ترک فرار

محمدعلی النجانی
طنزپرداز

۱۳ آبان
روزی مثل امروز در سال ۱۳۵۸ ه.خ. (هجری خورشیدی یا همان هجری شمسی خودمان) لانه جاسوسی آمریکا که کارکردهای بی‌اهمیت دیگری مانند سفارت هم به آن نسبت داده‌اند، توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر شد. شیر مادر و نان پدر همه‌شان حلال.
قضیه این‌جوری آغاز شد. محمدرضا شاه بعد از اینکه کشور را ول و فرار کرد -هرچند برخی اعتقاد دارند که ترک بود؛ ولی جا دارد از همین تریبون به آنها بگوییم «باشه اصلاً هر چی شما می‌گی؛ اما ترک یک‌بار، دوبار، نه این همه بار».- خلاصه محمدرضا که به همراه اهل و عیال، کلی بار هم به همراه خود از کشور خارج کرده بودند تا مردم را از فکر و خیال نگهداری آنها راحت کنند، به هر کجا که می‌رسیدند تا می‌آمدند خستگی سفر را از تن به در بیاورند و یک «آخیش» بگویند به آنها می‌گفتند: «خب دیگه گفتیم و خندیدیم و نخودچی و کشمش‌مان را هم که خوردیم. حالا نخود نخود هر که رود خانه خود» و با خواندن «روز اول ناز و نیاز، روز دوم نان و پیاز، روز سوم چوب دراز!» آنها را بدرقه می‌کردند.
قضیه این‌جورکی ادامه داشت که محمدرضا دیگر توانی برای ترک کردن نداشت و همه‌اش می‌گفت: «من دیگه حال ادامه دادن ندارم.» از همین روی حتی حاضر شد به کشوری برود تا در آنجا مردم بلیت بخرند و بیایند و پف‌فیل (در بعضی زبان‌ها ذرت بو داده) بخورند و آنها را در کنار نگریستن به سایر حیوان‌ها نظاره کنند. محمدرضا (همان شاه سابق) که دیگر تحمل این همه بی‌ناموسی و خفت را نداشت، دست به پاچه شلوار جیمی کارتر شد. کارتر هم بعد از تکاندن شلوارش و گفتن «اَه... خیس شدم انقدر صورتم رو ماچ کردی، خب پامم هستا!» دستور اقامت محمدرضا را با نام مستعار در یک بیمارستان روانی (جایی شبیه دیوانه‌خانه) داد؛ اما خبر این اتفاق به ایران رسید.
در پی این امر دانشجویان که سال‌ها خیانت‌های آمریکا را در حافظه خود داشتند، بسیار مکدر شدند و در حالی که تکدر شلپ‌شلپ از سر و روی‌شان می‌چکید، گفتند: «عه! دیگه گذشت اون زمون. اگه جرات دارید وایسید دم در.»
پس ایجورکی‌تر شد که آمریکایی‌ها از آنجایی که جرات‌های خود را گم کرده‌ بودند به پشت در خزیدند. بعضی دیگر در به در دنبال سوراخ موش گشتند. اندکی هم حین ترسیدن و لرزیدن با ویبره بالا اسناد و مدارک را داخل دستگاه ریختند تا آنقدر ریز شود که احدی نفهمد چه کرده‌اند و چه خواهند کرد؛ ولی زهی خیال باطل! که بار دیگر دانشجویان کولاکی به پا کردند و تمامی اسنادی را که هر کدام اِنقذه اِنقذه شده بودند را در کنار هم قرار دادند تا بار دیگر کلیه اعمال شیطان بزرگ بر علیه ایران بر همگان عیان شود.
در پایان جا دارد در کنار زدن سوت بلبلی دو انگشتی، یک خداقوت دلاوران، نام‌آوران به نام یزدان پیروز باشید برای تک‌تک آنها بخوانیم.

 

جستجو
آرشیو تاریخی