روزگار سرد و قطبی

آقای فـــوسه!

راوی ناگفته‌ها به خاطر نمایشنامه‌هایش نوبل ادبیات را به خانه برد

آقایان و خانم‌ها، نوبل 2023 به یون فوسه، نمایشنامه‌نویس شهیر نروژی رسید و هیأت داوران در بیانیه‌ای گفته است این جایزه را برای «نمایشنامه‌های بدیع و نثر او که ناگفتنی‌ها را می‌گوید»، به آقای فوسه اهدا کرده است. بنابراین با هم نگاهی اجمالی به یون فوسه و آثارش داشته باشیم.

اطلاعات ویکی‌پدیایی آقای فوسه
یون فوسه در سال ۱۹۵۹ در هوگسوند نروژ به دنیا آمد و در استرندبارم بزرگ شد. تجربه تصادفی شدید در هفت سالگی که او را به مرگ نزدیک کرد، به‌طور قابل توجهی بر نوشتن او در بزرگسالی تأثیرگذار بود. فوسه تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه برگن و در رشته ادبیات تطبیقی ادامه داد. اولین رمان فوسه به نام «قرمز، سیاه» در سال ۱۹۸۳ منتشر شد و اولین نمایشنامه‌اش با نام «و ما هرگز از هم جدا نمی‌شویم»، در سال ۱۹۹۴ اجرا و منتشر شد. در کارنامه ادبی فوسه علاوه بر رمان و نمایشنامه آثاری در زمینه داستان کوتاه، شعر، کتاب کودکان و مقاله نیز به چشم می‌خورد.

زندگی ادبی آقای فوسه
فوسه از آن دسته نویسندگانی است که در زمینه‌های زیادی طبع‌آزمایی کرده است، او در ابتدا با رمان شروع کرد و «قایق‌خانه» را نوشت که برایش موفقیتی قابل توجه به دست آورد. سپس بار و بندیلش را بست و به سمت نمایشنامه‌نویسی کوچ کرد. او در این میان بارها بین نثر، شعر، نمایشنامه و جستار رفت و برگشت. او در تمامی زمینه‌هایی که دست به قلم شد کارنامه‌ای پر و پیمان به جای گذاشته است.
جوایز جناب آقای فوسه
یون فوسه تا به حال بیش از 20 جایزه کوچک و بزرگ در جهان ادبیات را به خانه برده است، جایزه ایبسن درسال 1996، نشان شوالیه در فرانسه و نشان ملی در نروژ، چندین و چند جایزه ادبی در سوئد و نروژ، چند جایزه مختص ادبیات نوردیک و این نوبل که اخیراً به تالار افتخارات خودش اضافه کرد تنها بخشی از فهرست پر و پیمان جوایز او هستند.

درباره مضمون و محتوای آثار فوسه
تینوش نظم‌جو مترجم ادبی و کارگردان تئاتر در مورد فوسه و آثارش می‌گوید: «این رمان نویس که به‌صورت اتفاقی نمایشنامه نویس شد، در گذشته رابطه خوبی با تئاتر نداشت زیرا در تئاتر تنها شاهد فرهنگ و قراردادهای فرهنگی ملالت بار بود در حالی که در ادبیات طلایی غیرانسانی را کشف کرده بود که ریشه در سکوت داشت و بنابراین در نمایشنامه‌هایش نیز می‌کوشد سکوتی معذب ایجاد کند. وی، عدم نقطه‌گذاری و استفاده از علائم نگارشی، فشردگی و تکراری بودن کلمات و تعداد اندک شخصیت‌ها را از جمله ویژگی‌های سبک نمایشنامه‌نویسی فوسه دانست و گفت: در نمایشنامه‌های او اتفاقات ساده‌ای رخ می‌دهند اما نوع دیالوگ‌ها و فشردگی آنها، این اتفاقات ساده را تبدیل به رویدادهایی بزرگ می‌نماید.» این نقل‌قول کمابیش همان چیزی است که باید در مورد فوسه بدانید. عده دیگری فوسه را بزرگترین نمایشنامه‌نویس نروژ و اسکاندیناوی می‌دانند. برای آنها فوسه صدایی است که پس از صد سال دوباره یادآور ایبسن و شاهکارهایش است. این شباهت البته بیشتر در زمینه موضوع و مضمون به چشم می‌آید وگرنه در نثر و تکنیک نوشتاری، فوسه و ایبسن تفاوت‌های بزرگی دارند. با این‌همه فوسه از این مقایسه اصلاً خوشش نمی‌آید، او در واکنش به لقب «ایبسن نو» یک بار گفته بود گرچه برای ایبسن به‌عنوان یکی از بزرگترین مؤلفان دوران بسیار احترام قائل است اما آثار او را اصلاً دوست ندارد چون نفرت در این آثار موج می‌زند. او خود معتقد است که بیشتر تحت تأثیر ساموئل بکت قرار داشته و حتی دوست دارد که رد این تأثیرات را در آثار متأخر خودش پیدا کند.

و آخرین نکته، فوسه چگونه می‌نویسد؟
او می‌گوید: برای نوشتن هرگز از موضوع شروع نمی‌کنم. آن چیزی که برای من بیشتر از همه جالب است، داشتن فرم است: «نوشتن» از همه‌چیز مهم‌تر است. بعد از آن هرکسی، می‌تواند هرچه دوست دارد، از نوشته‌هایم برداشت و استنباط کند. فکر کنم دلیل اصلی اینکه چرا نوشته‌های من در همه جای دنیا کار شده‌اند، همین باشد: چون می‌شود از آنها به‌راحتی استنباط‌های مختلفی کرد.