از صمد بهرنگی و سادگی و رندی و خلاقیت توأمان در آثارش
بیستو نه سال و این همه قصه؟
بخشی از ادبیات همواره با باورهای کهن گره خورده است. با قصه ها و افسانه های ملل مختلف، و در مقیاسهای کوچکتر، افسانه های اقوام و شهرهای گوناگون. قصه ها و افسانه هایی که سینه به سینه نقل شده اند و هر که آنها را شنیده و از نو تعریف کرده چیزی بر آن افزوده است. کسی نمی داند اولین بار چه کسی آن قصه ها را آفریده است و اصلاً شیرینی این قصه ها به همین ندانستن و نشناختن خالق آنها است. قصه هایی که بخش مهمی از فرهنگ عامه را در خود گنجانده اند و موجب آفرینش مفهومی به نام ادبیات فولکلور شده اند.
لادن عظیمی
خبرنگار
نویسندگان و پژوهشگران بسیاری در حوزه ادبیات فارسی به بازنویسی و گردآوری داستان ها، اشعار، لالایی ها، افسانه های فولکلور پرداخته اند. تعدادی از آنان نیز افسانه های اقوام مختلف ایرانی را گردآوری و به زبان فارسی بازنویسی کرده اند. در این میان نام صمد بهرنگی نامی آشناست. صمد بهرنگی که اصالتی تبریزی داشت و ترک زبان بود؛ یکی از سرشناس ترین نویسندگان کودک و نوجوان است. از او علاوه بر داستان، مقاله و ترجمه از ترکی به فارسی و فارسی به ترکی نیز باقی مانده است اما آنچه موجب شهرت اوست نه خود داستان هایش به تنهایی بلکه خلاقیت او در شیوه داستان پردازی است.
داستان های صمد بهرنگی را می توان به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد. آثاری که بازنویسی داستان های فولکلور آذربایجان اند و بهرنگی با فارسی نویسی و دخل و تصرف در پیرنگ داستان و تغییر حوادث پیش روی قهرمان و وارد کردن مفاهیم و مسائل روز اجتماع به داستان به بازنویسی و بازآفرینی آن آثار پرداخته است. در این میان «کوراوغلو و کچل حمزه» از معروف ترین آثار بهرنگی است که در این گروه جای می گیرد.
دسته دوم داستان هایش آن دسته از آثاری هستند که از طرح تا پایان آن از ذهن خود بهرنگی تراویده است. او در این داستان ها نیز از پرداختن به مسائل روز و نقد اجتماعی غافل نبوده و این امر مهمترین وجه اشتراک داستان های بهرنگی است. معروف ترین اثر صمد بهرنگی که در این گروه جای می گیرد «ماهی سیاه کوچولو» نام دارد. آثار بهرنگی آمیزه ای از سادگی و رندی و خلاقیت اند. ما در این آثار علاوه بر اینکه با قدرت نویسندگی بهرنگی روبهرو می شویم؛ تسلط او بر افسانه ها و اساطیر بویژه افسانه های آذری را نیز مشاهده می کنیم.
اگر بخواهیم در مورد آثار گروه اول حرف بزنیم باید بگویم که صمد بهرنگی در بازنویسی این افسانه ها به بازآفرینی نیز دست زده است. به بیانی کامل تر او افسانه های کهن را به گونه ای که برای انسان معاصرش جذاب و البته کارآمد باشد از نو خلق کرده است. در حقیقت ما در این آثار با پیرنگی کهن مواجهیم که مطابق دغدغه های انسان معاصر و مهمتر از آن مطابق دغدغه ها و نیازهای اجتماعی مردم ایران در آن زمان(دهه های سی و چهل) بازآفرینی شده است.
داستان های بهرنگی به دلیل بافت فولکلورشان ظاهری ساده و البته شیرین دارند که لایه اصلی داستان ها را برای کودکان قابل درک می کند. اما این همه آنچه ما از این داستان ها ادراک می کنیم نیست. صمد بهرنگی مسائلی چون نابرابری اجتماعی، اختلاف طبقاتی، شکاف نسلی، خشونت علیه کودکان، تجمل گرایی و مصرف گرایی را در لایه های زیرین داستان هایش گنجانده است و همین مسائل است که داستانهای او را برای بزرگسالان نیز جذاب و خواندنی کرده است. بهرنگی خود معتقد است باید کودکان را از طریق همین داستان ها برای ورود به جهان تاریکی که بعد از عبور از نوجوانی وارد آن می شوند آماده کرد. او این دیدگاه را به طور مبسوط در مهمترین کتاب غیرداستانی خود یعنی «کند و کاو در مسائل تربیتی ایران» شرح داده است.
با وجود این دیدگاه و با توجه به ترسیم تیره بختی در آثار بهرنگی، که بحق آیین تمام نمای زیست مردم آن روزگار بوده، شاید به سختی بتوان آثار این نویسنده را مختص کودکان دانست. راستش را بخواهید خود من دلم می خواهد دوباره و چند باره قصه های صمد را بخوانم اما در اینکه همه آن قصه ها را برای کودکم مناسب بدانم، مرددم. اما این هرگز اصل ماجرا را تغییر نمی دهد. اینکه بهرنگی از مهمترین نویسندگان فولکلور روزگار ماست. او که فقط بیستونه سال عمر کرد.