مسیری فرای جنسیت -۲

بررسی تلا قی اربعین و افق‌های جنسیتی

در شماره چهلم «ایران جمعه» مورخ ۹ شهریور ۱۴۰۲، یادداشتی تحت عنوان «مسیری فرای جنسیت» جهت بررسی تلاقی اربعین و افق‌های جنسیتی داشتیم. پس از انتشار این یادداشت آقای مهدی تکلو، یادداشتی در خصوص نقد مسأله مطرح شده نگاشتند. ضمن تشکر از ایشان به خاطر دغدغه‌مندی و طرح نکات و نه در پاسخ، بلکه به منظور وضوح بیشتر بحث، نکاتی را عرض می‌کنیم. پیش از آن لازم به ذکر است که مطلب مورد نقد ایشان، یعنی یادداشت اخیر در روزنامه ایران، در واقع بریده‌ای کوتاه ازیک مقاله مفصل است و بسیاری از موارد ناگشوده در این متن، در مقاله اصلی به تفصیل مطرح شده‌اند. غرض از این نکته البته رفع مسئولیت از آنچه آمده با آنچه نیامده، نیست.

محدثه کامیار
پژوهشگر، دکترای مطالعات زنان

 

زهرا داورپناه
عضو هیأت علمی پژوهشکده زنان و خانواده

 

باید گفت مهم‌ترین نقدی که به متن وارد شده است، بی‌موضعی و بلاتکلیفی درباره جنسیت و لذا عدم جواز تجویز درباره آن است. با گذشت 2500 سال از تاریخ فلسفه می‌دانیم که می‌توان به ماهیت امری دست نیافت و در عین حال درباره آن تحلیل‌هایی معنادار و قابل تأمل گفت. در واقع ادعای شناخت ماهیت جنسیت از سوی نگارندگان نه تنها ضرورت ندارد، بلکه امکان آن محل تردید جدی است. با این حال یادداشت در حدی که مقتضای یک متن کوتاه است؛ اشاره‌ای به موضع خود درباره جنسیت داشته و از آنجا که بر محور جنسیت است، نمی‌توان گفت مباحثات جنسیتی را جار و جنجال و کدورت تلقی کرده است.
نگارندگان به سه لایه ظهور جنسیت در رویداد اربعین بر زنان و مردان می‌پردازند. در لایه اول، جنسیت به مثابه حدی تعین بخش و در لایه دوم در قالب عقلانیت‌های مختلف و نظام‌های معنایی متنوع ظهور می‌یابد. هرکدام از این سطوح، آثار و تفصیل خاصی دارد. اما لایه سوم مرحله‌ای است که از بحث مراتب وجود در اندیشه‌های عرفانی و دینی از جمله فلسفه صدرا الهام گرفته شده است. مرحله‌ای که چنانکه گفته شد جنسیت، حذف، نفی یا مورد ضدیت قرار نمی‌گیرد و طبیعتاً نتایجی که ناقد محترم گرفته‌اند، بر این ایده مترتب نیست. چون جنسیت و آثار و تکثر ناشی از آن نفی نشده، بلکه مورد استعلا یا فراروی قرار گرفته است. حرکت در مراتب وجود در اندیشه صدرایی بدان معنا است که موجود از عوارض محدودکننده و مختص به مراتب نازل رها می‌شود و در عوض حقیقت نورانی و وحدانی آن ظهور می‌کند. این به معنای نفی خواص موجود در طبقات پایین وجود نیست. در عین حال حرکت وجودی اگر به معنای عدم تغییر در یک ذات و عوارض آن باشد، پس چه حاصلی دارد؟ (نسخه نازلی از این بحث در مفهوم رفع «Aufhebung» هگل در اندیشه غرب مطرح شده است).
در متن قبلی سه لایه ظهور جنسیت، در طول هم قرار دارند و هربار انسان جنسیت‌مند را به معرفتی عمیق‌تر و وحدانی‌تر راهنمایی می‌کنند. در لایه اول معرفت متمرکز بر عوارض محدودیت‌زای جنسیت، خطا نیست اما بسیار محدود و مادی و تنک مایه است. در مرتبه دوم که فرد به نظام و نه خرده هنجارهای جنسیتی پی می‌برد، دانش او عمق بیشتری یافته است. درنهایت مرتبه‌ای که فرد هنوز جنسیت‌مند است ولی صرفاً محدود به عوارض کثرت‌زا و محدود و مادی آن نیست. این مرتبه فوق مراتب قبلی، به وحدت نزدیک‌تر، انسانی‌تر و الهی‌تر است و صدالبته انسان در آن به ملک فاقد جنسیت تبدیل نشده است. به هر حال جایگاه بحث از لایه سوم وقتی روشن می‌شود که لایه اول و دوم و محدودیت‌های برآمده از آنها بدرستی فهم شود. به بیان دیگر لایه سوم را باید در کنار و پس از دو لایه اول خواند و تحلیل کرد، مطلبی که ناقد محترم تقریباً هیچ عنایتی به آن نداشته‌اند. مباحث ایجابی آقای تکلو درباره نفس، جایگاه آن در آفرینش و نسبت جنسیت با جامعه و امر قدسی، قابل تأمل و بررسی است که فرصتی از آن خود می‌طلبد. همچنین  بحث از انقلاب اسلامی گرچه اشتراکاتی با بحث اربعین دارد، مستلزم فرصتی جداگانه و بحثی تفصیلی است. این تحلیل دیگر-که می‌تواند تا حدی یا به کلی خطا باشد- ادعا دارد مرکزیت بخشی به جنسیت بخصوص در بستر تفکر دینی و انقلابی، سال‌هاست که در قالب‌های مختلف ظاهر شده و امکان‌ها و محدودیت‌های خود را نشان داده است. حتی چه بسا همین فوق سوژگی جنسیت است که در غرب پس از سال‌ها ضد زن بودن، حالا به ضدجنسیت بودن و تحولات این عرصه رسیده است. این منطق آسیب‌شناسی، پیشنهاد و تجویز خود را با تکیه بر هستی‌شناسی دینی در خصوص ذومراتب بودن عالم و آدم، ارائه می‌کند: حرکت به سوی تصویری وسیع‌تر و کلان از جنسیت در نظام عالم. با این تصویر نه مردان، خود را جنس برتر می‌بینند و نه زنان دچار احساس محدودیت و محرومیت می‌شوند. آنها می‌دانند در پلکان طولی و در واحدهای عرضی بی‌شمارعالم، امکان‌های بی‌نهایتی هست که تعلق به جنسیت زنانه یا مردانه، دست انسان را از غالب آنها کوتاه نمی‌کند. امتیاز این تصویر از نظر ما این است که دیگر جنسیت، یک امر محدودکننده یا متعین کننده و قاهر بر همه عظمت انسانی تلقی نمی‌شود، دیگر لازم نیست در همه ساحات حیات از فردی تا اجتماعی و سیاسی ودینی و... نگران آن باشیم و همه چیز را زنانه و مردانه کنیم، همچنین  دچار مشکلاتی نمی‌شویم که در غرب فمینیسم رمانتیک و در شرق، رویکرد تحجر گرفتارشان شد.