اتوبوس نامه 7

بذار مسافر تو حال خودش باشه

محمدامین میمندیان
طنزپرداز

به نظر من مهم‌ترین بخش سفر و رانندگی در جاده موسیقی مسیر است. این امر برای برخی به قدری مهم است که شاید زن و بچه‌شان را جا بگذارند، اما فلش مموری حاوی آهنگ‌های گزینش شده را هرگز فراموش نمی‌کنند.
کسانی که شغلشان رانندگی است و عمرشان را در جاده می‌گذرانند، یعنی راننده‌های اتوبوس و تریلی، در این خصوص یک ویژگی مشترک دارند؛ آن هم این است که تقریبا محتوا و سلیقه موسیقایی همه‌شان یکسان است. یعنی شما فلش مموری اتوبوس کرمان_تهران را برداری با فلش مموری تریلی مشهد_چابهار عوض کنی، راننده اصلا متوجه این جابه‌جایی نمی‌شود. تماما آهنگ‌های دهه پنجاه و شصت خوانده شده توسط خوانندگان زن و مرد ایرانی ساکن لس آنجلس.
راننده موسیقی پخش می‌کند تا اصطلاحا صدایی در سرش باشد و خوابش نگیرد. مسافران هم می‌دانند که این سروصدا مخصوص راننده است و نباید در آن دخالت کنند. بسیار مسافران متدینی را دیدم که آن‌ها هم با اینکه با محتوا یا خواننده موسیقی مشکل داشته‌اند، اما باز در کار راننده دخالت نکرده‌اند. در طرف مقابل راننده هم باید بداند اگر مسافر چیزی نمی‌گوید معنی‌اش این نیست که عاشق سابقه موسیقایی شما شده و بین سلیقه شما و استاد مجید انتظامی تفاوتی قائل نیست. لذا باید صدای موزیک را در حد همان محدوده راننده تنظیم کند و نیازی به برون‌سپاری آن به تمام قسمت‌های اتوبوس نیست؛ وگرنه می‌شود مثل اتفاقی که در یکی از سفرهایم افتاد.
از تهران به کرمان می‌رفتم و اتوبوس تازه از ترمینال خارج شده بود و هنوز در خیابان‌های شهر بود که راننده خواست به مسافران نشان دهد که سوار ماشین بهترین و باحال‌ترین راننده کشور شده‌اند. برای همین صدای ضبط را بلند کرد و شروع کرد با آهنگ همنوایی کردن و خواندن و بشکن زدن. خب اوایلش جذاب بود و این خرق عادت و سنت‌شکنی که تا به حال نمونه‌اش را ندیده بودم، واقعا جالب می‌نمود. به گمانم همگان خوشحال بودند. تا اینکه صدای یکی از مسافران به اعتراض بلند شد و کیف همه را از کوک خارج کرد. خانم جوانی با صدای بلند به اعتراض گفت: آقای راننده قراره تا آخر اینجوری باشه؟
طبق معمول بار اول همه خود را به نشنیدن زدند و انگار که یک نفر گفته باشد «راننده رفته گل بچینه»، جوابی از راننده شنیده نشد و راننده به خواندنش ادامه داد.
خانم برای بار دوم شاکی‌تر از قبل گفت: اگه قراره اینجوری باشه بگید من پیاده بشم.
این بار هم راننده‌ انگار شنیده باشد «آقای راننده رفته گلاب بیاره»، باز هم حرفی نزد اما تک‌وتوک صدای یکی دو مرد جوان آمد که گفتند پیاده شو.
خانم برای بار سوم حجت را تمام کرد و گفت: آقا نگه دار من پیاده می‌شم.
گردش روزگار به قسمی شده که هیچ مردی جرئت دهان به دهان شدن با خانم‌ها آن هم در مسائل اختلافی را ندارد، مگر اینکه بی‌خیال وقت و آبرویش شده باشد. این آقایان داخل اتوبوس هم از این قاعده مستثنی نبودند و وقتی دیدند خانم خیلی جدی است و اعصاب موسیقی شنیدن آن هم با صدای غیرملکوتی و نخراشیده راننده را ندارد، اصرار نکردند. راننده هم ذوقش در نطفه کور شد و صدای ضبط را کم کرد و تصمیم گرفت مثل همه راننده‌ها سرش به موزیک خودش گرم باشد و مسافران را به حال خودشان بگذارد.