مغزهای بزرگ زنگ نزده
اولش میم دارد
فیروزه کوهیانی
نویسنده و طنزپرداز
وی در سال 1311 چشم به دامغان گشود. به گفته شاهدان بعد از گریهای کوتاه در حالی که میگفت چرا کُشتیش، چکشی چوبی از جیبش در آورد و تنفسی کوتاه را اعلام کرد!
از همان کودکی رئیس شورای حل اختلاف بین دانشآموزان زورگیر و دانشآموزان لقمهنده شد ( قطعاً این شورا از تخیل مریض نویسنده نشئت گرفته وگرنه آن بزرگوار دوران کودکی را مثل بقیه فقط سپری کرد). در واقع وی بسیار اهل صلح و سازش برقرار کردن بود.
به مرور زمان به دلیل مصرف بیرویهی روحیه حقطلبی، این خصلت در خونش زیاد شد و مجبور شدند برای درمان، او را به دانشگاه حقوق بفرستند.
از خدا خواسته (به گفته محققان) بعد از رفتن به دانشگاه حقوق تا میتوانست روحیه برقراری صلح و سازش، حل اختلاف، حقطلبی، قضاوت عادلانه و روحیات دیگر را در خودش تقویت کرد و هی درصد آنها را در خونش بالا برد. بهطوری که طبق آزمایشات علمی در پایان تحصیل یک دستگاه قضایی بود که دست و پا در آورده بود. برای اینکه دو دستگاه قضا در کشور نداشته باشیم، او را به دستگاه قضا فرستادند تا در هم حل شوند (نویسنده در این پاراگراف حتماً چیزی زده). خلاصه او هم کم نگذاشت و از سال 45 در سمت قاضی، دادستان عمومی، رئیس دادگستری و رئیس شعبههای دیوان عالی خدمت کرد. وی بیش از 60 سال در دستگاه قضا پلههای ترقی را درنوردید. در حال حاضر نیز با عصا همچنان درمینوردد و به قول خودش «دو دوره کیلومتر صفر کردهاست».
وی در اولین پروندهاش که مربوط به یک کتککاری بود، با شاکیای روبهرو میشود که با دادن پول هنگفتی سعی داشت او را بخرد. بدقلق (به گفته شاکیان) گربه را دم حجله میکشد و با خندهای، بدون کتککاری، او را به بیرون مشایعت میکند. حالا خوب است با چیز دیگری او را به بیرون مشایعت نکرد. در واقع نه اهل فشار وارد کردن بود و نه اهل فشرده شدن.
قاضی میم. نون (به گفته همکاران) در مقابل فشارها بسیار سفت و مقاوم بود، به همین خاطر پروندههای حساسی مثل کرسنت و شهرام جزایری زیر دستش رفته و جان سالم بهدر نبردهاند. وی که کیسهبوکس پیشش لنگ میاندازد، بعد از ازدواج، با وجود داشتن شش فرزند نیز به یک چهاردیواری و حقوقی بخورنمیر بسنده کرد و زیر میز چیزی رد و بدل نکرد و زیرآبی و زیرمیزی و زیرزمینی و هیچ زیر دیگری نرفت و همیشه رو زندگی کرد.
خلاصه که معاینات نشان داد چشمش دچار بیماری یکجور بینی است و آقازاده و فلان مسئول را با متهمان معمولی یکجور میبیند. یعنی همه را به یک چشم میدید. (گاهی هم با دو چشم نگاه میکرد اما باز هم یکجور میدید) چشمپزشکان معتقدند این بیماری درمان ندارد و تا آخر عمر بیخ گردن طرف است (فقط مشخص نکردند چرا بیخ چشم نیست).
به گفته زخمخوردگان راه رشوه، وی بسیار وسواسی بوده و تا ته چیزی را در نیاورد ولکن ماجرا نیست. سیریش (به گفته همانها) با نرمکننده هم نرم نمیشود و با هیچ رقمی رأیفروشی نمیکند.
او که به گفته خودش تا به حال رأیی نداده که بعدش پشیمان شده باشد، کسی نیست جز قاضی محمد ناصری صالح آباد.