مغزهای بزرگ زنگ نزده
اولش میم دارد
فیروزه کوهیانی
نویسنده و طنزپرداز
وی بدون توجه به رند بودن یا نبودن تاریخ تولدش، در سال 1315 در خانوادهای لاکچری و جد اندر جد پولدار، با خمیازه چشم به شیراز گشود. به گفته شاهدان وی از همان ابتدا بخشنده بود و اجازه داد بند نافش را ببرند و بیندازند.
او که در رفاه کامل و پول زیاد غلت میزد، گاهی نیز پشتک، چرخ و فلک، الک دولک و آپ دولیوچاگی و فنون دیگر را میزد، دوران کودکی را در مدرسه عادی و با درس خواندن سپری کرد و هر چه رشد میکرد بزرگتر میشد! کمکم با علم به اینکه سیاست سر راهی است به سمت علوم سیاسی رفت و در دانشگاه علوم سیاسی خواند، اما هیچوقت علوم سیاسیمالی نشد و تنش به تن سیاستمداران نخورد. شایدم خورد اما رو نکرد و در پایان یک کتاب با نام تاریخ جهان اسلام و روابط خارجی از آغاز تا امروز را به رشته تحریر در آورد تا ثابت کند واقعا فرهیخته است.
نیکوکار (به گفته دوستداران) و به قول امروزیها تکخور نبود و تمام عمر هر چه داشت با بقیه قسمت میکرد، در مدرسه لقمهاش را، در دانشگاه جزوهاش را، در میانسالی کلیهاش را (البته غرض نویسنده از آوردن این جمله بیشتر درآوردن قافیه بوده است وگرنه کلیه فرد مورد نظر هنوز سر جایش است). از همه مهمتر بیجنبه نبود، در کنار درس خواندن، با توجه به وضع مالی توپ، بخور و بخواب راه نینداخت و به کشاورزی مشغول شد.
وی در سن 80 سالگی با وجود اینکه هنوز هم توانایی غلت زدن در پول را داشت، تصمیم گرفت تمام داراییاش را که شامل 120 میلیارد تومان بود وقف علم کند؛ حالا شما از انداختن یک هزارتومانی در صندوق صدقات خودداری کن. زمینهای مزروعی و باغات ابتدا مقاومت میکردند و میگفتند حداقل یکی از ما را نگه دار ولی وقتی دیدند که پیرمرد خانه مسکونیاش را هم وقف کرده، کوتاه آمدند.
از باغات و مزارع بخار بلند شد اما از فرزندان وی نه. نه دعوا و درگیری بر سر ارثی، نه مخالفتی، نه کشت و کشتار بر سر سهمی، هیچ. فقط بافرهنگی بود که از بغلشان بیرون میزد. خلاصه دست روی دست گذاشتند پدر همه چیزش را وقف کند البته به جز کلیهاش را.
بزرگترین واقف ایران (به گفته آمار) که جدش نیز به میرزای شیرازی برمیگردد، با نیت توسعه و ترویج علم و دانش، ثروت عظیمش را وقف این راه کرد. او که چربی خون نداشت و بسیار مغزدوست (نخبه دوست) بود، با مشورت دکتر نجفی، پدر جرمشناسی ایران، به منظور سلامت اداری تلاش کرد تا پژوهشکده جرمشناسی و پیشگیری را پدید آورد و با حمایت نخبگان از به یغما رفتن مغزها جلوگیری کند.
یکی دیگر از خصلتهای دوستداشتنی او مهماننوازی بود. به همین خاطر بخشی از وقفش را به ساخت استراحتگاه برای همراهان بیمار اختصاص داد. وی بدون داشتن مسئولیت، بدون نشستن پشت میز و برگزاری جلسه و خوردن موز، به منظور اشتغالزایی، دو میلیار تومان زمین را وقف کرد و با ساخت بنایی برای زنان بیسرپرست شغل ایجاد کرد. به همین سادگی!
سرانجام در سال 1400، جسمش را نیز ول کرد و به خانه دوبلکسش در بهشت نقل مکان کرد. او که همه شیراز را شیفته خود کرد، کسی نبود جز محمدحسن کاظمی شیرازی.