آثار کارلوس فوئنتس همیشه تازه و بکر است. یکی از آخرین رمانهای او «مسند عقاب» با ترجمه خوب مهدی سرایی توسط نشر افق چاپ شده و یکی از سیاسیترین کارهای فوئنتس محسوب میشود. او در هر ژانری که قلم زده، به تناسب همان ژانر، تکنیک روایی خود را از درون طرح داستان بیرون میکشد و ما را در مقابل اعجاز یک حافظه تاریخی و جادویی قرار میدهد. فراز و نشیبهای تاریخ شگفتانگیز مکزیک در تمام آثار او بهانهای است برای نشان دادن مردم عاصی کشورش؛ مردمی که در لایههای پنهان انقلابهای زمینی و متکی به اسب و تفنگ، حضوری مستمر داشتهاند، خصوصاً در رمانهای «سر هیدرا»، «گرینگوی پیر»، «نبرد» و به روزترین رمانش «پوست انداختن»، شاهد تاریخی هولناک در اعماق غبارهای شناور سرزمینی هستیم که گویا میخواهد تاریخ خود را با هیجانات تاریخ معاصر جهان گره بزند. فوئنتس تلاش ندارد بیگناهی شخصیتهای رمانش را اثبات کند، بلکه مانند پیشگویی ماهر فقط مرگهای فجیع آنها را پیشبینی میکند. فوئنتس یگانه نویسندهای است که اگر از دل تاریخ سخن بگوید، با مهارت و دوراندیشی نمیگذارد تاریخ بر پیکر روایت چیره شود. به همین دلیل جهان داستانی او تکیه دارد بر سیر و سلوک فکری و روحی آدمهایی که قابلیت آن را دارند که تاریخ را روایت کنند؛ بیآنکه به بدنه داستان لطمه وارد سازند. در رمان قطور «مسند عقاب»، فوئنتس میخواهد مداخله آمریکا در امور مکزیک را نشان دهد، مکزیکی که برای آمریکاییها پرندهای حرامگوشت است! «اینبار بر خلاف گذشته، این مداخله رنگ و بوی نظامی یا اقتصادی ندارد، بلکه هدف قطع امکانات ارتباطی مکزیک با جهان خارج است» و برای نویسنده توانایی مانند او، شخصیتها با نامهنگاری، هیجانات پسِ پشت رمان را به ما نشان میدهند.