گپ‌وگفتی با نویسنده کتاب تریلی تئاتر

بچه جدید آقای عیوضی!

ابراهیم کاظمی مقدم
روزنامه نگار و طنزپرداز

رضا عیوضی، متولد شهریور 1371 و ساکن شهر قم است. او علاوه‌بر نویسندگی آن هم از نوع طنز، هم کارشناس محتوا در یک شرکت فروش محصول است و هم سردبیری و نویسندگی چند برنامه تلویزیونی را در کارنامه خود دارد. عیوضی می‌گوید پنج فرزند دارد: علی‌اصغر، فاطمه‌نورا و کتاب‌های «او یافت مرا»، «دادگاه اشیاء» و «تریلی تئاتر» که آخری، تازه به دنیا آمده. به بهانه کتاب تازه متولد شده‌اش با او گفت‌وگویی شیرین داشتیم که در ادامه می‌خوانید:
 کتاب‌هایتان را هم جزء فرزندانتان حساب می‌کنید؟
عیوضی: بله! برای یک نویسنده، کتاب حکم فرزند را دارد. فکر می‌کنم این دوتا مثل هم هستند. انسان برای رشدشان، برای هویتشان، ایجادشان و سرنوشت‌ آن‌ تلاش می‌کند. دقیقا مثل هم. آنقدر که برای کتاب زحمت می‌کشد مثل این است که بچه‌ی اوست.
 از کتاب‌ها یا همان بچه‌هایتان بگویید.
عیوضی: کتاب اول من، «او یافت مرا» نام دارد که خاطرات طنز اربعینی من است و توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده و الان به چاپ سوم رسیده است. کتاب بعدی «دادگاه اشیاء» است. یک دادگاه خیالی که با جان‌بخشی به وسایل رئیس‌جمهور سابق صحنه‌های طنزی خلق کرده. آن را هم انتشارات شهید کاظمی البته با همت باشگاه طنز انقلاب اسلامی چاپ کرده است. کتاب اخیر هم که تریلی تئاتر است. البته کتاب‌های دیگری هم هستند که در مراحل چاپ هستند.
 پس هنوز هم توراهی دارید؟
عیوضی: بله. مثلا یکی از آن‌ها خاطرات طنز یک پاکبان است. ان‌شاءالله به زودی به دنیا خواهد آمد. البته منظورم کتاب است، نه پاکبان!
 چه شد که رفتید سراغ طنز؟
عیوضی: فرهنگ ما با طنز و مطایبه گره خورده. من استعداد داشتم اما به نظر من این استعداد را همه ما ایرانی‌ها داریم. بیشتر این موفقیت لطف خدا و حاصل تلاش و پشتکار خودم بوده. البته قرار گرفتن باشگاه طنز انقلاب اسلامی در مسیر زندگی‌ام نیز تأثیر زیادی داشت و باعث شد این استعداد را پرورش بدهم.
 از آشنایی با باشگاه طنز بگویید.
عیوضی: افتخار این را داشتم که با آقای محمدرضا شهبازی آشنا بشوم و از سال 93 وارد باشگاه طنز انقلاب اسلامی شدم. باشگاه بسترهایی مانند محافل طنز، سایت و رسانه‌های مختلف را فراهم کرده بود که در اختیار ما می‌گذاشت. این بسترها قلم ما را مخصوصا در زمینه طنزپردازی رشد می‌داد. این‌ها بیشترین تأثیر را در پیشرفت من در بحث نویسندگی و مخصوصا طنز داشت. در کنار این‌ها استعداد خدادادی و علاقه خودم باعث شد وارد این حوزه بشوم.
 در باره نورسیده‌تان، «تریلی تئاتر» بیشتر توضیح بدهید.
عیوضی: این کتاب شامل زندگی‌نامه و خاطرات هنری اصغر نوبخت است. البته سعی کردم بیشتر بر فعالیت‌های طنزآمیز ایشان تمرکز کنم. انتشارات راه‌یار نیز ناشر کتاب بوده است.
