نگاهی به کتابهای باربی در ۶۴ سالگی!
بــــــــاربـــی همـــــــــــــــــــــــــــه جـــــــــــــا!
این روزها خیلی از فروشگاهها ویترینشان را با رنگ صورتی پر کردهاند. وقتی در گوگل سرچ میکنیم باربی، رنگ صفحه تغییر میکند و صورتی میشود. به سایتها و صفحات مجازی مختلف که سر میزنیم، همهجا میشود آیتمی به رنگ صورتی دید. رنگ صورتی خاصی که انحصاری است و جز باربی هیچ برند دیگری حق استفاده را از آن ندارد.
ریحانه عارفنژاد
خبرنگار
فیلم باربی، قدم آخر یک فرهنگسازی
حتی اگر پیگیر اخبار سینمای جهان نباشید، به احتمال زیاد خبر اکران فیلم باربی به گوشتان رسیده است؛ فیلمی که توانست در گیشه از رقبای قَدَر خود جلو بزند؛ شاید چون شرکت سازنده آن بیش از هزینه ساختش، برای تبلیغات کلان در سطح جهانی هزینه کرده است. اما تبلیغ «باربی» هیچوقت به تولید و پخش یک فیلم یا یک انیمیشن محدود نشده است. قصه شهرت این دخترک موطلایی نازکاندام طولانیتر از این حرفهاست. از زمان اولین عرضه عروسکهای باربی در سال ۱۹۵۹ تبلیغات گسترده، پرفشار و البته بسیار خلاقانه این برند شروع شد. این موج (یا شاید هم سونامی!) نه تنها به سرعت امریکا را درنوردید، بلکه پایش به دورترین نقاط دنیا با فرهنگهای گوناگون هم باز شد. باربی توانسته بود با قدرتی شگفتانگیز به گوشهگوشه زندگی مردم سرک بکشد. باربی در بازار لباس، لوازم التحریر و حتی انواع و اقسام لوازم خانگی خودش را جا کرده بود. اگر بچهای میخواست بازی کند، عروسکهای خوشتراش باربی با کمدی پر از لباسهای رنگ و وارنگ منتظرش بودند؛ اگر میخواست چیزی تماشا کند، چندین انیمیشن سینمایی و سریالی با محوریت باربی در اختیارش بود؛ اگر هوس گذراندن وقت با بازیهای ویدیویی به سرش میزد، انتخابهای زیادی بین بازیهای باربی داشت و در نهایت اگر میخواست کتاب بخواند چه؟ پرچم باربی آنجا هم بالا بود.
باربی، یک عروسک با یک دنیا کتاب
تولید و عرضه کتابهای باربی تصمیم خیلی هوشمندانهای بود. کتابها میتوانستند هر بار با یک ماجراجویی تازه باربی و صاحبش را از روزمرگی بیرون بکشند و رنگ جدیدی به بازیهای همیشگیشان بپاشند. آن عروسک آرام و ساکتی که گوشه اتاق یک بچه نشسته بود، در دنیای کتابها جسورانه وارد ماجراهایی سرگرمکننده میشد و همیشه از هر چالشی سربلند بیرون میآمد. یک بار پرنسس میشد، یک بار پری و یک بار دختری معمولی اما پرتلاش و موفق در مشاغل مختلف. بدین ترتیب این کتابها به زبانهای مختلف ترجمه شده و در کشورهای زیادی در دسترس قرار گرفتند.
باربی اینجا... باربی آنجا...
در مجموعه کتاب «I can be…» که باید به ناچار با جمله نچسب «من میتوانم... بشوم» ترجمهاش کنیم، باربی هر بار کاری جدید را امتحان میکند تا در طول یک داستان، همهچیز درباره آن موقعیت شغلی را به کودکان یاد بدهد. او یک بار پزشک موفقی در حوزه اطفال است، یک بار دامپزشک شده، دفعه بعد ستاره سینما یا به عبارتی سلبریتی میشود، یک بار میخواهد قنادی کند؛ بعد بالرین و ژیمناست و مهندس کامپیوتر میشود و... این فهرست به این زودی به انتها نمیرسد.
همچنین کار کتابسازی برای این عروسک چنان بازار گستردهای پیدا کرد که عناوین این مجموعه بهصورت موازی، با سروشکلی متفاوت به نام «You can be…» هم بازتولید شدند.
