در اوکیناوا چه گذشت
فرزانه صنیعی طنز پــرداز
این متن راجع به کرمهایی است که آمریکا در جزیره اوکیناوا در جنوب ژاپن ریخت. پیشاپیش اعلام میکنیم اگر طفل نابالغ، نوجوان زیر هجده سال یا بانوی جوانی هستید که با والدین زندگی میکند، این مطلب را نخوانید. راستش قضیه یک جوری است که خودمان هم نمیدانیم چطور مطرحش کنیم ولی چون قرار است اینجا به تمام زوایای کرموی تاریخ بپردازیم هیچ جوری نتوانستیم از زیرش دربرویم.
اما ماجرای اوکیناوا. اوکیناوا جزیرهای در جنوبیترین قسمت ژاپن است. گفتیم جنوب، اصلاً بیایید راجع به قطب جنوب صحبت کنیم. شنیده بودید که قطب جنوب سردترین خشکی کره زمین است و عمق برف در آن به بیست متر میرسد؟ نه واقعاً میدانستید؟ ای بابا... خب پس برگردیم به اوکیناوا.
اوکیناوا مرکز یک مجموعه از جزیره است که تعدادشان به بیش از صد عدد میرسد. در واقع کشور ژاپن خودش هم یک جزیره است. از این کشورهای جزیرهای شکل در دنیا باز هم داریم، مثلا انگلستان، استرالیا و نیوزلند. یک قضیه شایان توجه این است که همه کشورها با همسایههایشان مرز خاکی دارند، اما کشورهای جزیرهای مرزهایشان به طرز جالب توجهی آبی است. یعنی نه این که رنگش آبی باشد، خودش آبی است. درست مثل اسب آبی که رنگش به هیچ وجه آبی نیست و هرگز تا به حال اسب آبی آبیرنگ دیده نشده است، حال آن که اسب آبی خاکستری به وفور یافت میشود. کولرهای آبی هم وضعیت مشابهی دارند، با این تفاوت که آنها غالباً به رنگ آبی تولید میشوند، اما آبی بودن آنها به اعتبار رنگ ظاهریشان نیست، هرچند این که کسی بگوید «کولر آبی» و هدفش تمایز قرار دادن بین کولرهای قرمز و سبز و آبی باشد، عقلاً محال نیست، اما... ای بابا حالا حتماً باید ماجرای اوکیناوا را تعریف کنیم؟ باشد... چاره چیست.
عرض میکردیم که این جزیره تا مدتها پس از جنگ جهانی دوم، در اشغال آمریکا باقی ماند. گفتیم دوم، آیا میدانید ملکه الیزابت دوم، پس از لئوپولد دوم بلژیک، هانری چهارم فرانسه و ادوارد هشتم انگلستان، چهارمین فرمانروایی است که لقبش بر عدد دو بخشپذیر بوده است؟ البته اگر ژانپل دوم و بندیکت شانزدهم را فاکتور بگیریم، که البته آنها فرمانروا نبودند ولی پاپ بودند و پاپها هم فرمانروای مسیحیان کاتولیک جهان هستند... خیلی خوب باشد، الان میگوییم در اوکیناوا چه اتفاقی افتاد.
تا همین امروزه نیز، هنوز تعداد بسیار زیادی از پایگاههای نظامی آمریکا در جزیره اوکیناوا وجود دارند. گفتیم وجود، جالب است بدانید در اندیشه فلسفی ملاصدرا وجود مقدم بر ماهیت است، حال آن که فلاسفه قبل از او ماهیت را مقدم بر وجود میدانستند. شاید هم ملاصدرا ماهیت را مقدم بر وجود میدانست و بقیه وجود را مقدم بر ماهیت، ولی آنچه مهم است این است که شیوه ملاصدرا کلاً بر عکس فلاسفه قبل از خود بود، البته شاید هم برعکس فلاسفه بعد از خود بود، اما به هر حال مسلم است که یک چیزی این وسط برعکس بوده... ای بابا چه اصراری به قضیه اوکیناوا دارید؟ خیلی خوب حالا که پیله کردهاید میگوییم، از آن سالها تا به حال نظامیان آمریکایی، چه به صورت فردی و چه به صورت دستهجمعی، آن قدر زنان اوکیناوا را مورد یک سری مسائل قرار دادهاند که آمارش کلاً از دست دررفته و همچنان هم در حال از دست دررفتن است! خوب شد؟ خیالتان راحت شد مجبورمان کردید در ستون به این عفیفی از چنین چیزهایی صحبت کنیم؟ الان به هر کارمند کاخ سفید یک دستگاه تلفن پاناسونیک بدهند قضیه جبران میشود؟
راستی گفتیم آمارش از دست دررفته، برای این که مطلب را با خاکبرسری تمام نکرده باشیم این را هم بگوئیم که دررفتگی دست در بین انواع مختلف آسیبهای مفصلی رتبه اول را دارد.