من دلم کلاس تابستانی می‌خواهد

مامان حوصله ام سر رفت

تاب‌ستان؛ تاب یعنی توان و یارا، یعنی فروغ و روشنی، یعنی هُرم و گرمی. تاب یعنی صبر و شکیبایی، یعنی دوام و مقاومت، یعنی آرام و قرار. تاب یعنی طره و زلف، یعنی چین و شکن.
تابستان برای ما والدین یک طور دیگری گرم است، فرصتی است برای اینکه فتیله مهارت‌ کودکان‌مان را بالا دهیم و شعله‌های این جریان را در دل‌شان برافروخته‌تر کنیم.
می‌خواهم این گزارش را با چند سؤال شروع کنم؛ شما با حوصله‌های سررفته در تابستان چه می‌کنید؟ تفریح مفید تابستانی چه جایگاهی در زندگی این روزهای ما و فرزندان‌مان دارد؟ چقدر به آن توجه می‌کنیم؟ پارامترهای مورد قبول‌مان برای یک تابستان سالم آموزشی و تفریحی چیست؟ تفریح‌های این روزهای ما واقعی هستند یا مجازی؟ در دنیای اطراف‌مان هستند یا در گوشی‌ها و تبلت‌های در دست‌مان؟ آن‌طور که در توصیه‌های دینی به وجود تفریح و یادگیری در بخشی از زندگی توصیه شده است، عمل می‌کنیم؟ فکر می‌کنید جای چه تابستانی در کدام قسمت‌هایی از زندگی ما خالی است؟ جواب تمام سؤالات بالا فقط دست من و شما نیست، ولی بخش زیادی از آن با خودمان است، اما اینکه دولت و دستگاه‌های مسئول در جهت‌دهی تفریحات مفید تابستانی فرزندان‌مان نقش بسزایی دارند، شکی نیست.

به عشق تابستان که از راه برسد
زهرا می‌گوید: جمله معروفی از امام خمینی (ره) داریم که مدارس تعطیل می‌شود اما تعلیم و تربیت هرگز تعطیل نمی‌شود. برای همین تعطیلات تابستان همیشه برای خود ما هم با کلاس‌های هنری و ورزشی پر می‌شد. همیشه به قول خودم این‌همه مدرسه می‌رفتم به عشق تابستان که از راه برسد. عده‌ای دوست دارند که برنامه‌های تابستان‌شان علمی باشد، یا پر از ساخت و ساز یا هنری باشد و پر از آفرینش. یا نمایش‌طور بگذرانند و پای اسطوره‌ها وسط بیاید. عده‌ای هم دوست دارند از صخره بالا بروند یا فرود بیایند. نظرها خیلی متفاوت است.
در سال‌های اخیر دوره‌های کوتاه تابستانه با موضوعات جذاب و کاربردی برای بچه‌ها زیاد شدند. مخصوصاً دوره‌های مجازی که هزینه و وقت زیادی هم نمی‌گیرند. خودم در دوران نوجوانی کلاس شنا می‌رفتم که هزینه‌ا‌ش هم خیلی مناسب بود. الان بلد بودن شنا را واقعاً مدیون آن کلاس‌ها هستم. در کل آنچه که دوران نوجوانی یاد می‌گیری نهادینه‌تر است و در ناخودآگاه بهتر نقش می‌بندد. چه بسا سنم که بالاتر می‌رفت، ترس و تنبلی و مشغله اجازه نمی‌‌‌داد این مهارت را یاد بگیرم. وقتی نوجوان بودم برای یادگیری آموزش‌های عمومی رایانه هم کلاس می‌رفتم. دوره‌های چرم‌سازی و خیاطی را هم از طریق کلاس‌های فنی و حرفه‌ای می‌رفتم که خب هزینه خاصی نداشت.

موضوع انشا: تابستان خود را چگونه گذراندید؟
برای همین در مورد بچه‌های خودم هم تأکید داشتم که مهارتی را به بهانه‌های تعطیلی مدارس یاد بگیرند. اصلاً از انگیزه‌های من و هم‌نسل‌های من در تابستان این بود که با چه کلاس‌هایی روزها را سپری کنیم که بعد از تعطیلات بتوانیم انشای «تابستان خود را چگونه گذراندید» را پربارتر بنویسیم.
