چرا برابری جنسیتی حلال مشکلات زنان نیست؟
مرضیه شعرباف
پژوهشگر، مدرس حوزه و دانشگاه
وامگیری از مفاهیم و اهداف بینالمللی برای بهبود اوضاع حوزههای گوناگون در ایران، از قدیم الایام امر رایجی بوده؛ کما اینکه استفاده از توافقات و اسناد بینالمللی و همراهی با جامعه جهانی در حوزه زنان، در اکثر دولتهای پس از انقلاب نیز مطمع نظر بوده است.
اینکه چرا ما به جای تکیه بر شناخت و بررسی ریشههای مسائل زنان در داخل و تلاش برای رفع آنها با توجه به عرف، شرع و مقتضیات ویژه کشور خودمان، باید الزاماً با کشورهایی هماهنگ شویم که شرایط مشابه با قوانین و عرف ما را ندارند، از نکات منفی این همگرایی است. اما، از جهت دیگر نیز این هماهنگی، سبب میشود برخی غفلتها در حوزه قانونگذاری یا عرف رایج در جامعه بازنگری و بعضاً اصلاح گردد. از این رو اسناد و توافقات بینالمللی هم فرصت و هم تهدیدی است که حوزه زنان با هوشمندی باید با آن مواجه شود.
از جمله مفاهیمی که مورد وفاق جامعه جهانی در بحث جنسیت است، عبارت برابری جنسیتی است که به عنوان یکی از معیارهای توسعه در کشورهای مختلف سنجیده میشود. مفهومی که به ظاهر حکایت از برابر دانستن زن و مرد در امور و شئون مختلف و توجه به برخورداری یکسان هردو از مناسبات عدالت دارد. با این حال توجه به چند نکته در این زمینه مهم است.
برای درک و دریافت صحیح از عبارات و مفاهیم به کار برده شده در اسناد بینالمللی، رجوع به تعریف سازمان مرجع از آن عبارت یا مفهوم الزامی است. برابری جنسیتی به وضعیتی اطلاق میشود که در آن دسترسی افراد به امکانات و فرصتها تحت تأثیر جنسیت آنها قرار نگرفته باشد. در این فرض، مفهوم جنسیت (gender)، به صورت موسع تعریف میشود و قرار است جنسیت، طیفی از گرایشها باشد و مرد و زن دو سر این طیف قرار میگیرند و اینجا دقیقاً اول اختلاف با این اسناد و ابتدای مخالفت ما با اجرایی کردن مفاد چنین تعهداتی است. پیوستن به معاهدات و اسناد بینالمللی، برای کشورهای عضو، تعهداتی ایجاد میکند که باید در برابر آنها به جامعه جهانی پاسخگو باشند. بنابراین کشورهایی که قوانین داخلی یا اعتقادات دینی آنها همسو با مفاد این قراردادها نیست، امکان اجرایی کردنشان را ندارند. مفهوم برابری جنسیتی، وقتی قرار است حافظ منافع همه جنسیتها (LGBTQ) و نه فقط مردان و زنان باشد، طبیعتاً با روح قوانین و شرعیات ما سازگار نیست. از آن گذشته، خلقت زنان و مردان به دلیل نقشهای متفاوتی که در اجتماع و محیط خانوادگی برعهده دارند، متفاوت با یکدیگر صورت گرفته است. هر تکوینی متناسب با نقشی است که زن یا مرد باید ایفا کنند، در این صورت چگونه میتوان برای تکالیف متفاوت، دم از حقوق برابر زد؟
کوتاه سخن اینکه، همکلامی با جامعه جهانی در صحبت از برابری جنسیتی، نه تنها برای احقاق حقوق زنان در جامعه و خانواده راهگشا نیست، بلکه در تناقض آشکار با سیستمی است که اسلام برای خانواده و جامعه طراحی کرده است. مهم است که ساحت نظر و عمل از یکدیگر تفکیک شوند. همچنین نمیتوان با مبنای اندیشهای غلط، به اصلاح امور دست زد و ما برای کنش مؤثر و اصلاح پایدار، نیاز به اندیشه درست و ذیل مبانی اسلامی داریم.