مغزهای بزرگ زنگ زده

اولش میم دارد

وی که اول صدایش متولد شد بعد خودش در سال 1336 با وجود اصالت دزفولی‌اش چشم به اهواز گشود. از همان ابتدا گریه‌های تحریردار می‌کرد و روی لحن و سبک جنوبی حساس بود. مثلاً به جای عواَعواَ می‌گفت ولِک عواَعواَ. به گفته شاهدان دوران نوزادی نه تنها در حمام بلکه در هر حالتی آواز می‌خواند.
بچه‌ی مرکزدوستی بود، یعنی هرجا جمعی را می‌دید که دایره تشکیل داده‌اند، با سرعت خودش را به مرکز دایره می‌رساند و می‌خواند، بقیه هم سینه می‌زدند. قبل از انقلاب شعارگو بود. بچه‌های محل که شرطی شده بودند، هر جا او را می‌دیدند، حتی در صف نانوایی، پشت سرش می‌ایستادند و شعار می‌دادند یا سینه می‌زدند.
ازدواجش هم ازدواج نبود، نه تالار باشکوه و مجللی با ویوی دریایی، نه غذای چشمِ فامیل درآری، نه بالنی که عروس و داماد را بیاورد، هیچ. با یک حلقه سر و تهش را هم آوردند. وسایل‌شان را پشت یک سواری ریختند و به منزل بخت رفتند.
وی بعد از ازدواج ساکش را بست و راهی جبهه شد. این بار نتوانست از دید بچه‌محل‌ها پنهان شود. بنابراین در راه به مداحی و سینه‌زنی گذشت. در جبهه آچار فرانسه بود. هم سرود آموزش می‌داد، هم تئاتر بازی می‌کرد و هم کلاشنیکف دست می‌گرفت.
در سال 1359 و در سن 23 سالگی بود که با خواندن نوحه «ای شهیدان به خون غلتان خوزستان درود»، سروده حبیب‌الله معلمی، در حسینیه جماران و پخش آن از تلویزیون به سیل قلیل سلبریتی‌ها پیوست. نه فقط هم محله‌ای‌ها که همه او را بلبل خوش‌صدای خمینی صدا می‌زدند. کمی بعد به توصیه امام شعرهایش به سمت حماسی شدن پیش رفت.
الحمدالله هر چه استعداد‌های دیگر را نداشت ( به گفته خودش)، به جایش صدای خوب و اثرگذار و آهنربایی داشت. جذاب لعنتی (به گفته دوستان) در هر جمعی شعرهای حماسی می‌خواند، 90درصد آن جمع فردایش جبهه بودند. صدامیون که عاشقش بودند، هر وقت صدایش از بلندگو پخش می‌شد، فردایش آشپزها از بلندگو به جای آبکش استفاده می‌کردند. وی جوری روحیه رزمندگان را قبل و حین و بعد از عمل تقویت می‌کرد که آمپول نوروبیون نمی‌کرد.
در رادیو عراق با خوش‌خیالی تبلیغ می‌کردند که بلبل خمینی را گرفته‌اند و در قفس انداخته‌اند، غافل از اینکه ایران هم رادیو دارد. رادیوی ایران ابتدا زبانی درآورد و از وی خواست با خواندن «با نوای کاروان» به آن‌ها بفهماند که هنوز زنده ‌است.
بعد از جنگ با خانم بچه‌ها و همان یک سواری وسایل به تهران رفت و در رشته زبان و ادبیات فارسی کارشناسی گرفت. حالا خوب است موقع رفتن نصف بچه‌محل‌ها شهید شده بودند و نصف دیگر خواب بودند، وگرنه باید کاروانی به تهران کوچ می‌کردند. خلاصه وی که صدای ماندگاری دارد ول‌کن خواندن نشد و 4 آلبوم به نام‌های مثنوی شهادت، داغ ازلی، دشت کربلا و اشک‌افشان منتشر کرد. وی کم‌کم موسیقی و حماسه را در مخلوط‌کن ریخت و چیز خوشمزه‌ای تحویل جامعه داد به نام آهنگ حماسی.
او که همیشه می‌گوید: «در زمانی که فتنه‌ها از طرف دشمن حمایت می‌شود ما چطور می‌توانیم ساکت بمانیم» کسی نیست جز محمد صادق آهنگران.