مغزهای بزرگ زنگ زده
اولش قاف دارد
وی در بهار سال 1338، با خواندن برخیز به خون دل وضویی بکنیم، در آب ترانه شستشویی بکنیم، عمر اندک و فرصت خموشی بسیار، تلخ است سکوت، گفتگویی بکنیم، چشم به گتوند خوزستان گشود و دهان همگان از جمله قابله را به بَهبَه گشود.
او که با خلاقیت خاصی به دنیا آمد، معتاد شعر سرودن بود. دوران کودکی و نوجوانی را غیر آنلاین، با سرعت برق و باد سپری کرد چرا که معتقد بود کارهای مهمتری در آینده دارد. در سال 57 وارد رشتهی دامپزشکی دانشگاه تهران شد که خب طبیعی بود. اکثر مردم در رشتهای که قرار است در آینده به آن مشغول نشوند تحصیل میکنند. دامها باعث نشدند که او شعر نسراید، در واقع در کنار شعر گفتن کمی هم درس میخواند. نهایتا در سال 63 به این نتیجه رسید که چه کاری است، پس تغییر رشته داد و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی تا دکترا ادامه داد.
از نخستین رویشهای بعد از انقلاب بود. در زمان جنگ یعنی حدودا در سال 58 بود که به همراه سید حسن حسینی ساکش را بست، پوتین پوشید و به حوزه هنری کوچ کرد و بخش واحد شعر را راهاندازی کرد و با دادن تنفس مصنوعی، ادبیات پایداری و مقاومت را احیا کرد. آنقدر از جنگ و حماسهآفرینی رزمندگان سرود که بچهمحلهایش او را ملکالشعرای جنگ صدا میزدند. در همین زمان هفتهنامه سروش مسئولیت صفحه شعرش را روی دوش او ول کرد اما او کمر خم نکرد و در پشت جبهه جنگید.
شعرهایش مثل لازانیا لایهلایه بودند و جوانان مثل پنیرپیتزا به او و شعرهایش میچسبیدند. از ویژگیهای خوبش ارتباط مؤثر با جوانان بود. هر کس به اندازهی یک رباعی با او هم کلام میشد، عاشقش میشد. چندین کا دنبال کننده داشت. هنوز پای کتابهایش به کتابفروشی نرسیده به چاپ دوم میرسید. مثل آخرین کتابش که دستور زبان عشق نام داشت. دو وجه جدانشدنی شعرهای او آرمانگرایی و تعهدگرایی بود.
اولین مجموعه شعرش را به نام «تنفس صبح» در سال 63 منتشر کرد. علاوهبر خلاقیت، هوش ترکیبی خوبی هم داشت. ویژگی سبکی و بلاغی شعر کلاسیک و نیمایی را با شعرهایش قاطی و شعری فوقالعاده خلق میکرد. علاوه بر شعر بختیاری و شعر کودک، نثر نیز مینوشت.
بعضیها هم او را سعدی نو صدا میزدند اما او دچار چندگانگی شخصیتی نشد و خودش را گم نکرد و در سال 68 موفق به گرفتن مرغ آمین بلورین و برگزیدهی اولین دورهی جشنواره بین المللی شعر فجر در بخش آیینی شد تا چشم حسودانش بترکد. وی یک سال بعد از مرگش نیز ول کن چشم حسودان نبود و منتخب هفتمین همایش چهرههای ماندگار سال 87 شد.
او که بار سنگینی از هنر و ادب کشور را در دورهی خود به دوش میکشید و اهل جا خالی دادن نبود، سرانجام در سال 78 تصادف کرد اما نمرد و باز با وجود بیماری بار را به دوش کشید تا سال 86 که دیگر نتوانست و دار فانی را روی زمین گذاشت.
او که یکی از اثرگذارترین شاعران بعد از انقلاب است کسی نیست جز قیصر امینپور.