انتخاب مدیر ساختمان ایران
ابراهیم کاظمی مقدم
طنزپرداز
من توی یه ساختمون زندگی میکنم به اسم برج ایران. طبقهی دهم. امروز عصر که از سر کار برمیگشتم به خاطر خرابی آسانسور مجبور شدم از پلهها بالا برم. هر پلهای که بالا میرفتم پوسترِ انتخابات مدیر ساختمون رو میدیدم و یه لعنت نثار شوهرعمه مدیر فعلی میکردم. به چند دلیل. اول اینکه با این همه درآمد نمیتونه آسانسور رو برامون درست کنه، با این وجود میخواد تو انتخابات هم شرکت کنیم. بعدی اینکه یک روز رفتم ازش نیم کیلو گوشت برای بچهم بگیرم، گفت ندارم. طفلکی بچهم برفی گرسنه بود. منم مجبور شدم از یخچال خونه خودمون بردارم. آخه نژاد پیتبول رو نمیشه گرسنه گذاشت. با این وجود باید رأی بدم. چون راه حل درست شدن آسانسور اینه که به آدم خوب رأی بدیم.
بالاتر که رفتم یه سری آگهی تعمیر آسانسور بود که شاید زودتر به ثمر میرسید. یه سری از همسایهها هم داشتن با کولبر از طبقهها بالا میرفتن. اینا نشون از بیتدبیری مدیر فعلی ساختمون بود. مدیر ساختمون وظیفه داره این پوسترا رو از دیوار بکنه. اینا مصداق تخلف در انتخاباته. هفته پیش تبلیغ کسبوکار خود من رو از دیوار کندند. فقط چون کارم مردهشوریه. از اون گذشته مدیر نباید بذاره کولبرها بیان داخل ساختمون و ترافیک ایجاد کنن. بنابراین با خودم گفتم این بار حتماً به یکی دیگه رأی میدم! این مدیر ساختمون به درد نمیخوره.
نیمههای راه نَفَسم کم اومد. ولی فکر و ذکرم فقط پی انتخابات پیش رو بود و خستگی رو از یادم برده بودم. خیالپردازی میکردم که باید موقع تبلیغات انتخاباتی مدیرای ساختمون ازشون مطالبات به حق داشته باشم. باید توی جلسات عمومی بهشون در مورد بوی بد جوراب همسایهمون بگم. البته اینو باید تو جلسه خصوصی میگفتم. به کسی هم که فقط این ایام یادش میافته با ما سلام و احوالپرسی کنه نباید رأی بدم.
طبقات آخر داشتم به تأثیرات یک دونه رأی خودم فکر میکردم. این که اگه رأی بدم میشه توی شارژ ماهانه ساختمونم تخفیف بگیرم یا نه. اصلاً اگه تخفیفش بالای بیست درصد نبود رأی بدم یا نه؟ میشه قبل از انتخابات با یکی از کاندیداها ببندم که بهش رأی میدم، اون هم بذاره تبلیغ خودم رو جای اون تبلیغ آسانسور به همه دیوارای ساختمون بزنم؟
هرچی بالاتر میرفتم، توی اصل تصمیمم برای رأی دادن هم تردید ایجاد میشد. به طبقه نهم که رسیدم پاهام داشتن قانعم میکردن که از ساختمون ایران مهاجرت کنم. جیبام اما زیر بار نمیرفتن و میگفتن تحمل کنید، بعد انتخابات درست میشه. اما طبقه دهم و موقع انداختن کلید به در خونه، تصمیمم برای رأی دادن کلا برگشت. من اصلاً تو این ساختمون رأی نخواهم داد. چون ساختمون رو اشتباه اومده بودم و این اصلاً ساختمون ما نبود!
مردهشور این انتخابات رو ببرن که حواس واسه آدم نمیذاره!