تقویم طنز تاریخ

کریسمس، سلاطون، بنی‌اسرائیل

بهزاد توفیق‌فر
طنزپرداز

۳ دی ۱۲۹۷- روز ثبت احوال و صدور اولین شناسنامه ایرانی
صدوخرده‌ای سال پیش در چنین روزی، آدم بعضی اسم‌ها را امروز می‌شنود یا حتی می‌خواند، اول هنگ می‌کند، بعد دوباره و سه‌باره می‌خواند و بعد، ریشه‌های احتمالی‌اش را در شش زبان زنده و مرده و نیمه‌جان دنیا جستجو می‌کند. وقتی به جایی نمی‌رسد، سعی می‌کند معادل یا نامی نزدیک به آن را در انواع موجودات و دسته‌بندی‌های جانوران و گیاهان و نرم‌تنان حتی، بیابد و وقتی نمی‌یابد به مادر بچه می‌گوید: وای چه اسم نازی، یعنی چی؟! قدیم اما این کارمندان اداره ثبت بودند که اعصاب و روان نداشتند! در حالی که اداره ثبت تازه تأسیس شده بود و هنوز هیچ شناسنامه‌ای هم صادر نشده بود که گم شود و بعد ارباب رجوع بیاید و نتواند مراحل صدور المثنی را روی دیوار بخواند و آن وقت اعصاب کارمندهای ثبت را خراب کند. چون همان‌طور که می‌دانید طبق آمار رسمی، در آن سال فقط حدود 10درصد مردم ایران سواد خواندن و نوشتن داشتند. خلاصه نشانه آن بی‌اعصابی هم این اسم‎هاست که کارمندان ثبت احوال آن‌موقع روی بچه‌ها گذاشتند و هنوز هم بعضی از این اسم‌ها توی شناسنامه‌ها هست: ام‌القافیه، خراسان، تهران، بغداد، شش‌پر، گل غوزه، گرده، کیسه گل، صدتومانی، نارنگی، دگمه، وحوش، اردک، کساد، قرص دولت، اضافه، مشنگ، کفر، سلاطون، لولوپر، شکار، مرادکلوخ، مراتب، محیط، قمصور، همین.

4 دی(25 دسامبر) - روز تولد حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام)
دو هزار و بیست و چهار سال پیش در چنین روزی، حضرت عیسی مسیح(ع)، چهارمین پیامبر اولوالعزم، در بیت لحم (کرانه غربی رود اردن، سرزمین فلسطین)، شهری در نزدیکی بیت‌المقدس به دنیا آمد. مسیحیان جهان به همین دلیل، بیت‌المقدس و فلسطین را سرزمین خود می‌دانند و خواستار اخراج فلسطینیان از فلسطین و بازگشت همه مسیحیان به فلسطین... عه! ببخشید این نبود، این بود: بیشتر از چهارصدسال بود که یهودیان بشارت آمدن مسیح را می‌نوشتند و نقل می‌کردند و مژده می‌دادند. حتی بیشتر از هزاران سال بود که در تورات اصلی خبر آمدن مسیح داده شده بود، اما احبار و کاهنان یهود تا حضرت مریم(س) را با نوزاد دیدند، گفتند «آخ جووون! یهو می‌زنیم هم ذکریا [ع] رو اخراج می‌کنیم هم مریم [س] رو. اون وقت خودمون یکی رو از بین خودمون به مدت سیزده سال به عنوان مسیح انتخاب می‌کنیم و به‌به!» اما خدا گذاشت توی کاسه‌شان و حضرت عیسی(ع) از همان قنداق خودش را معرفی کرد و گفت [نقل به مضمون] شما بنی‌اسرائیل حتی با اینکه من خودم معجزه‌ام و دارم با حرف‌زدن، معجزه می‌کنم و بعدا هم با معجزه مرده زنده خواهم کرد و خود شما هم به آمدن من و مشخصاتم کاملا واقفید ولی بعید می‌دانم! خلاصه که کاهنان یهود با همکاری صمیمانه امپراطور روم (غرب آن موقع)، هر غلطی که توانستند کردند تا حضرت عیسی(ع)، معجزه تولدش و پیام رسالتش در سانسور شدید خبری و مارپیچ سکوت بایکوت شود اما نشد! لذا او را گرفتند و به رسم غرب آن روز (روم) به صلیبش کشیدند ولی درواقع نکشیدند! حضرت عیسی(ع)، به اراده خداوند عروج کرد تا روز رجعت ان‌شاء‌الله.
بعدتر، یهودیان که حضرت عیسی(ع) را به پیامبری هم قبول ندارند و درواقع قاتل او محسوب می‌شوند، اول او را چشم‌آبی و موبور کرده و از لباس‌هایش به مرور کم کردند و در ادامه وی را پسر خدا و کم‌کم، خود خدا نامیدند تا جایی که!

7دی ۱۳۵۸ - تشکیل نهضت سوادآموزی به دستور امام خمینی (قدس سره)
چهل و چهار سال پیش در چنین روزی، کمتر از یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نهضت سوادآموزی تشکیل و آغاز به کار کرد. البته کارشناسان خصوصا رضاماکسیم و پسرش معتقد بودند نیازی به سوادآموزی در ایران نبوده و این سازمان توسط سپاه تشکیل شده تا مدرسه‌های نظام را پر کند. همان موقع، برخی از رسانه‌های غربی، دلیل اصرار جمهوری اسلامی به سوادآموزی را نسبت فامیلی آقای قرائتی با میرزای شیرازی دانسته و نشانه آن را لباس مشابه آن‌ها ذکر کردند. بد نیست بدانید طبق آمار سازمان برنامه و بودجه وقت (1355)، در سال‌های پایانی حکومت پهلوی، بیش از 65 درصد مردم ایران، بی‌سواد کامل بودند.