حاج قاسم و هزارتوی کتابهایش
یکی مرد جنگی به از صدهزار
«از 13 دی ماه 1398 تا مهرماه 1402 بیش از هفتصد عنوان کتاب از «شهید حاج قاسم سلیمانی» یا درباره ایشان در کشور چاپ و منتشر شده است... محتوای کتابها حکایت از آن دارد که باوجود حجم انبوه کتابهای منتشر شده، آثار متقن و جامع و بدیع در همه فرمها و گونهها انگشتشمار است.» مطلبی که مطالعه کردید دو بخش کوتاه از ابتدای مقدمهای است که بنیاد شهید سلیمانی در کتابچه معرفی آثار مکتوب در مورد شهید سلیمانی منتشر کرده است. نوشتن از شهدا و به شکل خاص این شهید، هم خوب است و هم لازم. اما قسمت دوم این بریده حرفهای زیادی برای گفتن دارد. هفتصد عنوان منتشر شده و فقط چند تک اثر خوب و جامع؟
محمدعلی یزدانیار
دبیر گروه کتاب
خاطره، خاطره، بازهم خاطره!
سردار سلیمانی معروف بود به حضور در سایه، نه زیاد دیده میشد، نه علاقه داشت که در متن امور باشد، نه اهل سیر و سیاحت بود و خودش بارها گفته بود که مسئولیتهایش برای او وقت هیچ چیز باقی نگذاشته بود. براساس همین شواهد اصل انتشار این حجم از خاطرات محل اشکال و سؤال است.واقعاً مگر یکی از بزرگترین فرماندهان نظامی تاریخ ایران نوین چقدر وقت برای صحبت با دوست و رفیق و آشنا داشته است که این همه کتاب در مورد خاطرات او، یا خاطرات در کنار او منتشر شده است. مسأله به همین جا هم ختم نمیشود، کمی که در کتابهای منتشر شده خوب دقت کنید به دو نکته میرسید، اولی این است که عمده این کتابها شباهتهای بسیار جدی به هم دارند، انگار همه را از روی یک کتاب واحد نوشته باشند. دومی هم برخی اختلافات جدی و غیرقابل گذشت در متون و خاطرات منتسب به حاج قاسم است.
مردی از خاک ایران، برای ایران
پربیراه نیست اگر بگوییم سردار شهید قاسم سلیمانی از معدود چهرههای معاصر سیاسی و نظامی بود که واقعاً از طبقهبندیهای عرفی، جناحی، سیاسی و اجتماعی فراتر رفته بود. او با فهم وظایفش، با تمرکز روی مسئولیتهایش و با اعتقاد به اینکه هر کاری بکند، برای تمام ایرانیان با هر اعتقاد و مسلکی است راه خود را به قلب مردم باز کرده بود. در این میان بمباران آثار یکدست، سریدوزی شده و غیرهنرمندانه یکی از آفاتی است که گریبانگیر تصویر اجتماعی شهید سلیمانی شده است. به قول معروف، بدترین تخریب، تبلیغ بد است. من از نیات افراد خبر ندارم اما به نظر میرسد عدهای مشتاق ترسیم چهرهای جناحی و سوگیر از شهید سلیمانی هستند. در این میان نقش آثاری که از او تصویری یک بعدی، خشک و غیرواقعی ترسیم کردهاند در هموارسازی این مسیر غیرقابل انکار است. سلیمانی مردی است از ایران و متعلق به همه ایرانیان.
سرمایهات را حفظ کن!
من یک پسرخاله دارم که از کودکی اهل هیأت هم بود و این ماجرا برایش چنان قطبی شده بود که یک بار حتی حدیث امام صادق(ع) که «رحمت بر شیعیانی با شادی ما شاد شوند و با غم ما غمگین» را به شکل «رحمت بر شیعیانی که چه در شادی ما و چه در غم ما اشک بریزند» به زبان آورده بود. شده حکایت ما و برخی از دوستان. برای این دوستان که همگی مثل پسرخاله من نیت بسیار خوبی هم دارند، دیده شدن حداکثری تصویر حاج قاسم به هر بهانهای امری است بسیار مثبت، حال آنکه استفاده بیش از حد از هر قهرمانی، قدرت و نفوذ شمایل او را کاهش میدهد. در این مورد باید خود شهید سلیمانی را الگو کرد که در بسیاری از مباحث، اتفاقات و وقایع نه دیده میشد و نه حضور داشت، اما در آن چند موردی که به دوشش بود، جوری حضور داشت که انگار ابرقهرمانی غیرزمینی کار را به سرانجام رسانده است. این حجم از کتابسازی به بهانه زنده نگاه داشتن یاد شهید سلیمانی تنها کاری که نمیکند زنده نگاه داشتن یاد اوست.
حرف آخر
نکته مثبت اینجاست که واقعاً چند اثر خوب و استاندارد درباره شهید سلیمانی تألیف شدهاند، راه حل هم اینجاست. کاستن از کمیت و تمرکز منابع بر آفرینش آثار با کیفیت. من ترجیح میدهم فقط ده عنوان کتاب از قاسم سلیمانی منتشر شده باشد که تنه به تنه بهترین سرگذشتنامههای جهانی بزند، تا هفتصدتایی که ششصد و نودتایشان حرفی برای گفتن ندارند و اگر این کار را بکنیم تازه میرسیم به آنجا که آثارخوب و گزیده، چراغ راه آفرینش سینمایی و تصویری از شهید سلیمانی خواهند شد. والسلام!