تاریخ کرموی جهان (6)
اِند مغام و معغفت
فرزانه صنیعی
طنزپرداز
خیلیها هستند که دوست دارند به جای آدمیزادی در ایران، چیز دیگری در کشورهای دیگر باشند، از گاوی در چمنزارهای سوئیس تا کانگورویی در جنگلهای استرالیا و سوسکی در سرویسهای بهداشتی آمریکا.1یک گزینه هست که این جماعت تا به حال از آن غافل بودهاند، آن هم جمجمهای در موزههای پاریس است. در واقع فرانسویها تنها استعمارگرانی هستند که معرفت را در حق مستعمراتشان تمام میکنند و اگر گوشت مردم تحت استعمار را بخورند استخوانش را دور نمیریزند، میبرند توی موزه میگذارند.
ماجرا از این قرار است که فرانسه در سال ۱۸۳۰ به الجزایر لشکرکشی کرد. چرا؟ خب چون سالهای بعد میخواست به چند کشور آفریقایی دیگر لشکرکشی کند.
ظرف چند سال کل خاک الجزایر تصرف شد و الجزایریهای باقیمانده با افتخار مستعمره فرانسه شدند. میگوییم باقیمانده، چون طی سی سال اول استعمار فرانسه نزدیک به یک میلیون نفر از جمعیت سه میلیونی الجزایر مردند. این اتفاقی است که معمولا در سالهای ابتدایی حمله هر کشوری رخ میدهد و متاسفانه هنوز کسی دلیلش را کشف نکرده.
از آن به بعد، به مدت صد و خردهای سال، الجزایریها و فرانسویها در کمال مسالمت و آرامش در کنار هم زندگی کردند و خدمات متقابلی به همدیگر ارائه دادند. مثلا الجزایریها در جنگهای جهانی به عنوان سرباز فرانسه میجنگیدند و کشته میشدند، در عوض فرانسویها هم هر وقت دست میداد آنها را به زندان میانداختند و به زنانشان تجاوز میکردند. همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت که ناگهان الجزایریها زدند زیر میز و شروع کردند به مبارزه علیه فرانسویها. خب هرکس باشد و بعد از آن همه خدمت یکهو با او مبارزه کنند، عصبانی میشود و طبیعتاً طرف را در فاضلاب فرو میبرد، به او شوک الکتریکی میدهد، بمب آتشزا روی سرش میریزد، گروهگروه سوار هلیکوپتر میکند و به دریا میریزدشان، زنده به گورش میکند و در یک روز چهلوپنجهزار نفرشان را میکشد. فرانسویها هم مثل هر آدم معمولی دیگری، همین کارهایی را که گفتیم انجام دادند.
تا اینجایش همه چیز طبیعی و عادی بود، اما انتظار ندارید که یک کشور غربی پیشرفته و متمدن مثل فرانسه به همین روشهای معمول اکتفا کند. ابتکار فرانسویها این بود که سرهای مبارزان را میبریدند، با افتخار با آن عکس میگرفتند، بعد هم میفرستادند فرانسه تا در «موزه انسان» نگهداری شود. این موزه در ۱۸۷۸ تاسیس شد، یعنی پس از فصل اول مبارزات الجزایر. از روی تاریخش به نظر میرسد سربازان فرانسوی به مقامات کشورشان پیغام داده بودند شما کلنگ موزه را بزنید، توکل به خدا جمجمهاش جور میشود. خوشبختانه آن زمان لئوپولد دوم، پادشاه بلژیک که میداد دست کنگوییها را قطع کنند از ماجرا خبردار نشد، وگرنه او هم به سرش میزد آدمهایش را بفرستد بروند یک سری دست مخصوص موزه از کنگو بیاورند.
با این که همه مراحل، از بریدن سر تا انتقال و پوست کندن و آمادهسازی و کدگذاری و نگهداری در موزه کاملا رایگان انجام شده بود، باز هم الجزایریها شاکی شدند و گیر دادند که روی جمجمهها باید آزمایش DNA صورت بگیرد و پس از تشخیص هویت به الجزایر بازگردانده شوند. اینطوری بود که جمجمه تعدادی از مبارزان الجزایری پس از سالها، شناسایی و به الجزایر بازگردانده شد. بابت ۱۷۰ سال نگهداری تروتمیز از جمجمهها هم یک قران دریافت نکردند. 2
البته فکر نکنید موزه تعطیل شد، چون فرانسویها هجدههزار جمجمه توی موزه نگهداری میکنند و اگر الجزایر بیست بار دیگر هم بامبول دربیاورد و بقایای مبارزانش را بخواهد، آنقدر دارند که بهشان بدهند و چرخ موزه هم هنوز بچرخد. البته باید انصاف داشت، همه هجدههزار جمجمه هم متعلق به الجزایریها نیست، تعدادی در کاوشهای باستانشناسی خود فرانسویها کشف شده. در واقع حدود هفت-هشت تا. ولی تصدیق میکنید که با این تعداد نمیشد موزه راه انداخت. اگر دوست دارید میتوانید ساعت ۱۱ تا ۷ به «موزه انسان» در باغهای تروکادروی پاریس مراجعه کنید برای تماشا. البته اگر بیماری قلبی ندارید.