هنوز هم سازمان‌های آموزش فنی و حرفه‌ای با کمک کانون‌های فرهنگی تربیتی و بسیج محله‌ها، برای کسب مهارت در تابستان بچه‌ها از صبح تا عصر در اکثر رشته‌های فنی و ورزشی فعال است. منطقه ما که خیلی از بچه‌ها عضو کلاس‌های مسجد هستند. الان پسرم با کلاس‌های زبان انگلیسی و والیبال در این مراکز مشغول است. بدون اینکه واقعاً خبری از هزینه‌های نجومی باشد.
شادترین بخش کلاس‌های تابستانی مسجد برای بچه‌ها اردوهایش است. حتی در سال‌های اخیر کارگاه‌های مادر و کودک هم به مسجد وارد شده که به نظرم آشنایی با فضای معنوی و شاد مسجد از سنین کودکی خیلی مهم است.
برای نسل جدید که به گوشی ‌و تلویزیون اسمارت و لپ‌تاپ و ایکس‌باکس و وسایل تفریحی مجازی از سنین کودکی و به راحتی دسترسی دارد کلاس‌های حضوری و حقیقی شاید خیلی جذاب نباشد و به نظر من این نسل در آینده با بحران مهارت روبه‌رو می‌شوند. ما شاید کلاس خیاطی و شیرینی‌پزی را نیمه‌کاره رها کرده باشیم اما کارهای خیلی ساده مثل پرکردن ماسوره زیر کار چرخ خیاطی را بلدیم. می‌خواهم بگویم اگر فرداروزی مادران این نسل برای نخ کردن سوزن، دنبال اپلیکیشن بود، نباید تعجب کنیم یا اگر پدران فردا بلد نبودند پنچری ماشین بگیرند خیلی طبیعی است.
به نظر من نسل ما، نسل خودکفاتری هستند به واسطه اینکه فکر می‌کردند مدیریت امورشان را باید خودشان بلد باشند، اما نسل‌های تازه بیشتر امور را برون‌سپاری می‌کنند. همین الان پسر دومم که چهارساله است، وقتی شیر یا نان نداریم می‌گوید مامان زنگ بزن اسنپ بیاورد. خب متقاعدکردن این پسر برای رفتن به نانوایی در ۱۵سالگی قطعاً سخت خواهد بود.
کلاس‌های تابستانی در این دوره، کار و وظیفه سختی دارند چون برای آموزش هر مهارتی اول باید بچه‌ها را متقاعد کنند که این‌ مهارت به چه کارشان می‌آید. چیزی که نسل خود متقاعدکنِ ما هیچ‌وقت از خودش نپرسید و فکر می‌کرد بالاخره هر مهارتی یک روزی به درد آدم می‌خورد.
برای پسر کوچک‌ترم هنوز قطعی نمی‌توانم تصمیم برای تعطیلات تابستانش بگیرم. دوست دارم مهارتی را یاد بگیرد که علاقه و استعدادش را دارد و یک‌سری مهارت‌های عمومی دیگر مثل علوم مقدماتی رایانه، شنا و ورز‌ش‌های سبک. از همین الان به تعمیر خودرو خیلی علاقه نشان می‌دهد و یک چیزهایی در مورد ماشین بلد است که من بلد نیستم. برای همین دوست دارم مهارت کسب و کار را هم یاد بگیرد که اگر علاقه داشت مثل قدیم‌ها به عنوان شاگرد مغازه یا مکانیکی به صورت پاره‌وقت کار کند.

بیشتر برنامه تابستانی ما، کار است
آقای حسینی هم که سه فرزند نوجوان دارد می‌گوید: بیشتر برنامه تابستانی ما، کار است. بچه‌های من از سوم دبستان برای تابستان سر کار می‌روند. چند سال اول پسرها در آشپزخانه کار می‌کردند و سال‌های بعد هم در فلافلی. امسال هم سیدمرتضی در یک سوپرمارکت و سیداحمد در یک فروشگاه لباس فروشنده است. هر روز هشت ساعت سر کار می‌روند. سیده مریم هم که در یک کارگاه خیاطی هر روز مشغول است چون رشته تحصیلی‌اش هم خیاطی است. خیلی هم از کارشان راضی هستند. احساس هویت می‌کنند وقتی سر کار می‌روند.
