفه اروپایی بازتاب یافته است. البته همانطور که در مورد مجموعه نگاه به تاریخ ایران در این اثر صادق است، در این رابطه نیز میتوان گفت رویکرد کتاب به صفویه و دین زرتشت نه صرفاً تاریخی بلکه نوعی بازنمایی است. یعنی صفویه و زرتشت در این کتاب موضوع بررسی مستقیم نیستند بلکه موضوع بازنمایی در ذهن متفکران اروپایی عصر روشنگری محسوب میشوند. در این اثر، صفویان بهعنوان یکی از پرارجاعترین مظاهر «ایران» در آثار متفکران اروپایی سده هجدهم شناخته میشوند. اما این ارجاعات بیشتر از آنکه مبتنی بر واقعیتهای تاریخی باشند، حاصل ذهنیتها، سفرنامهها، و نوشتههای واسطه هستند. رویکرد کتاب به صفویه عمدتاً در سه محور بازنمایی دستهبندی میشود: استبداد شرقی، نمونهای از تساهل دینی و ابزاری برای نقد اروپا به این معنا که صفویه گاه بهعنوان دولتی متمدن و منظم تصویر میشد تا با نابسامانیهای اروپا مقایسه شود. همچنین دین زرتشت در این اثر بهعنوان یکی از قدیمیترین ادیان یکتاپرست مطرح است. به علاوه بهمثابه منبعی برای الهام فلسفی و الهیاتی در اروپا نیز دیده میشود. بازخوانی مفهوم شر از منظر این دین یکی از مهمترین موضوعاتی است که کتاب به آن میپردازد. کتاب ایران و عصر روشنگری با نگاهی تحلیلی به نحوه بازتاب صفویه و آیین زرتشت در ذهن متفکران غربی، نشان میدهد که این دو پدیده چگونه به ابزاری برای ساختن مفاهیم مدرن اروپا تبدیل شدند. نه صفویه در مقام یک حکومت تاریخی و نه زرتشت در مقام یک پیامبر واقعی بلکه هر دو در جایگاه «دیگری سازنده» به کار گرفته شدند تا اروپا بتواند در آینه ایران، خود را بازشناسد.