افسانه آسوریک، اولین انیمیشن تاریخ بشر
انیمیشن بز و درخت خرما
عطیه عیار
نویسنده
یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود هیچکس نبود. رودی بود به نام فرات. کنار رود درختهایی بودند بلند و کوتاه، پیر و جوان. میان آنهمه درخت، درختی بود با چوب سخت. میگفت من پرتوانم، خرما پهلوانم، با هر کسی میجنگم. بزی بود تشنه آب. دوید تا ساحل فرات. صدای حریفطلبی درخت را شنید. عقب کشید و شاخ نشان داد: منم بز اهل جنگ، شاخهایم سختتر از سنگ، حریفت میشوم!
درخت خرما رجز خواند: منم خرما، سرم به هوا، میوهام طلا، بر پیر و جوان دوا. برگم نرم است، از آن طناب و جارو میبافند. سبد و حصیر و گونی میسازند. چوبم سخت است. از آن کشتی میسازند. هاون میتراشند و گندم و برنج میکوبند. هیزم کوره آهنگر پیر و تخته کفاش جوان میشوم. چوبدستی میبرند برای پشت و گردن تو بزک، برای به سیخ کشیدن گوشت تو. دیدی که من چه عزیزم!
بز خندید و پا کوفت: من همراه چوپانم. از شیرم خوراک میسازند با نان فطیر. از موهایم دامن و دستار میبافند برای پوشش و سیاهچادر برای استراحت. پوستم پاپوش و دستکش میشود یا مشک آب و دوغ؛ طومار نامه مینویسند بر آن برای یار. رودهام کمند مرد جنگی میشود و بند زین اسبش. ای درخت بد ادا، ای دیو پا در بند، من هر روز به یک سوی دشتم، یک روز به ساحل و روزی به تاکستان. در بازار میخوانند: بزی داریم گوشتش حلوا، شیرش غذا، مویش زیبا، نرخش طلا! تو چند قیمتی؟ تو که خرمایت مثل ریگ بیابان ریخته فراوان!
خرما دیگر جوابی نداشت. فهمید بازنده این جنگ است.
«افسانه درخت آسوریک» یکی از قدیمیترین متون منظوم ایرانیان باستان است که به بیش از ۲۵۰۰ سال پیش میرسد. این داستان در زمان ساسانیها، قصهای شفاهی بود که قصهگوهای دورهگرد برای کودکان اجرا میکردند. اصل افسانه به زبان پهلوی است که در دوره ساسانی مکتوب شد و بخشی از ادبیات تعلیمی کودکان بود. این افسانه، هم جایگاه قصهگویی در بین ایرانیان باستان را نشان میدهد و هم پیشینه سرود و چامهسُرایی را.
از طرفی به سبک زندگی پیشینیان ما در هزارههای قبل به خوبی اشاره میکند. در این افسانه، درخت آسوریک (خرما) و بز هر کدام ویژگیها و مزیتهای خود را به رخ میکشند. در پایان این رجزخوانیها بز که برای انسان مفیدتر است، پیروز میشود. در واقع سراینده این افسانه به نوعی خواسته زندگی کوچنشینی را بر زندگی کشاورزی برتری دهد. یافتههای باستانشناسی حاکی از این است که تا پیش از ورود آریاییها به فلات ایران، بز نقش بسیار پررنگی در زندگی مردم نجد ایران داشته که بعد از ورود مهاجرین از غرب این نقش کمرنگ شده.
این افسانه خواسته سنتها و باورها و اساطیر بومی را برای مردم حفظ کند.
جالب اینجاست که هنوز بین عشایر زاگرسنشین سبک زندگی کوچنشینی و بخصوص بز از اهمیت بالایی برخوردار است.
جالب اینجاست که داستان درخت آسوریک و بز را روی سفالینهای در شهر سوخته سیستان کشف کردهاند که هماکنون در موزه منطقهای شرق ایران، زاهدان نگهداری میشود.
بر این سفالینه تقابل این دو شخصیت به تصویر کشیده شده و با چرخاندن آن میتوان داستان کوتاه متحرکی را تماشا کرد. این سفالینه را اولین پویانمایی یا انیمیشن تاریخ بشریت میدانند.