سیاهی غمافزای آقای اوسامو!
نگاهی به زندگی و آثار اوسامو دازای، آخرین نویسنده ژاپنی که در ایران محبوب شده است
اوسامو دازای (یا با رعایت سبک خود ژاپنیها دازای اوسامو) آخرین نویسنده ژاپنی است که در ایران مشهور شده است. تب آثار او یکی دو سالی است به شکلی تصاعدی به جان خوانندگان و مخاطبان ادبیات داستانی افتاده است و یکی دو تا از کارهایش، هر کدام دو، سه مرتبه ترجمه شدهاند. علاقه به آثار دازای دو وجه متفاوت و پیوسته دارد. یکی تلخی و سیاهی آثارش است و دیگری زندگی پر فراز و فرودی که او از سر گذرانده است. زندگی دازای پر است از بیماری و ناکامی و اقدام به خودکشیهای پیاپی، که بالاخره یکیشان موفق بود و باعث مرگ نویسنده شد. زندگی او را از این بابت، البته با دغدغههای متفاوت، میتوان شبیه به «میشیما» دانست، دازای به خاطر رنجی که از بشر میکشید، خودکشی کرد و میشیما بهدلیل از بین رفتن ارزشهای ژاپنی چنین کاری کرد. در ادامه به بررسی دو اثر دازای که به فارسی ترجمه شدهاند، میپردازیم و نگاهی هم به زندگی او خواهیم انداخت.
اوسامو دازای که بود و چگونه زیست؟
اوسامو دازای با نام اصلی شوجی تسوشیما، از سرشناسترین و اثرگذارترین نویسندگان ژاپنی است. تأثیر آثار ماسوجی ایبوسه، ریونوسکه آکوتاگاوا و داستایفسکی بر آثار او مشخص است و البته بسیاری از نویسندگانی که اکنون بدل به نماد ادبیات و فرهنگ ژاپن شدهاند، وامدار او هستند. دازای در سال ۱۹۴۸ و در سن ۳۸ سالگی به علت خودکشی از دنیا رفت و با وجود اهمیتی که در ادبیات معاصر ژاپن داشت، اما پیش از انتشار رمان خورشید رو به غروب (شایو) صرفاً یکی، دو داستان کوتاه از او به فارسی منتشر شده بود. زوال بشری (نهآدمی)، بهترین اثر اوسامو دازای و یکی از آثار سرآمد ادبیات مدرن ژاپن است که در حال حاضر هر دو اثر به فارسی ترجمه شدهاند. نکته جالب در مورد دازای، علاقه او به خیام است، البته گفته میشود ترجمههای خیام به ژاپنی از او بیشتر تصویری تلخ و خودخواه به دست دادهاند تا مردی شوخ و شنگ و رند. بنابراین مشخص نیست که دازای از کدام خیام خوشش میآمده است، خیام ایرانی خودمان یا خیامی که ژاپنیها شناختهاند. او گرچه مدتی در حزب کمونیست ژاپن عضو بود اما در مجموع نگاهی انتقادی به مارکسیسم داشت. از سمت دیگر البته باید خاطرنشان کرد که دازای دغدغه عدالت و توزیع مناسب اقتصادی هم دارد و به هر حال دغدغه مارکسیسم در برخی از آثار او بسیار روشن و واضح است. پس از انصراف از همراهی حزب کمونیست، او تمام انرژی خود را صرف ادامه دادن نویسندگی کرد. در سال ۱۹۳۳ برای اولین بار از نام اوسامو دازای بهعنوان اسم مستعار خود در کتاب «قطار» استفاده کرد و بعدها این اسم ماندگار شد. سه سال بعد در سال ۱۹۳۵، اوسامو دازای بعد از نوشتن «سالهای پایانی» که در واقع خداحافظی او از جهان بود، خود را حلقآویز کرد ولی این اقدام به خودکشی با شکست روبهرو شد. کمی بعد اوسامو دچار آپاندیسیت حاد و در حین درمان در بیمارستان به پاوینال معتاد شد و بعد از یک سال تلاش برای مبارزه با اعتیاد در سال ۱۹۳۶ در یک بیمارستان روانی بستری گشت. در مدت یک ماه حضور در بیمارستان روانی اوسامو درمان شد ولی متوجه شد که در این بین همسرش هاتسویو خیانت و همچنین پس از آن اقدام به خودکشی ناموفق کرده است. با این اتفاق اوسامو از هاتسویو جدا شد و طولی نکشید که مجدداً با زنی به نام میچیکو ازدواج کرد. ثمره این ازدواج سه فرزند با نامهای سونوکو، ماساکی و ساتاکو بود. ساتاکو، دختر آخر خانواده بعدها خود نویسنده معروفی با نام مستعار یوکو تسوشیما شد. در سالهای بعد اوسامو نویسندگی را ادامه داد و نوشتههای زیادی منتشر کرد که بسیاری از آنها را میتوان به نوعی زندگینامه در نظر گرفت. اوسامو به علت بیماریهای تنفسی از سربازی و شرکت در جنگ جهانی دوم معاف شد و با وجود سانسور شدید به نویسندگی ادامه داد و در دوران پس از جنگ بلافاصله به اوج محبوبیت خود رسید.
