شیخ اشراق و نوجوانی

اقلیم هشتم، کتابی که برای نوجوان‌ها از سهروردی گفته‌ است

فاطمه فتحعلی
دانش‌آموز پایه یازدهم

نوشتن از این کتاب سخت است، زیبایی کلمات کتاب قلم را هنگام نوشتن درباره کتاب به سکوت وا می‌دارد اما با تمام این تفاسیر باید از کتاب بگویم که گفتن از او بهتر است از رها کردنش! راستش ابتدا قرار بر این نبود که این کتاب را بخوانم؛ اصلاً سیمایش در نگاه اول باعث نشد به سمتش بروم، اسمش شاید اما سیمایش نه!
از نامش گفتم، «اقلیم هشتم» توجهم را به خود جلب کرد و فکرم را به خود مشغول، اصلاً انگار این دو کلمه با روح و روانم بازی کردند و من را به خواندن کتاب مجاب کردند. دلم می‌خواست بدانم اقلیم هشتم کجاست و چگونه است؟
شروع به خواندن کردم و وارد دنیای تازه‌ای شدم و بعد نور دیدگانم به وسیله واژگانی جدید بیشتر شد؛ سهروردی عجیب بود و نمی‌شد از کتابی که از او سخن می‌گفت جدا شد و این قلم بود که از دستان من نمی‌افتاد؛ دائم زیر سطر به سطر کتاب و اندیشه‌های سهروردی خط می‌کشیدم و چشمانم کلمات را به قلبم هدایت می‌کردند. تفاسیر و اندیشه‌های سهروردی، من که هیچ هرکسی را به تفکر وا می‌داشت و حقیقتاً محسن هجری هم زیبا قلم زده بود و از سهروردی گفته بود. گاه در کتاب شیخ اشراق می‌خواندندش و گاه سهروردی و صدها نام دیگر. نام‌هایی که از توصیفش عاجز بودند اما در میان لغات بهتر و مناسب‌تر از آنها نمی‌یافتی.
اقلیم هشتم انگار غم در دل آدم‌ها می‌نشاند، لحظاتی بود که با خواندن کتاب و غوطه‌ور شدن در اندیشه‌های سهروردی روحم مسرور می‌شد اما باز هم در عمق آن شادی، غمی عجیب و غریب نهفته بود؛ غمی که می‌توانستم با قلبم لمسش کنم. این کتاب درون خودش چندین روایت داشت! روایت از عشق، از عقل، از شیفتگان شیخ اشراق! از آن‌هایی که اهل اقلیم هشتم بودند و از آن‌هایی که می‌خواستند شیخ اشراق نباشد و سخن نگوید و اندیشه‌های خود را منتقل نکند.
تو در این کتاب میان گیاه عشقه و عنصر عشق گیر می‌افتی و حبس می‌شوی، تا اینکه متوجه می‌شوی راه گریزی نیست، تو مانده‌ای و گیاهی که روحت را به تأمل وا داشته و عشق را برایت هجا کرده است. با کلمات هشتمین اقلیم به دنیای عشق حقیقی و عشق دروغین سفر می‌کنی و روحت ساکن این اقلیم می‌شود، انگار درون این اقلیم که ساکن شدی درمی‌یابی که هر آنچه می‌بینی و نمی‌بینی در دل خویش قصه‌ای دارد و ندیدن و دور از انتظار بودن دلیل بر نبود قصه نیست، به گمانم اولین قصه‌ای هم که با تعجب توأم با شعف به آن می‌نگری، قصه آفرینش عقل است که تو را به جهان خود می‌برد.
اصلاً به قول شهاب‌الدین «چون آدمی عاقل شد، زیبایی و عشق و اندوه مونسش شدند.» کتاب تلفیقی است از عقل و زیبایی و عشق و اندوه. نمی‌توان از خواندنش گذشت و رهایش کرد، درونش غرق می‌شوی و بازگشتن به خودت کار آسانی نیست، به طوری که اصلاً گذر زمان را احساس نمی‌کنی و ناگاه با تمام شدن کتاب به خودت می‌آیی که ساعت‌هاست کتاب را درون دستانت پناه داده‌ای. اقلیم هشتم را می‌توانید به قلم آقای محسن هجری از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بخوانید و در آن غرق شوید.