گفت‌وگوی ویژه با بانوی مجاهد شهربانو سابقی فضلی، مادر شهید اسماعیلی

«ام‌وهب» فاطمیون

چند دقیقه‌ای که میهمان صحبت‌های مادر شهید مدافع حرم هستم؛ آنچه بیش از هرچیز دیگری به چشم می‌آید لبخندِ ایشان است. صلابت در کلمات ساده مادر جاری می‌شود و با لبخند از تک پسرش می‌گوید. حاجیه خانم شهربانو سابقی می‌گوید: من یک هفته پیش از شهادت ایشان خواب دیدم. فرماند‌ه رضا وقتی می‌خواست خبر شهادتش را بدهد؛ دل گفتن نداشت. چون رضا تک پسرم بود. برای مسئولان خیلی سخت بود که خبر شهادت ایشان را به ما بدهند. در نهایت خبر را ما از طریق دوستانش که به خواهرم گفته بودند تا مرا آماده شنیدن خبر شهادت رضا کند؛ مطلع شدیم.

دایی و خواهرزاده‌‎ای که شهید شدند
دایی شهید اسماعیلی پس از دوران سربازی باوجود اینکه فرزند خردسال داشت شوق زیادی برای به جبهه رفتن داشت و پس از حدود یک هفته حضور در جبهه به شهادت رسید. وی در دوران دفاع مقدس در منطقه خرمشهر و در سال 1361 به شهادت رسید و کارکنان سپاه خبر شهادت دایی شهید اسماعیلی را آوردند. همان یک عکس باقیمانده از شهید و با نامه قرمز رنگ هلال احمر در ایام بزرگداشت شهید کارایی داشت. شهید اسماعیلی در راستای تأسی از دایی‌اش علاقه زیادی به حضور در جنگ 33 روزه لبنان داشت و پس از آن نیز اعلام کرد قرار است به سوریه برود. متأسفانه در جامعه اعلام شده بود مدافعان حرم برای دریافت پول به سوریه می‌روند، درحالی‌که سر شهید اسماعیلی از بدنش جدا شد و همین پاسخی برای این شبهه است. به همین دلیل برخلاف میل باطنی تصویر سربریده شده شهید را در کتاب خودش چاپ کردیم.

ورزشکار، نیروی ماهر و علمدار هیئت
شهید اسماعیلی در شغل تخصصی ساختمانی فعال بود و البته در رشته‌های ورزشی بدنسازی در خراسان رضوی قهرمان داشت. در جبهه نیروی شناسایی و تک تیرانداز هم بوده است. باتوجه به ورزشکار بودن در هیئت مذهبی علمداری می‌کرد و همواره به زیارت امام رضا (ع) می‌رفت. البته شهید از نوزادی نذر امام رضا(ع) بود و در شب رفتن به جبهه سوریه به همسرش اعلام کرده دعا کنید شهید شوم.

آغاز مأموریت
از سال 1391 حدود سه بار برای مأموریت به منطقه سوریه رفت و در سال 1392 به شهادت رسید. پیش از شهادت شهید اسماعیلی شهدای مدافع حرم غریبانه و بدون مراسم بزرگداشت تشییع می‌شدند و گمنام بودند و در بهشت رضا(ع) تدفین می‌شدند، اما از موقع شهادت ایشان برای مردم علنی شد و خیابان محل زندگی‌مان مملو از جمعیت بود.
لباس دامادی
پیش از رفتن به جبهه سوریه با لباس‌های دامادی عکس یادگاری گرفت و اعلام کرد در موعد شهادت من از این عکس استفاده کنید. پس از شهید اسماعیلی، شهید سلطان زاده و شهید وطنی در مشهد به شهادت رسیدند. از بدون سر بودن پیکر شهید بی اطلاع بودیم و باوجود اصرار ما اجازه مشاهده پیکر را ندادند و سه ساعت تدفین ایشان در بهشت رضا زمان برد.

وسط روضه فهمیدم که «سر» ندارد
حاج احمد واعظی در بهشت رضا(ع) روضه‌خوانی داشت و در همان‌جا اعلام کردند پیکر شهید اسماعیلی بدون سر بازگشته است. علاقه داریم جوانان راه شهید اسماعیلی را ادامه دهند و از تمام جوانان که بر سر مزار می‌آیند درخواست دارم در این مسیر مدافع حرم شوند. شهید مجتبی واعظی با شهید اسماعیلی اسیر شده بودند که به اشتباه در مأموریت اطلاعات و شناسایی به سمت و سوی مواضع دشمن رفته بودند. من وقتی فهمیدم پسرم سر ندارد، خودم را به جای ام‌وهب در ماجرای کربلا گذاشتم و گفتم سر پسر من در راه خدا رفته است و هدیه‌ای که داده شده است را پس نخواهم گرفت.

پسرم نذر شهادت بود
باتوجه به اینکه شهید اسماعیلی پدر نداشت و البته ایشان نذر شهادت بود در تربیت شهید خیلی دقت داشتیم.
همه تلاش ما این بود که رضا عاقبت‌بخیر شود. رضا پسر زبر و زرنگی بود و همیشه در مسیر اهل بیت(ع) ثابت‌قدم بود. در 19 سالگی ازدواج کرد و در 21 سالگی به شهادت رسید. از طریق آقای فصیح به عنوان مداح با تیپ فاطمیون و اقدامات فاطمیون در نبرد با داعش آشنا شدند. دو بار تحت عنوان خانواده فاطمیون و همراه با خانواده شهید توسلی با رهبر معظم انقلاب دیدار کردیم. حضرت آقا فرمودند شهید اسماعیلی اجر دو شهید را دارند؛ چراکه مانند امام حسین(ع) به شهادت رسیده است، اما در دیدار با رهبر معظم انقلاب به دلیل اینکه ناراحت نشوند اعلام نکردیم پیکر شهید اسماعیلی بدون سر بازگشته است.