ابتدای امر با آقای شهبازی و سایر دوستان سوژه‌هایی را در شهر قم بررسی کردیم تا به شخصیت خاصی رسیدیم که خاطرات طنزآمیز زیادی از مبارزات انقلابی دهه پنجاه و شصت داشت. او یکی از افرادی بود که با زبان طنز با طاغوت مبارزه می‌کرد. ساعت‌ها مصاحبه انجام شد و نتیجه‌اش این کتاب شد.
 یعنی افرادی بودند که با زبان طنز با شاه مبارزه می‌کردند؟
عیوضی: بله، زیاد. فقط ده نفر را خود ما بررسی کردیم. کسانی که با شعر طنز و شعارهای طنزآمیزشان در راه‌پیمایی‌ها مبارزه می‌کردند، یا کسانی که کاریکاتور می‌کشیدند یا سخنرانی طنز می‌کردند و... . امیدوارم در فرصتی بتوانم آن‌ها را هم معرفی کنم. اگر خدا بخواهد در یک کتاب دیگر، شامل ده فصل به آن‌ها خواهم پرداخت.
 کتاب تریلی تئاتر شامل چه چیز‌هایی است؟
عیوضی: خاطرات آقای نوبخت از نوجوانی گرفته تا بزرگسالی و تئاترها و اجراهای ایشان در دوران انقلاب و پشت جبهه‌ها. البته رساندن همه این خاطرات به مخاطب خیلی سخت بود. درنهایت به این نتیجه رسیدیم که برای انتقال کامل آنچه هست، با جمیع شرایط، بهترین قالب گفت‌وگو است. به نظرم این اتفاقی بزرگ و تاریخی است که روزگاری مردمی برای دفاع از عقایدشان و برای حمله به عقاید پست و پلید، راه هنر را برگزیده‌اند و با ابزار طنز به مصاف طاغوت رفته‌اند.
 از بخش‌های این خاطرات که خودتان را به وجد آورده بگویید.
عیوضی: خیلی جالب بود که دهه شصت ایشان داخل زیرزمین خانه پادکست طنز تولید می‌کردند. این خاطرات را که می‌شنویم، می‌بینیم غر زدن‌های امروزی‌ها برای کمبود امکانات بهانه‌ای بیش نیست. یا مثلا بحث استنداپ کمدی طنز در شرایط سخت جبهه و جنگ. خیلی جالب است که در آن شرایط سخت وقتی همرزمان یک عده شهید شدند، تو آن‌ها را بخندانی. ظاهرا فرمانده برای بهبود روحیه افراد از آقای نوبخت خواسته بودند این کار را بکنند.
به نظرم در فضای مجازی امروز که طنز مساوی با لودگی و شوخی‌های رکیک شده، الگوگیری از این عزیزان لازم و ضروری است. در واقع این چیزی که امروز در فضای مجازی و سینما هست طنز نیست؛ یک ادبیات بی‌ارزش است. یکی از انگیزه‌های من در این راه همین بود. شناساندن طنزپرداز فاخر و واقعی به جامعه مذهبی.
 خنده‌دارترین خاطره این کتاب را برای ما اسپویل کنید.
عیوضی: ماجرای خنده‌دار در کتاب زیاد هست. مخصوصا با بیان شیوا و جذاب آقای نیکبخت. اما یکی از این‌ها خیلی خود من را خنداند. البته فقط ماجرا را تعریف می‌کنم تا کتاب اسپویل نشود.
ایشان به همراه گروهشان بعد از فرار شاه یک تریلی کرایه می‌کنند و در سطح شهر قم به اجرای تئاتر، روی همان تریلی می‌پردازند. هنوز انقلاب نشده و شاه تازه فرار کرده بود. آقای نوبخت تعریف می‌کردند که ما بعد از اجرا، یک گونی کفش از روی تریلی جمع کردیم! چون گریم شاه را داشتند و مردم آنقدر از خاندان پهلوی نفرت داشتند که حتی به کسی که گریمش شبیه شاه بود هم رحم نمی‌کردند! من اینجا به یاد شمرهای تعزیه افتادم که بعضی جاها به باد کتک گرفته می‌شدند.
 ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

جستجو
آرشیو تاریخی