احمد رفیعی وردنجانی        شاعر

شاه بود و کارهایش سخت کشورساز بود
شاه خیلی ناز بود
عاشق فن بیان بود و سخن‌پرداز بود
شاه خیلی ناز بود

در همه ده‌کوره‌ها انواعِ امکانات بود
دود دورود دود دود دورود
کوچه کوچه، خانه خانه شیر آب و گاز بود
شاه خیلی ناز بود

هر زمان بیگانه از او خواست چیزی را به خشم
شاه می‌فرمود: چشم
دست او کلا برای بذل و بخشش باز بود
شاه خیلی ناز بود

تا که فرمودند اکنون بگذر از بحرینِ خویش
شاه زد بر عینِ خویش
او پی گستردگی نه، در پیِ ایجاز بود
شاه خیلی ناز بود

تا که فرمودند از قانون کاپتالاسیون
شاه‌مان فرمود: جووووون
شاد بود از اینکه با بیگانگان دمساز بود
شاه خیلی ناز بود

او قطار پیشرفت کشورش را ایست داد
تا که کامل ایستاد
هرکه دید این شاهکارش، گفت او مرتاض بود
شاه خیلی ناز بود

روی نقشه در بیابان‌هایمان گل می‌کشید
جنس بنجل می‌کشید
موقع بحرین‌بخشی در کدامین فاز بود؟
شاهِ خیلی ناز بود

مردم بیچاره و مظلوم در اندوه و داغ
شاه مانند الاغ
گرم جشن و عیش‌ونوش خویش در شیراز بود
شاه خیلی ناز بود

تا که چشمی دلربا می‌دید فکر لاو بود
شاه کلا گاو بود
او اسیر شهوت و حرص و غرور و آز بود
شاه خیلی ناز بود

بود خیلی کارهای شاه دست خوارِ شاه
در دل دربارِ شاه
قسمتی دیگر به دست دخترش شهناز بود
شاه خیلی ناز بود

با وجود اینکه خیلی سخت خدمت دوست داشت
استراحت دوست داشت
شاه با کلی طلا آماده‌ی پرواز بود
شاه خیلی ناز بود

من که دائم صحبت از فر و شکوهش! می‌کنم
تف به روحش می‌کنم
حالم از وارونه‌گویی‌ها در اشمئزاز بود
شاه خیلی ناز بود