زوال بشری (نه آدمی)
زوال بشری را بهگونهای زندگینامه داستانی خود دازای دانستهاند. زوال بشری در میان نسل جوان محبوبیت ویژهای دارد و در ژاپن بهعنوان دومین رمان پرفروش پس از کوکورو سوسهکی است. این رمان که بهصورت اول شخص روایت میشود، حدیث نفس خود دازای است؛ نویسندهای که زندگی پرآشوبی داشت و پرداخت اعترافگونه و صادقانه زندگی، شاخصه آثارش شد. نویسندهای از مردمان ساده و صادق آئوموری که در برخورد با لایههای عمیق واقعیت جامعه شهری، قلمش تلخ میشود. بسیاری معتقدند که این کتاب وصیتنامه وی بوده است، زیرا دازای اندکی پس از انتشار آخرین قسمت کتاب (که بهصورت سریالی منتشر شده بود) خودکشی کرد.
خورشید رو به غروب (شایو)
«شایو» رمانی درباره افول است. زندگی و هر آنچه رنگی از زندگی دارد، همواره آمیخته به فراز و فرود است. از این حکم طبیعت گریزی نیست و ناگزیر هر دوره را پایانی است: حتی دوران امپراطوری و دوران جلال و جبروت. ژاپن که برای خود شأن و منزلتی داشت، پس از جنگ جهانی دوم از عرش به فرش کشیده شد. رمان «شایو» راوی بخشی از این افول است. این رمان ماجرای خانوادهای از طبقه اشراف را روایت میکند که به دلایلی، از جمله بحران هویت اجتماعی و چشیدن طعم شکست در جنگ، مانند بسیاری دیگر از مردم این سرزمین به بیچارگی افتاده است. راوی دختر خانواده است. پدرش مرده و برادرش به جنگ رفته و مدتهاست که خانواده از او بیخبر است. او به تنهایی از مادر مریضاحوالش نگهداری میکند. دختر راوی رمان عاصی است و سهم خود را از زندگی میجوید. با خود در جدال است و آرام ندارد. اصالت مادر را میستاید و در مقابل از بیعرضگی و محافظهکاری خود بیزار است. «شایو» از پایان یک دوران سخن میگوید.
صبح خاکستری
رمان کوتاه صبح خاکستری آخرین اثر ترجمه شده از دازای در ایران و روایتگر افکار و احساسات روزمره دختر نوجوانی در ژاپن پس از جنگ است. دازای هم به واکنشهای این دختر نوجوان به رویدادهای اطرافش میپردازد و هم به آنچه در ذهن و روحش در جریان است. فشارهای جامعه سنتی ژاپن برای قرارگرفتن در چهارچوبهای از پیش تعیینشده و توقع این جامعه بسته از دختری نوجوان برای اینکه همواره دختر خوبی باشد بهخوبی در این رمان نشان داده شدهاند. «صبح خاکستری» بهخاطر اینکه به نخبگان ادبی ژاپن در دوران پس از جنگ میپردازد و همچنین بهدلیل استفاده طعنهآمیز و مبتکرانه دازای از زبان شهرت یافت.