به یاد حسین محباهری، به مناسبت پنجمین سالگرد فوت این هنرمند
حساب بیحساب
زهــرا فـرقانـی طنزپرداز و رو زنامهنگار
یادش بخیر...
معلم سختگیر و در عین حال دلسوز و مهربان دهه شصتیها که هیچوقت نتوانست به مبصر چهارسالهاش، «درس شیرین ریاضی» را بیاموزد. راستش به ما شاگردان تلویزیونی و شاگردان هنریاش هم دودوتا چهارتا کردن را درست یاد نداد. شاید حتی حساب و کتاب خودش هم ضعیف بود و از شاگرد زرنگهای کلاس زندگی محسوب نمیشد. چون در همه این سالها با آن کارنامه لبریز از فعالیتهای هنری نه دنبال شهرت و استفاده از آن بود و نه در پی تنگ کردن جای دیگری و سوپراستار جادادن خود. یا با وجود بیماری سخت و حتی در دوره درمان نه دست از تلاش برداشت و نه حتی ذرهای از انرژیاش کم شد.
اینکه با حدود پنجاه سال سابقه کار هنری در بیش از پنجاه سریال و سی اثر سینمایی و پنجاه تئاتر نقش داشته باشی معنایی جز پرانرژی بودن ندارد و اینکه با وجود بیماری آنقدر مصمم باشی که در دوره درمان بیماری سختت باز هم به کارت ادامه دهی و حتی از سر صحنه راهی بیمارستان شوی، معنایی جز عشق به کار ندارد. چیزی که با حساب و کتابهای سادهلوحانه ما قابل چرتکه انداختن نیست. این از آن درسهاست که فقط یک معلم دلسوز و سختگیر میتواند به انسان بیاموزد؛ البته سختگیر به خود و دلسوز به شاگردان. معلمی به نام حسین محباهری که شاد بود و شاد زیست و با خوشقلبی جهانش را به لبخند مهمان کرد و با زندگی و مرگش به ما آموخت که هیچ بهانهای برای شاد نبودن و امیدوار نزیستن وجود ندارد.
روحش شاد و به این امید که خداوند نیز او را بیحساب و کتاب به بهشت راهی کند.