تا قبل از اینکه وارد کار بشوند، دو سه سالی را تابستان‌ها به کلاس رایانه، طراحی، معرق و خیاطی می‌رفتند ولی دیگر کار تمام وقت را ترجیح دادند. مگر چاره دیگری هم هست؟ راهی جز این نیست. تا تجربه نکنند نمی‌فهمند. این فرصت هم فقط در تابستان دست می‌دهد. نوجوان باید کارهای مختلف را ناخنک بزند که علاقه و استعدادش را بفهمد.
کاش کارگاهی باز می‌شد که بچه‌ها در آنجا دو سه ماه کار می‌کردند و هر چند وقت، یکی را امتحان می‌کردند از نجاری و آهنگری گرفته تا کارمندی که به این شکل بتوانند کار مورد علاقه خود را سریع‌تر پیدا کنند. در غیر این صورت ما والدین ناگزیر هستیم که مدام فرزندمان را از این کلاس هنری به دیگری بفرستیم تا ببینیم کدام را می‌پسندد. بچه‌ها دوست دارند زودتر بزرگ شوند، این ما والدین هستیم که می‌خواهیم کودک بمانند. بچه‌ها از کارهای بزرگانه خوش‌شان می‌آید.
فعالیت فرهنگی مساجد در تابستان خیلی زیاد بود
مجتبی پدری کارمند است و می‌گوید مقصد اول و آخر کودکی نسل ما دهه شصتی‌ها در 30 سال پیش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. این کانون بیش از چهار دهه فعالیت دارد. سطح فرهنگی و اقتصادی خانواده‌های ما طوری بود که فقط از کلاس‌های مسجد و کانون پرورش فکری استفاده کنیم. فعالیت‌های کانون آنقدر تنوع داشت و کم‌هزینه بود که تمام سلایق را پوشش می‌داد.
یا تعطیلات تابستانی ما، از کوچک تا بزرگ ممکن بود پای برنامه‌های مسجد بگذرد که اغلب فیلم‌های جنگی و انقلابی پخش می‌شد، چقدر هم با علاقه فیلم‌ها را دنبال می‌کردیم. فعالیت فرهنگی مساجد در تابستان خیلی زیاد بود. یا تنوع جمعیتی که در بچگی ما در پایگاه‌های بسیج بود، الان اصلاً وجود ندارد. الان فقط طیف خاصی از فعالیت‌های تابستانه پایگاه‌ها استفاده می‌کنند و دیگر جنبه همگانی گذشته را ندارد. 30 سال پیش همه بچه‌های محل ما از کلاس‌های پایگاه بسیج استفاده می‌کردند ولی الان دید خیلی از خانواده‌ها نسبت به فعالیت‌های پایگاه بسیج تغییر کرده است.
کودکی ما در زمین فوتبال محل هم می‌گذشت، زمین فوتبالی که اهدایی مردم بود و کل پسرهای محل از جوان تا خردسال در گوشه‌ای از زمین بازی می‌کردند. هر غروب تابستان همه پسرهای محل در زمین فوتبال بودند، حتی پسرهایی که سر کار می‌رفتند هم بعد از اتمام کار به زمین فوتبال می‌آمدند. درحالی‌که رسیدگی هم نداشت، یعنی حتی یک چمن هم نداشت. ولی کم‌کم همان زمین فوتبال حالت خصوصی پیدا کرد و پولی شد که دقیقاً از آن زمان که خیلی‌ها نتوانستند در زمین به بهانه بازی دور هم جمع شوند، خلاف و اعتیاد در محل هم زیاد شد.
الان هم رقابت بین مؤسسات خصوصی برای کلاس‌های تابستانه آنقدر بالاست که انگار خانواده‌ها هر جایی که لاکچری‌تر هستند را می‌پسندند و هزینه می‌کنند.

