نگاهی به کتاب طنز یک نویسندهی فلسطینی
دختر خالهام کاندولیزا
مهدی سلیماننژاد
طنزپرداز
«نویسندگی را از ۱۸ سالگی هنگامی که در روستا، معلم بودم شروع کردم اما به سبب زبان تند نصیحتگونه، هیچکدام از مقالاتم درباره انحطاط اخلاقی در نشریات چاپ نشد.»
محمود شُقیر این ناکامی را پل پیروزی قرار میدهد و متوجه میشود باید تندی صراحت لهجه را کنار بگذارد و قدری در لفافه زمزمه محبت را بهکار گیرد. برای همین منظور رو به داستاننویسی میآورد. شقیر موفق به نوشتن بیستوهفت داستان کوتاه میشود که باز هیچکدامشان چاپ نمیشود.
محمود شقیر به علت فعالیتهای سیاسیاش توسط اسرائیل از شغل معلمی برکنار میشود و او را راهی زندان میکنند. بالاخره محمود شقیر باید یاد بگیرد که معلم نباید زبانش تند باشد. ماموران زندان روزی سه وعده این جمله را به شیوههای مختلف یاد او میدادند که حرف معلم باید زمزمه محبت باشد. این دورهی آموزشی برای شقیر کاملا رایگان بود و ماموران زندان تلاش زیادی برای تفهیم این موضوع به او انجام میدادند. محمود بعد از گذراندن دوره یکساله شکنجههای رایگان، گمان نکنید آزاد میشود، نه! او را به لبنان تبعید میکنند و میگویند دیگر جایی در فلسطین نداری و برو به کارهایت فکر کن و در را هم پشت سرت ببند.
زمان حضورش در لبنان، اسرائیل به خاک آنجا تجاوز میکند و بیروت محاصره میشود. این حمله مصادف با جام جهانی فوتبال بود. ایدهای در ذهن محمود شقیر جوانه میزند. محمود بعد از یکسال تبعید شدن در لبنان به فلسطین بر نمیگردد چون این یکسال نقش گرم کردن را براش داشته است. شقیر باز به اردن تبعید میشود و علیرغم گذراندن دورهی ۱۸ ساله تبعید باز هم متوجه تندی زبانش نمیشود. در این مدت نمایشنامه و فیلمنامه و رمانهای زیادی مینویسد. وطن منتظر اوست. با ورود به کرانهی باختری رو به اسرائیل میآورد اما برای حمله کردن، نه تسلیم شدن. ایدهاش در لبنان را به یاد میآورد و کتاب طنز «دخترخالهام کاندولیزا» را مینویسد. این کتاب شامل ۱۰ داستان با حضور چهرههای مشهور جهان از جمله رونالدو، کاندولیزا رایس، رامسفلد، سگ بریژیت باردو و... است.
محمود شقیر، مهارت بالایی در شخصیتپردازی دارد تا جایی که چهرههای مشهور جهانی را به راحتی در کنار شخصیتهای داستانش قرار میدهد و خواننده را با خود همراه میکند. حوادث و شخصیتها آنقدر درست در کنار هم قرار داده شدهاند که هر ماجرایی را برای خواننده ملموس میکند. داستانها تصویرسازیهای خوبی دارد. از دیگر نقاط قوت داستانهای کتاب «دخترخالهام کاندولیزا» خلق موقعیتهای بینظیر طنز است. شاید این موضوع علاوهبر زیست نویسنده در موقعیتها و چالشهای دشوار، ریشه در تجربه زیادش در فیلمنامهنویسی داشته باشد.
داستانهای طنز محمود شقیر تیغ برندهای است که گاهی حکام عرب را از دم میگذراند: «محافل بین المللی بسیاری برای آزادی عمویم دخالت کردند اتحادیه عرب نیز باوجود اینکه جزو محافل بین المللی نیست در این مسئله دخالت کرد.»
گاهی نهادهای بین المللی را در دعوای دو زن که از ترس هَوو شدن به جان هم افتادهاند، به سخره میگیرد: «بعد از این رفتار همسرم، فراخوانی سفرا و قطع روابط رخ داد و مرزها بسته شد و سپس جنگ بهاینصورت آغاز شد؛ همسرم موهای مثیله را گرفت و به دور دستش پیچاند... درگیری شدت گرفت و متاسفانه شورای امنیت و اتحادیه عرب در اینگونه جنگها دخالت نمیکنند.» و گاهی وادادگی و سادگی مقابل دشمن را نقد میکند: «عمویم گفت: در آن روز فرمانده انگلیسی، خوراک گوشت خورد. باور کنید غذا را مانند ما عربها با دست خورد و از قاشق استفاده نکرد و افزون بر این، خورشت را با ظرف کوچکی سر کشید تا جایی که چانه و سبیلهایش خیس شد.» و گاهی هم، سادهدلی چون قادرعلی در داستان «صندلی رزرو شده برای رونالدو» میشود که سالهاست اجازه نشستن کسی روی صندلی جلوی تاکسی را نمیدهد و منتظر است رونالدوی برزیلی با زن و بچهاش چندماه مهمانش شوند.
تخیل و واقعیت بهقدری هنرمندانه در قصهها بهکار گرفته شده است که در عین طنز بودن، ماجراها کاملا باورپذیرند. نویسنده توانایی ستودنی در نفوذ و معرفی لایههای درونی شخصیتها دارد شاید این موضوع هم ریشه در تحصیلات فلسفیاش دارد.
دکتر کاظم عظیمی کتاب «دخترخالهام کاندولیزا» نوشته محمود شقیر را به فارسی ترجمه و انتشارات امیرکبیر هم آن را چاپ کرده است.