محمد صالح‌علا / نویسنده و مجری تلویزیون

شاید آخرین بار

زیاد کتاب نمی‌خوانم، دست‌کم مثل گذشته نمی‌خوانم، البته دیگر کهنه شدم و کم پیش می‌آید بی‌وقفه تا آخرین صفحه یک کتاب را بخوانم که بخشی از این موضوع، به من و بخشی از آن به کتاب بستگی دارد. من کتاب را بو می‌کنم و از بوی آن ملتفت می‌شوم قرار است با من چه کند؟ با همه این احوال، این روزها توأمان دو کتاب «من برای خداحافظی سلام می‌کنم» از رضا مهدوی هزاوه و «طرف خانه سوان» از مارسل پروست را در دست دارم. اولی تازه منتشر شده و نویسنده آن از دوستانم است؛ کتابی نوستالژیک که زبان نرم و جهان ویژه‌ای دارد و نویسنده آن در قامت یک نویسنده ایرانی ظاهر شده است. او با تأثیر و تأثری که از جهان می‌گیرد، از زندگی خصوصی‌ و تجربیات خودش می‌گوید و با زبانی عاطفی خواندن کتاب را برایم جذاب کرده است.
کتاب دوم را هم چندسال است که می‌خوانم؛ برای من فهم حاق جهان‌بینی «پروست» دشوار است، به همین دلیل این بار چندم است که «طرف خانه سوان» را می‌خوانم، گاهی هم نیمه‌کاره رهایش می‌کنم و ادامه نمی‌دهم. حیف شد آقای سحابی گرامی عازم عالم ناز شدند؛ ایران که بودند اغلب جمعه‌ها ایشان را می‌دیدم، همیشه مایل بودم از ایشان بپرسم چرا فهم «پروست» برای من دشوار است؟ حیف نپرسیدم چرا پروست را نمی‌فهمم، البته از طرفی هم بهتر که نپرسیدم، چون پاسخ را خودم می‌دانستم؛ ایشان حتماً می‌گفتند فهم پروست دشوار است، باید چند بار بخوانی!
بی آنکه بپرسم و ایشان بگویند باید چندبار بخوانی، من چندبار این کتاب را خواندم اما هنوز هم به حاق مفاهیم پروستی نرسیده‌ام، ولی دست برنمی‌دارم و همچنان می‌خوانم؛ در آن یک شباهتی در ناخوشی و نوشتن کشف می‌کنم که کمتر خودم را سرزنش کنم، از دیگر سو اطمینان دارم پروست «طرف خانه سوان» را برای خواننده دیرفهمی چون من ننویسانده است، از سویی هم کتاب خواندن یک موضوع خصوصی است، شاید این آخرین باری است که می‌گویم چه کتابی را می‌خوانم.
ویژه نامه ویژه نمایشگاه کتاب ۱۸ اردبیهشت
 - شماره  - ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