زهـره کاظـــمزاده طنز پــرداز
آوردهاند شخصی با دلهرهای که به سبب نقض حریم خصوصی برایش بهوجود آمده بود، شتابان به دیوان حافظ پناه برد و صفحهای از آن را گشود و تنها با خواندن بیت اول شروع به چاک کردن گریبان خویش کرد و با خواندن تفسیر آن نعرهها زد:
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده می در طمع خام افتاد
تفسیر: ای صاحب فال! مدتیست که دلت مثل سیر و سرکه در حال جوشیدن است و حافظ به تو حق میدهد! چند روز گذشته که در آینه یکی از مغازههای خیابان جامجم برای خودت شکلک در میآوردی، فردی بیادب بیاجازه از تو عکس گرفته و در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشت. ای دوست! ناراحتی سودی ندارد، بالاخره در جهان هستی هر شخص به چیزی شهره خواهد شد. مثلاً «منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن»، حال شما هم شهره شکلک هستی و عارف هم به قیافهات قهقهه میزند. باید قوی باشی! این روزها چرخ اقبالت برعکس میچرخد و به سبب هک شدن یکی از اکانتهایت، آدرس خانه و غذاهایی که سفارش میدهی و حتی مکانهایی که میروی را خیلیها میدانند، عکس شکلک که اینقدر ناراحتی ندارد! حافظ برای شما راهحلی دارد؛ برای دوری از مشکلات و غصهها و اندوهها تا زمانیکه همه چیز به روال سابق بازگردد، به کوه و دشت پناه ببرید تا کمتر کسی شما را بشناسد و زندگی آرامی داشته باشید.