تقویم طنز تاریخ
شاه کلاهبردار با دامن کوتاه
۴ بهمن ۵۵۹ ق.م - حمله کوروش به هگمتانه و آغاز حمله به بقیه کشورها به جز اورشلیم
2500سال پیش در چنین روزی، کوروش فسقلی در شهری کوچک زندگی میکرد. وی را مادرش پیش پدر خودش، یعنی پدربزرگ کوروش که حاکم مادها در هگمتانه بود فرستاد تا ادبش کند. یعنی ادب و جنگ و اینها یادش بدهد و او در هگمتانه بزرگ شد و همانجا در کنفرانسهای «تد تاک» که توسط سرمایهداران و زرسالاران یهودی اجرا میشد شرکت میکرد. اینها همان یهودیانی بودند که سالها قبل توسط پادشاه بابل به شوش و آن طرفها تبعید شده بودند و آنقدر نزول خورده بودند و جنس جابهجا کرده بودند که حالا «تد تاک» برگزار میکردند و موفقیت در «استارت آپ» آموزش میدادند. یک روز وقتی کوروش به سن جوانی رسیده بود، برگشت به شهرش و شب خوابید. فردا صبحش با مادرش بدرود کرد (آن موقع خداحافظی نمیکردند) و دوباره راه افتاد سمت هگمتانه تا استارت آپ کند. در راه به بخش اعظمی از لشگر مادها برخورد که داشتند روی مونیتور زین اسب، «تد تاک» میدیدند. لذا آنها را هم با خود همراه کرد. یعنی گفت با من همراه شوید و آنها هم از سرلشگر تا سرباز، سابسکرایب کرده و با او همراه شدند. وقتی به هگمتانه (همدان امروزی) رسیدند، دروازهبانان هگمتانه هم با او همراه شدند و دروازه را بازکردند اما پدربزرگش که حاکم هگمتانه بود با او همراه نشد و به دست نوهاش یعنی کوروش کشته شد.
همه مقامات کشوری و لشگری ریختند دورش که «کام آن بِیبی، یه لکچر بده تا ما جملههای دکتر شریعتی را به نامت استوری کنیم» ولی کوروش در حالی که داشت شمشیر میپوشید (آن موقع شمشیر را با جایش میپوشیدند) گفت هرگز! اول برویم به کشور بابل (جنوب بغداد کنونی) حمله کنیم و یهودیان آنجا را آزاد کنیم بعد. علیالحساب چند بار شتر طلا و دو سه تا معمار خیلی خوب هم با خودتان بردارید. مقامات خیلی تعجب کردند و پرسیدند میخوایم بریم جنگ یا مسابقات معماری؟! کوروش گفت: ای ضدیهودها! داریم میرویم بابل (بغداد امروزی) شاید لازم شد سر راه! معبد سلیمان (فلسطین امروزی) را هم از نو بسازیم. شما مگه «TED» ندیدین تا حالا؟!!
۶ بهمن۱۳۴۱ - اعلام به اصطلاح انقلاب سفید شاه
60سال پیش در چنین روزی، شاه رفت آمریکا و به کندی گفت چرا «علی امینی»؟ خودم هر انقلابی که بخوای انجام میدم باکلاوا (همون باقلوا با لهجه امریکن). کندی هم گفت باشه فقط جنسهای آمریکایی نمونه رو دستمونها! شاه هم با اقتدار گفت چشم. انقلاب سفید شش اصل داشت:
۱. اصلاحات ارضی: البته در این طرح، فقط زمین اربابی گرفته شد و آب اربابی دردست ارباب ماند و کشاورزان و دامداران برای دریافت آب، باید به ارباب پول میدادند. چون نداشتند، زمینها و دام خود را هم گذاشتند روی زمین و دادند به ارباب و برای کار و شرکت در بختآزمایی به حاشیه شهرهای بزرگ مهاجرت کردند.
۲. ملی شدن جنگلها: یعنی هر جنگلی مال شاه، هر مرتعی مال گوسفندهای شاه و هر تریاکی مال خار شاه (اشرف). لذا چندسال بعد و در ادامه انقلاب سفید، همه آبهای جاری و راکد و چاه و چاله کشور هم «ملی» اعلام شد. لازم به ذکر است از ابتدای کودتای رضا شصتتیر که عاشق زمین و تریاک بود، به مال شاه «ملی» هم میگفتند.
۳. فروش سهام کارخانهجات: برای خرید زمینهای اربابی، پول لازم بود؛ لذا کارخانهجات و صنایعی که تا آن زمان «ملی» نشده بود را فروختند به اربابها تا پول اربابها را بدهند. ضمن این طرح، صنایع غیردولتی، «خصوصی» شدند! لازم به ذکر است که «خصوصی» هم میگفتند.
۴. سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها: چطوری؟ اینطوری که بانک به سندیکای کارگران وام میداد تا سهام کارخانه را بخرند. رئیس سندیکا وام را میگرفت و حق بخش «خصوصی» و سازمانهای «ملی» را میداد. بعد کارگران قسط وام را میدادند تا قسط سهام کارخانه تمام میشد و دوباره از اول وام و حق و قسط.
5. دادن حق رأی به زنان: طبق این بند... اصلاً ولش کن. کاریکاتور روی جلد هفته نامه توفیق، 22فروردین سال 1342 را ببینید.
بعدتر چندتا اصل دیگر هم به این انقلاب اضافه شد ولی دیگر رفراندوم نگذاشتند و همینطوری اجرا شد. مثلاً تغذیه رایگان شیرخواران با شیر مادر تا دو سالگی. دویدن دانشآموزان در زنگهای تفریح بدون کفش. تشکیل سپاه دانش باهدف گذاشتن کلاه، پوشیدن دامن کوتاه و دستمال گردن و انجام امور هنری توسط دختران یا تشکیل سپاه بهداشت با هدف گذاشتن کلاه، پوشیدن دامن کوتاه و دستمال گردن و انجام امور هنری توسط دختران یا تشکیل سپاه ترویج و آبادانی با هدف گذاشتن کلاه، پوشیدن دامن کوتاه و دستمال گردن و انجام امور هنری توسط دختران یا...