شولوخف، نابغه یا سارق ادبی؟
نگاهی اجمالی به یک جدال ادبی تاریخی!
دُن آرام اثری است خواندنی و جذاب، آنچنان قوی و محکم که نوبل ادبیات قطعاً و بدون شک به خاطر همین مجموعه رمان به شولوخف تقدیم شد. چند هفته پیش در حال مطالعه واکنش مردم غرب دنیا به رمان بودم که ناگهان برخوردم به یک اتهام سرقت ادبی. اتهام – یا ادعای – سرقت «دُن آرام» توسط شولوخف از یک سرباز ضدکمونیست کازاک (قزاق) که در اوایل 1920 در جبهههای جنگ درگذشته است. اما ماجرا از چه قرار است؟
محمدعلی یزدانیار
دبیرگروهکتاب
پرده اول: مادر پسری گمشده
سال 1928 بود که جلد اول «دُن آرام» به شکل یک کتاب منتشر شد. رمانی که مانند بمب در بین اهالی ادبیات روس منفجر شد، یک نویسنده جوان - شولوخف در آن زمان 22 سال داشت - اثری نوشته بود که تنه به تنه بزرگترین آثار ادبی تاریخ روسیه میزد. آن هم پسری جوان که تحصیلات درست و حسابی هم نداشت، موضوع از همان اول هم برای خیلیها مشکوک بود تا اینکه پیرزنی فقیر و بیکس و کار ادعا کرد پسرش - که مدتهاست گم شده - در حال نوشتن رمانی بوده که حالا فصلهای نوشتهاش در اثر منتشر شده شولوخف دیده میشود. پیرزن اینقدر این طرف و آن طرف رفت و عریضه نوشت و اعتراض کرد تا موضوع به استالین رسید، پس از آن بود که «هیأت ویراستاری روزنامه پراودا» توسط استالین مأمور شدند که به بررسی این اعتراض بپردازند. در همین راستا شولوخف جوان به جلسات احضار شد و مدارک و دستنوشتههای خود را به هیأت نشان داد تا ثابت کند که اثر، به تمامی نوشته خود او است. نهایتاً پراودا با انتشار مقالهای مؤلف دُن آرام را شولوخف دانست و مثل همیشه هم چند تایی فحش نثار دشمن خلق و پرولتاریا و... کرد.
پرده دوم: سولژنیتسین وارد میشود
شاید بتوان حرف یک پیرزن بینام و نشان را نادیده گرفت، اما اگر سولژنیتسین کسی باشد که معتقد است شولوخف یک سارق ادبی است چه؟ در دهه هفتاد میلادی بود که موجی از نویسندگان و اندیشمندان عمدتاً مهاجر روس به رهبری الکساندر سولژنیتسین، یکی از برندگان نوبل ادبی، ادعا کردند که دُن آرام نوشته «فیودور کریوکف» یک مبارز کازاک ضد کمونیستی بوده است و نویسنده آن در زمان جنگ داخلی کشته شده است.
سولژنیتسین پا را از این هم فراتر گذاشت و علنی اعلام کرد «یک جوانک درس نخوانده و کمسواد با ریشهای اوکراینی و روستایی، چگونه ممکن است در 23 سالگی چنین شاهکار ادبیای بنویسد؟ دُن آرام از سطح نویسنده ضعیفی چون شولوخف خیلی بالاتر است.»
شواهد این ادعا نقل قولهایی بود از منشی و ویراستار مؤسسات انتشاراتی مختلف که میگفتند در چند مورد خاص - جلد سه و چهار دُن آرام و مجموعه دو جلدی زمین نوآباد - کار شولوخف چنان ضعیف بوده که هیأتی متشکل از نویسندگان بزرگ شوروی، من جمله الکساندر فادایف، مأمور شدند که به رمان سر و شکلی درست و حسابی بدهند.
پرده سوم: راستی آزمایی
حقیقت ماجرا این است که خیلیها از همان اول هم به بررسی پراودا باور نداشتند و معتقد بودند که کارشان زدوبندی است که نویسنده محبوب کمونیست بیآبرو نشود. بنابراین بعد از تکرار ادعای سرقت ادبی، بررسیهای زیادی برای یافتن حقیقت ماجرا انجام شد. در سال 1982 یک بررسی رایانهای از تمام آثار شولوخف انجام گرفت، رایانه نهایتاً به این نتیجه رسید که بین تمام داستانهای شولوخف - چه خوب و چه بد - پیوست مفهومی و دایره لغات و طول جملات به شکلی وجود دارد که تألیف او بر دُن آرام را تأیید میکند. بعدتر یک گروه پژوهشی نروژی با بررسی و تحلیل آماری تمام آثار شولوخف نشان داد که دُن آرام با احتمال آماری بسیار بالا نوشته واقعی میخائیل شولوخف است. سال 1991 خبرنگار روس لییف کولودنی اعلام کرد که به دستنوشتهها و نُتبرداریهای دُن آرام، که شولوخف در دهه 40 اعلام کرده بود گمشان کرده است، دست یافته است. او در سال 1995 با انتشار مقالهای که در آن بخشهای مهمی از دستنوشتههای شولوخف، مانند تغییرات در ابتدای داستان، حذف و اضافه شخصیتها، توصیفات و کارکرد وسایل در داستان و موارد مشابه هم آورده شده بود نشان داد که دُن آرام به راستی نوشته شولوخف است.
پرده آخر: و این ماجرا ادامه دارد...
گرچه توقع میرفت که پس از مقاله کولودنی ماجرا پایانیافته تلقی شود اما هنوز هم از گوشهوکنار صداهایی بلند میشود که دُن آرام حاصل سرقت ادبی است نه استعداد نویسندهاش. من البته ترجیح میدهم تا وقتی مدرک غیرقابل انکاری در مورد سرقت ادبی پیدا نشده است، شولوخف را نویسنده رمان بدانم، موضوعی که تقریباً تمام پژوهشهای انجام شده در این مورد هم آن را تأیید میکند.