تولدت مبارک آقای «کامو»!

از دومین برنده جوان نوبل ادبیات چه می‌دانید؟

نوشتن از «آلبر کامو» نباید کار سختی باشد، شاید الان فکر کنید که قرار است در ادامه بنویسم «اما صحبت کردن از او واقعاً کاری دشوار است». خیر! واقعاً نوشتن در مورد کامو اصلاً سخت نیست و جنابشان چنان تأثیر عمیق و بزرگی بر دو جهان فلسفه و ادبیات گذاشته‌ و آنقدری زندگی و مرگ جذاب و عجیبی داشته‌اند که می‌شود ساعت‌ها در مورد او حرف زد و نوشت و نوشت بدون اینکه ماجرا تکراری شود. در این شماره به مناسبت تولد کامو در هفتم نوامبر نگاهی به زندگی و آثار او انداخته‌ایم.

محمدعلی یزدانیار
      دبیر گروه کتاب

 


مثل همیشه اول اطلاعات ویکی‌پدیایی‌
آلبر کامو در ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در دهکده‌ای کوچک در الجزایر به دنیا آمد. پدرش «لوسین کامو» فرانسوی فقیری بود که در الجزیره برزگری می‌کرد و در آنجا با زن خدمتکاری که اهل اسپانیا بود ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نام‌های لوسین (هم‌نام پدر) و آلبر شد. پدر در ادامه و طی جنگ جهانی اول کشته شد. کامو در دوران جوانی و تا قبل از ابتلا به بیماری سل به فوتبال می‌پرداخت و دروازه‌بان تیم دانشگاه بود.

کامو چه بود؟ فیلسوف یا نویسنده ادبیات؟
این درگیری بین علاقه‌مندان فلسفه و ادبیات سال‌هاست که وجود دارد، کامو نویسنده‌ای بود که فلسفه هم می‌دانست یا – مانند سارتر – فیلسوفی بود که دستی هم به قلم و داستان می‌برد؟ خود کامو هیچ‌گاه پاسخ روشنی به این سؤال نداد و در موردش صحبت نکرد اما متنی در میان یادداشت‌هایش پیدا شد که طی آن او خودش را بیشتر «هنرمند» محسوب می‌کرد. بنابراین یک هیچ به نفع اهالی ادبیات! اما محصور کردن کامو در یک تعریف تک‌بُعدی ظلم بزرگی به میراث اوست، برای همه بزرگان علم و هنر، کامو فیلسوف و نویسنده‌ای بزرگ بود، همزمان و بدون تردید!

آیا کامو وجودگرا بود؟
خیر، فلسفه اگزی ستانسیال را دیگران از آرای او بیرون کشیده‌اند وگرنه او هرگز خودش را نه تنها وجودگرا بلکه وابسته فکری به هیچ مکتب و نحله فکری دیگری نمی‌دانست. او یک بار گفته بود «هم من و هم سارتر بسیار تعجب می‌کنیم وقتی نام ما را کنار یکدیگر می‌آورند». او به قدری از قرار گرفتن در چهارچوب‌های مشخص و قطعی گریزان بود که حتی انجمنی تأسیس کرد که در آن هر دو شیوه امریکایی و شوروی در حکمرانی زیر سؤال برده می‌شدند.

خداوکیلی کامو عشق فوتبال بود؟
بله چه جور هم! کامو در سال ۱۹۲۸ فوتبال را در باشگاه ورزشی مون پانسیه آغاز کرد. خود او می‌گوید: «خیلی زود یادگرفتم که توپ هیچ‌گاه از طرفی که فکر می‌کنید نمی‌آید و این درس، در زندگی‌ام - به خصوص در پاریس که هیچ‌کس با دیگری رو راست نیست - خیلی به دردم خورد.» یک سال بعد کامو دروازه‌بان رده جوانان تیم راسینگ دانشگاه الجزیره شد. در گزارش‌هایی که از دوران فوتبال کامو به جای مانده او دروازه‌بانی توصیف شده که با فریادهای خود شور و اشتیاق را به سایر بازیکنان تیم تزریق می‌کرد. اما بیماری سل تمام آینده حرفه‌ای آلبر کاموی فوتبالیست را نابود کرد. او معالجه شد، اما نه به اندازه‌ای که بتواند رؤیای برابری با ستارگان بزرگ و استثنایی دروازه‌های فوتبال را که در سر می‌پروراند محقق کند. هرچند که کامو دیگر بعد از سن 17 سالگی نتوانست فوتبال بازی کند اما همیشه تا پایان عمر کوتاهش یک تماشاگر پر و پا قرص فوتبال باقی‌ماند. علاقه او به فوتبال به حدی بود که وقتی چارلز پونسه، یکی از دوستانش، از او پرسید فوتبال را ترجیح می‌دهد یا تئاتر؟ پاسخ داد: «بدون تردید، فوتبال.»

میراث او چیست؟
یک دو جین اثر فلسفی و ادبی درجه یک (که در همین شماره به معرفی برخی از  آنها پرداخته‌ایم). مقادیر دلچسبی تفکرات و اندیشه‌های ناب. عنوان دومین برنده جایز نوبل ادبیات در طول تاریخ و بسیار بسیار نمایشنامه‌ها، مقالات و جستارهای جذاب در کنار تأثیرگذاری بر اندیشه ادبی و فلسفی بر تمام نسل‌های پس از خودش – که تا همین الان هم ادامه دارد – از مهمترین میراثی هستند که او برای بشریت به جای گذاشت.