این مجموعه که بهعنوان داستانهای پنج دقیقهای هم شناخته میشود، میخواهد نشان بدهد با وجود اینکه باربی دختر است، میتواند هر شغلی داشته باشد و از این طریق الگوی مثبتی با مفهوم «تو میتوانی» برای خوانندگانش بسازد.
کتابهای باربی دهتا، بیستتا یا حتی صدتا نیستند. تقریباً روی هر موضوعی که دست بگذارید، میتوانید یک کتاب باربی در موردش پیدا کنید. پری دریایی، جادو، دنیای پرنسسها و... بعضی کتابها تألیفی هستند و بعضیها اقتباس دست چندمی از کارهای انیمیشنی.
مثلاً کتاب «باربی و سه تفنگدار» بر اساس انیمیشنی به همین نام است که آن انیمیشن هم همانطور که از اسمش پیداست، داستانش را از یک رمان مشهور فرانسوی وام گرفته. اثری کلاسیک که نمیتوانم تصور کنم نویسندهاش - الکساندر دومای بزرگ - وقتی شخصیتهای داستان را در سرزمین باربیها دیده چه احساسی داشته است! خلاصه، باربی در جهان کتابها پایش را توی هر کفشی کرده و به هر شاخهای دستی رسانده است؛ از فانتزیترین قصهها مثل افسانه پریان گرفته تا معمولیترین مسائل زندگی مثل میهمانی گرفتن یا آزار نرساندن به حیوانات.
باربی بودن: تضمین فروش!
کتابهای باربی از لحاظ داستانی و نگارشی چندان قوی نیستند. هیچوقت شاهکاری از دلشان بیرون نیامده و هرگز هم کسی انتظار نداشته حرف تازهای در دنیای ادبیات داشته باشند.
این کتابها عموماً بسیار دم دستی، تقلیدی و کممایه هستند. نویسندههای درجه یک معمولاً وقت و قلمشان را صرف این بازی تبلیغاتی نمیکنند و تصویرگریها هم چنگی به دل نمیزنند.
اما اگر واقعاً این کتابها آثار قابل دفاعی در حوزه کودک و نوجوان نیستند، پس چرا تا این حد پرفروش و محبوب شدهاند؟ جواب این سؤال پیچیده نیست. برای کسی که مجموعهای از این عروسکها را دارد، هر روز با آنها زندگی میکند و انیمیشنهایش را دیده، همین که باربی را جایی بین صفحات کتابها پیدا کند، کافی است.
اینجا باربی موضوعیت دارد؛ نه ادبیات. این مسأله را میتوان از نظرات مثبت مردم و امتیاز بالای این کتابها - حتی برای ضعیفترینهایشان- در شبکههای اجتماعی مثل گودریدز
فهمید.
کتابهای باربی به سرعت در ژانرها و سبکهای مختلفی از جمله کمیک، کتاب مصور و حتی رمانهایی با محوریت باربی و کن (عاشق دلخسته و در واقع نسخه مذکر باربی) عرضه و پرفروش شدند. تعداد این کتابها واقعاً از شمارش خارج است؛ چون سود این بازار عجیب و غریب دهان خیلیها را آب انداخته و حالا غیر از کتابهای رسمی این برند، میشود باربی را در مجموعههای غیررسمی زیادی هم پیدا کرد. طوری که ممکن است یک داستان در چند چاپ مختلف، قطعهای کوچک و بزرگ و حتی با متنهای متفاوت عرضه شده باشد. ضمن اینکه آمار کتابهای باربی، جدا از شمار حضور این عروسک در مجلات مختلف است.
خواستن، نتوانستن...
حالا ۶۴ سال از تولد باربی میگذرد؛ ۶۴ سالی که با تلاش بیوقفه و برندسازی تحسینبرانگیزی همراه بود و موفقیت بینظیری برای این عروسک و تیم سازندهاش به ارمغان آورد.
اما در تمام این سالها، باربی بهعنوان نمادی از دختر ایدهآل فرهنگ غربی مخالفت عده زیادی را هم برانگیخت؛ این دختر نوعی زیبایی وسوسهانگیز اما دستنیافتنی و غیرواقعی داشت.
دخترهای زیادی از کودکی و نوجوانی در تب باربیشدن میسوختند و میخواستند به استانداردهایی برسند که اصلاً شدنی نبود. با این همه، سرابی که به وسیله تبلیغات ساخته شده، هنوز پیش چشم بچههاست؛ هنوز پرفروش و هنوز خواستنی.