مغزهای بزرگ زنگ نزده(2) / زندگینامه شخصیتهای اثرگذار به زبان طنز
اولش نون دارد
فیروزه کوهیانی
طنزپرداز
وی در 21 بهمن 1353 در حالتی غیرمعلوم چشم به اصفهان گشود. عدهای میگویند با پرچمی در دست راست، بنری در دست چپ و در حال راهپیمایی به دنیا آمد و بعد از اینکه قابله تاریخ پیروزی انقلاب را به او گوشزد کرد وی یک اسپری رنگ از جیبش درآورد و روی دیوار بیمارستان نوشت مرگ بر شاه.
از همان نوزادی به کارهای برقی علاقه داشت. جلوی بقیه خیلی آرام میخوابید و شیرش را میخورد اما به محض اینکه تنها میشد قنداقش را باز میکرد و به سمت وسایل برقی میرفت، آنها را باز میکرد و دل و رودهشان را بیرون میریخت. تلویزیون، رادیو، یخچال، لباسشویی، شیرآب، البته این آخری را برای اینکه بفهمد کدام واقعا سرد است کدام واقعا گرم باز کرده بود.
راهنمایی و دبیرستان را در جعبه ابزار سپری کرد. با اینکه پدرش رئیس بیمارستان بود کسی به او دکتر شو بابا ببینه، چه دستخط دکتریای داری و دکتر بابا نگفت. پدرش بسیار مردمی بود و خیلی به جمعآوری چرک کف دست معتقد نبود به همین خاطر وی مجبور شد به جای انتخاب شغلِ پسر بابایی، به دانشگاه برود. در دانشگاه هم به برقگرفتگی دچار بود و آن را ول نمیکرد، به همین خاطر او را داخل رشتهی مهندسی برق الکترونیک هول دادند. دوستان آخر کلاس ضمن درآوردن زبان برای دوستان اول کلاس، آقای نون را الگوی خود قرار داده بودند، البته از این لحاظ که با نمرهی 14/5 هم میشود کارشناسی گرفت. وی تنبل نبود فقط خیلی اعداد و ارقام را تحویل نمیگرفت.
در سن 22 سالگی بعد از اتمام تحصیلش و انداختن کلاه فارغ التحصیلی به سمت بالا، برخلاف تصورات جامعه راننده تاکسی نشد و تنها با 2 میلیون تومان سرمایه توانست کار تولید را شروع کند و اولین کارش ساخت برانکارد استاندارد و حرفهای بود. وی که ساخت وسایل مِیدین ایرانی زیر زبانش مزه کرده بود، با تمام بیتوجهیها به کارش ادامه داد و موفق شد تختهای بیمارستانی الکترونیکی که در آن زمان وارد میشد را بسازد و به اولین تولیدکنندهی led اتاق عمل در ایران تبدیل شود. مشکلجو (به گفتهی همکارانش)، یک لحظه نمیتوانست بیکار، یکجا بنشیند. همیشه دنبال مشکلات کشور بود تا پروژهی جدید را تعریف کند. به جملهی یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت یا پدر هدف را در خواهم آورد اعتقاد زیادی داشت، به طوری که وقتی به هدف میچسبید تا به سرانجام نمیرسید ولش نمیکرد.
با هدف پرکردن چاله چولههای کشور در سال 95 دستگاه ایکسری کانتینری، که آن زمان کشور با کمبودش مواجه بود را ساختند. دستگاهی که قلهی دستگاههای امنیتی ورودی مرزها محسوب میشد اما در کشور تولید نمیشد. با گفتن آخیش به سمت طرح بعدی رفتند، طرحی که فقط 3 کمپانی بزرگ دنیا در آمریکا، انگلیس و چین تکنولوژی ساخت آن را داشتند، دستگاه پرتودرمانی یا شتابدهندهی خطی که در آن زمان با کلی منت و چشم نازک کردن طرف اروپایی، وارد میشد. تازه وقتی هم خراب میشد، یا قطعات نمیرسید یا با سرکوفت اینکه شما ایرانیها چیز نگهدار نیستین، یا با جملهی نوچ نوچ نوچ یه دستگاه پرتودرمانی هم نمیتونی نگه داری، دیر میرسید. داخلیهایی که بخش ساخت ایران مغزشان فلج شده و در هر شرایطی نمیتوانند، سعی کردند خیلی وی و همکارانش را در نساختن این محصول همراهی کنند اما آنها با شعار تکیه میکنیم بر "توان خدا، نه توان خودمان" در نهایت سال 97 این محصول را تولید کرده تا مشت محکمی بر مغز نمیتوانیمها بزنند و دهان طرفهای خارجی را 180 درجه باز کنند.
او که تنها با 30 نفر و در یک سولهی اجارهای کارش را آغاز کرد حالا مدیرعامل شرکت بهیارصنعت، بزرگترین شرکت دانشبنیان کشور است که محصولاتش را صادر میکند. سوپرمن عرصهی تولیدات داخلی که رمز موفقیتش را اعتماد به متخصصان ایرانی و خلاقیت در بازاریابی میداند، کسی نیست جز مهندس نوید نجاتبخش.