نمی‌خواهم بچه‌ام انیشتین بشود
نیکی مادر دو دختر می‌گوید: آموزش و بازی هدفمند از همان بدو تولد برای من دغدغه بوده. نه از آن دغدغه‌ها که دلم بخواهد بچه‌ام انیشتین باشد. از آن دغدغه‌هایی که مطمئن شوم بستر رشد آن چیزی که باعث شادی درونی‌اش می‌شود را در حد توانم برایش ایجاد کنم، حالا چه نویسنده، چه دانشمند، چه مهندس، چه خیاط و چه عکاس.
کودکان ما خلاق به دنیا آمده‌اند اگر ما به عنوان والد چیزی از خلاقیت در آنها باقی بگذاریم. خلاقیت، آموزش دادنی نیست، تقویت‌کردنی است. من به عنوان مادر با ایجاد محیط زیسته غنی، نقش زیادی در تقویت خلاقیت فرزندم دارم، مخصوصاً در تابستان. زندگی ویرجینیا ولف که نویسنده مشهوری هست را حتماً  خوانده‌اید که در 9 سالگی در خانه، نشریه تهیه می‌کرد. خواننده‌های نشریه‌اش هم فقط خانواده‌اش بودند. خانواده‌اش از تولد تا 9سالگی در ویرجینیا چه چیزی دیدند و چه چیزی را برانگیختند که تا 4سال هر هفته نشستند و خواندند و تشویق کردند؟ پس ما می‌توانیم انتخاب‌های مؤثرتری برای ازبین نرفتن خلاقیت کودکمان داشته باشیم و تابستان هم برای ما بهترین وقت است.
دوران کودکی خودم، ما هیچ‌وقت پولِ رفتن به کلاس‌های مختلف را هم نداشتیم درحالی که من واقعاً عاشق یادگیری خیلی چیزها بودم که نمی‌توانستم هزینه‌اش را بدهم که هنوز حسرت بعضی‌هایش مانده. برای همین برای رسیدن به برنامه‌های کلاسی دخترم خیلی پرس‌وجو داشتم. دخترم از هفت‌سالگی عاشق ساززدن بود و الان سه سال است که دف و سنتور را بخوبی می‌نوازد. تمرین‌های جدی‌اش را در تابستان‌ها شروع می‌کند و همین برای ما کافی است.
برای حال خوب، باید فضای امنی داشت
فاطمه مادر یوسف می‌گوید: این روزهای کشدار تابستان که کسی جز ما مادران، میزان غیرطبیعی‌بودن طولانی‌بودنش را درک نمی‌کند، ما هم به دنبال کلاس‌هایی هستیم که برکت تابستان را برای فرزندانمان بیشتر کنیم. به فرض هم‌سلیقه‌بودن با برگزارکننده محترم، یا زمانش برایمان مناسب نیست یا شهریه‌اش در توانمان نیست. برای همین بعدش به خودم می‌گویم که قدم‌زدن در این شهر بهترین کارگاه برای فرزندم است. تنبلی نکن و برنامه‌ریز خلاق باش.
هرچقدر که گروه 1+5 در مذاکرات هسته‌ای موفق بودند، ما هم در مذاکرات برنامه‌های تابستانی با پسرم موفق بودیم. مدتی است که در حال مذاکره هستیم و جلسه خانوادگی می‌گذاریم. پسر برای سرپرستی و نگهداری از چند خرگوش و لاک‌پشت و مرغ عشق و ماهی در خانه دلیل می‌آورد و ما بعد از چند تجربه ناموفق از نگهداری از اینها با دلایل قانع‌کننده رد می‌کنیم.
فعلاً پسر بزرگترم به کلاس فوتبال می‌رود و اصلاً همین که من دو ساعتی را خانه نیستم و می‌توانم دو ساعت از تماشایش در زمین چمن لذت ببرم ارزشمند است.
مهم است که شهرمان فضای تفریحی خوبی داشته باشد تا بتوانیم در این برنامه‌ریزی موفق باشیم. برای حال خوب، باید فضای امنی داشت. فضای امن را برای ما خانواده‌ها بیشتر کنید.
