فقط در رو

مرضیه ربیعی        طنز پــرداز 

 

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
ای صاحب فال؛
اوضاع داغان‌تر از این حرف‌هاست! آخر الان چه وقت فال گرفتن است؟ پیش خودت گفتی: «فالی بگیریم تا حافظ ما رِ به آینده امیدوار کند و مژده دهد که این مردم قدرنشناس سر جای‌شان بنشینند و ما هم به پادشاهی‌مان ادامه دهیم. دو روز دیگر هم پادشاهی رضامون رِ ببینیم.»
ای صاحب فال، از این خیالات بیرون بیا. فالت اصلا خوب نیست و رسما بز آوردی. اگر برایت سوال شده که الان دیوی یا فرشته، باید بگویم که این چه سوال مسخره‌ای است که می‌پرسی؟ یک نگاه به خودت بیانداز! تا توانستی نفت و پول مملکت را قاپیدی و چاپیدی و دزدیدی. حالا فکر کردی کانهو فرشته‌ی نجات‌بخش از تو تقدیر خواهند کرد؟ نه‌خیر! از این خبرها نیست. تو الان در جای دیو تاریخ ایستادی و شانس آوردی فلنگ را بستی و از دل انقلاب ملت فرار کردی، چون هیچ رقم جایی در این معرکه‌ نداشتی.
ای صاحب فال؛
این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست. این سری مدل بمیریش هم کاملا واقعی است و گمان اینکه دو روز احساس خستگی کنید و بروید لَختی بیاسایید و دم فروبندید تا آب‌ها از آسیاب بیفتد و مثل کش تنبان برگردید سر تاج و تختتان، کشک است. بدان و آگاه باش که خلوت دل جای صحبت اضداد نیست. چی؟ متوجه نشدی؟ خب انتظاری هم ندارم تا این حد به اوضاع امور واقف باشی! بالاخره بعد از یک عمر بخور و بخواب و چپاول، فرصتی برای کسب ادب و فرهنگ نداشتی. مصرع اول را که نفهمیدی، لااقل مصرع دوم را فالش نخوان. سرودش را چند بار گوش کرده و بعد از تمرین، درست بخوان.
ای صاحب فال؛ سقوط جزیی از زندگی است. البته نه زندگی هر کسی! این پایان داستان یک پادشاه دیکتاتور است. با آن کنار بیا و منتظر خبر خاصی هم نباش. مژده‌ی وصال یار و روزگار خوش و این قرتی‌بازی‌ها، راست فال تو نیست. خودت و تبارت با فلاکت بسازید. این شتری است که جلوی در کاخ هر پادشاهی آدامس می‌جود و پشتک وارو می‌زند.

جستجو
آرشیو تاریخی