مغزهای بزرگ زنگ نزده
اولش ه دو چشم دارد
فیروزه کوهیانی
نویسنده و طنزپرداز
وی در تابستان داغ سال 1334 چشم به مشهد گشود. به گفتهی شاهدان، به محض متولد شدنش قابله را فیتیلهپیچ کرده و دو امتیاز گرفت. از همان نوزادی سر کشتی را با دیگر نوزادان باز کرده بود و حتی با وسایلش، شیشه شیرش، تشک و بالشتش، گهوارهاش، همه به جز پوشکش، کشتی میگرفت. بچههای فامیل از ترس اینکه امتیاز از دست بدهند به او دست نمیدادند.
پدرش از حدودا 10 سالگی او را به سمت تشک کشتی هول داد، البته چارهی دیگری هم نداشت چرا که بچههای فامیل و بچه محلها دیگر جای سالمی برای اجرای فن جدید در بدنشان نداشتند. وی که آرزوی بازیهای المپیک را در سر میپروراند، بیخیال بچهمحلها نشد و با هرکس و همهجا حتی دم در خانه هم تمرین کشتی میکرد تا این که یک روز از ناحیهی دست راست آسیب دید و وی دیگر وی سابق نشد.
چغر بد بدن (به گفتهی خودش)، به توصیهی دکتر مبنی بر کشتی نگرفتن گوش نداد و حتی قهرمان آموزشگاهها ونائب قهرمان جوانان کشور شد تا به همه ثابت کند که با یک دست هم میشود کشتیگیر شد اما انگشتانش که خواب دیگری برای او دیده بودند شل و بیحس شدند، عصبهایش نیز به خواب رفته و در مقابل نیشگونهای دکتر بیتفاوت فقط نگاه میکردند. نهایتا مجبور شد برای جراحی به آلمان برود و وی ایندفعه واقعا وی سابق نشد و مجبور شد کشتی را کنار بگذارد. او که دیگر فرصت حضور در المپیک به عنوان کشتیگیر را نداشت، تصمیم گرفت وی جدیدی بشود و جور دیگری به جامعهی کشتی خدمت کند پس به سمت دبیری ورزش رفت. در مربیگری از روشهای علمی و فشرده استفاده میکرد. کم کم به داوری و کارشناسی هم روی آورد.
خبرچین (به گفتهی حسودان)، سال 62 در حالی که پای تلویزیون لم داده بود و تخمهاش را میخورد، متوجه تلفظ اشتباه فنون از طرف گزارشگر فوتبالی شد که به دلیل کبود نیرو برای گزارش کشتی گذاشته بودند. سریع با صداوسیما تماس گرفت و غلطگیر بازی در آورد. صداوسیماییها نیز از آب گل آلود ماهی گرفته و تا تنور را داغ دیدند وی را به گزارشگری کشتی چسباندند. بعد از دادن آزمون (از همان آزمونها که قبل از ورود به هر جایی میگیرند و جوری میگیرند که طرف قبول نشود) وارد عرصهی گزارشگری و مجریگری شد.
صدای کشتی ایران (به گفتهی دوستان و دوستداران) که روزی آرزو داشت در المپیک کشتی بگیرد بعد از گزارشهای هیجانانگیزش در جام تختی و مسابقات آسیایی بلاخره به المپیک رفت. چیزی که در گزارشهای او مردم را قلقلک میدهد خلاقیت در بیان جملاتی ست که به گفتهی خودش دلی و فیالبداهه میآید اما به گفتهی ما خاص و برگرفته از هوش است.
اصطلاح ساز قهار که واقعا شیر مادر و نان پدر حلالش باد موفقترین گزارشگر در عرصهی کشتی است و تا به حال کسی نتوانسته مثلش غرور ملی را اینگونه به خونِ بینندهی کشتی تزریق کند.
او که عامل پیشرفتش را سلامتی در گزارش و وابسته نبودن به جایی میداند کسی نیست جز هادی عامل.
خسته نباشی پهلوان.
خداقوت دلاور.