همین وقت‌های حوصله سربر، فرصت رشد است
معلم است و می‌گوید که مدرسه‌اش در منطقه‌ای است که اکثر بچه‌ها تک‌فرزند هستند و مطمئناً اتاق شخصی و مستقل با یک کمد پر از اسباب‌بازی هم دارند. ولی گاهی وسواس‌های مامان و باباهای دهه شصتی برایم عجیب است. یکی از دغدغه‌های عجیب تابستانی مامان و باباها این است که بچه حوصله‌اش سر نرود. درحالی‌که من می‌گویم اگر موبایل دست بچه‌ها ندهیم و تلویزیون هم برای همه‌وقت روشن نباشد، همین وقت‌های حوصله سر بر می‌تواند فرصتی برای رشد خودآگاهی، خودراهبری و خلاقیت باشد. کجای کار ایراد دارد که بچه در این شرایط با آن همه اسباب‌بازی باز حوصله‌اش سر می‌رود؟ پس کارکرد کمد اسباب‌بازی چیست‌؟
من موافق کلاس تابستانی به خصوص از نوع ورزشی هستم اما گاهی حساسیت والدین زیاد از حد می‌شود. گاهی وقت‌ها واقعاً لازم است که بچه‌ها خودشان سرشان را گرم کنند. اینکه صرفاً برنامه فشرده‌ای بگذاریم و فکر کنیم اوضاع تحت کنترل است، لزوماً شرایط خوبی برای رشد نیست. عده‌ای از والدین جدا از علاقه فرزند، نیم‌نگاهی به آینده فرزند دارند و کاسه داغ‌تر از‌ آش می‌شوند و ردیف‌های کلاس است که بر فرزند تحمیل می‌کنند و از این کلاس به آن کلاس می‌فرستند. عده‌ای هم که انگار نه انگار، شهریه‌ها را هم بهانه می‌کنند و می‌گویند هزینه کلاس‌های تابستانه در بخش خصوصی زیاد شده است.

از بچگی از تابستان متنفر بودم
صبورا که مادر چند دختر است می‌گوید: خودم از بچگی از تابستان متنفر بودم. توی گرما، رفتن به کلاس، عذابی بود که با خودش برایم اضطراب هم می‌آورد. باید کلی وسیله فنی و هنری هم با خودم حمل می‌کردم. به من اگر بود دوست داشتم روزها و شب‌های تابستان را به خواندن رمان بگذرانم، نه اینکه مادرم هر شب یادآوری کند زود بخوابم که مبادا برای کلاس خواب بمانم. دوست داشتم من‌هم مانند یکسری از دوستانم با دوچرخه و هفت‌سنگ و گل‌کوچک، عصرهای بلند تابستان را سپری می‌کردم. برای همین تا زمانی‌که فرزندانم تقاضایی نداشتند، خودم حرفی برای کلاس‌های تابستانشان نمی‌زدم، هیچ‌وقت برنامه پشت برنامه نریختم و از این کلاس به آن کلاس سرک نکشیدم. همین‌که با آزمون و خطاهای درست‌کردن غذا و تغییر دکور در چهاردیواریمان مشغول هستند راضی‌ام. به نظر من بچه‌ها به استراحت نیاز دارند و تابستان بهترین فرصت برای تفریح و استراحت است. مبلی که در خانه سکوی پرواز نشود، کاناپه‌ای که پله سرسره نباشد، چادر نمازی که واگن قطار نشود در خانه، به هیچ دردی نمی‌خورد. به نظرم تا وقتی که مادری خودش وقت می‌گذارد و حوصله‌اش را دارد، حوصله کودک هم سر نمی‌رود اما خب اگر مادری می‌بیند که وقت و توانش برای کودک کم است و گاهی حوصله کودک سر می‌رود بهترین راه مفیدکردن وقت کودک با کلاس‌های موردعلاقه‌اش است.
درست است که این روزها نمی‌توان بچه‌ها را مانند دهه‌های قبل سرگرم کرد اما بچه‌های امروز به خصوص نوجوان‌ها به تفریحات متفاوت‌تری برای سرگرم‌شدن نیاز دارند.
یکسری کودکان به خاطر عملکرد خنثی‌ای که پدر و مادرشان در تعطیلات تابستان دارند خیلی زود پژمرده می‌شوند. یک‌سری هم از آن‌طرف بام افتاده‌اند و کودکانشان دیگر فرصتی برای استراحت ذهنی ندارند.