از دور مدافع و از نزدیک مهاجم
انتخاب نگه داشتن جانب حق در ارتباطات انسانی زندگی روزمره
سارا مؤمنی
دانشجوی دکتری مدیریت رسانه
از دور و نزدیک جانبش را نگه داریم
انتخاب اینکه در نسبت با خود، محیط و دیگران چگونه باشیم و چه رفتاری داشته باشیم به سبک زندگی ما برمیگردد. سبک زندگی خودش از جامعه، فرهنگ و خانواده تأثیر میگیرد. یکی از ویژگیهای خوب اخلاقی عینی بودن و تعصب و عرق بیمنطق نداشتن نسبت به مسائل مختلف است. در علوم دینی به این اخلاق «حقمداری، حقطلبی و جانب حق را نگه داشتن» میگویند. انتخاب اینکه هراتفاقی که افتاد در مدار حق و درستی بمانیم، انتخاب راحتی نیست. همچنین انتخاب اینکه بیتفاوتی را نسبت به امور و مسائل مختلف زندگی کنار بگذاریم و دنبال حق باشیم نیز کار آسانی نیست. از همه مهمتر، مورد سوم است. جانب حق را نگه داشتن ممکن است به قیمتهای گزافی تمام شود. آیا حاضریم از آن محافظت کنیم؟ ممکن است از دور برایمان جذاب باشد. حتی دستهایمان را مشت کنیم و برایش شعار بدهیم و خواهانش باشیم، اما زمانی که بخواهد به ما نزدیک شود و ما را به خود مبتلا کند چه؟ آیا آن زمان هم او را در آغوش میگیریم؟
همین سه مفهوم در رفتار فردی و در تعامل با افراد مختلف از خانواده و دوستان گرفته تا آشنایان و دایرههای ارتباطی دورتر، خود را نشان میدهد و بر رفتارهای دیگر ما هم اثر میگذارد.
حق را بغل کنیم، تعصب را پس بزنیم
جهان، کشور، شهر، جامعه، فرهنگ، خون، خانواده، نژاد، خواهر، برادر، اقوام، دوست، همسر، فرزند و مفاهیم و مسائل زیاد دیگری هستند که ممکن است ما و عقل و قلب ما را به یک منطق خودساخته از مسیر درستی و حق دور کند. دو زوج و خانوادههای آنها را در نظر بگیرید. بیحرمتی، بیاحترامی، دل شکستن، غیبت کردن و بسیاری از ویژگیهای بد اخلاقی دیگر ممکن است در تعاملات خانوادگی همسران اتفاق بیفتد. این ویژگیهای اخلاقی در نسبت با هرکسی، با هر نسبت دور و نزدیکی که با ما دارند، غلط، نادرست و اشتباه است. حالا آنجایی که این قاعده اصلی بواسطه تعصب ما به خانواده یا همسر به حاشیه میرود، در واقع ما از مسیر حق دور شدهایم. در واقع تعصب ما باعث شده که نگاه ما جانبداری داشته باشد و نتوانیم درستی را تشخیص بدهیم. گاهی این مسأله به قدری در میان افراد پررنگ است که عامدانه به سمت عدم پذیرش درستی میروند و اعتراف میکنند که: «بله، من میدانم مثلاً نباید به همسرم در جمع خانوادهام بیاحترامی شود، «اما» نسبت به خانوادهام تعصب دارم و این برایم مهم است.» همین انتخاب و اتفاق رفتاری ما تبعات منفی مختلفی دارد. از طرفی فردی که بیاحترامی کرده، متوجه نمیشود که کارش اشتباه بوده و به آن ادامه میدهد. به نوعی «حق» خود میداند که این کار را ادامه بدهد، یعنی کار اشتباه و ناحق در چشم او حق و درست میشود. از طرف دیگر فردی که به او بیاحترامی شده، ناامید و سرخورده میشود و حتی ممکن است به انتقام فکر کند و بهدنبال فرصتی باشد که جبران کند و انتقام را حق خود و پسندیده ببیند. میبینیم که در همین مثال و یک مسأله کوچک چطور انتخاب یک رفتار نادرست فردی، بر رفتار و تعاملهای آینده دیگران اثر میگذارد و از همه مهمتر، حق گم شده و هرکس از جانب خودش آن را تفسیر میکند.
پی آواز حقیقت برویم، نه نگاه و نظر مردم!
ممکن است به لحاظ شخصیتی و رفتاری خود ما تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم که در مدار حق باشیم و همیشه جانب حق را نگه داریم، اما تصور قالبی و وزن سنگین نگاه اطرافیان که آن هم برگرفته از یک فرهنگ و اصل اشتباه است، باعث شود که آن را نشان ندهیم و حتی اگر به ناحق تعصب نداشته باشیم، اما حرفمان را درباره حق هم نزنیم. این مسأله در علم ارتباطات به نظریه «مارپیچ سکوت» معروف است. حرف اصلی این تئوری این است که اگر فضا و جو غالب اظهار نظرات یک گفتوگو در تعارض با نظر شما باشد، شما از ترس طرد شدن، رد شدن یا نگاههای منفی دیگران، نظر خود را بیان نمیکنید و سکوت میکنید. فکر کنید این مسأله در ذهن تکتک افراد یک جمع وجود داشته باشد؛ همه آگاه باشند که حق با چه چیزی است. اما از ترس اینکه طرد شوند یا نظرشان رد شود، آن را بیان نمیکنند. همین مسأله باعث میشود که حرف درست، راه حق و حقیقت برای همیشه در ذهن افراد بماند و راه بیرونی برای دیده شدن و پذیرفته شدن کلی نداشته باشد. نظریهپردازان ارتباطات و روانشناسی در آزمایشها و سالهای مختلف این مسأله را بررسی کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که قدرت جو و نگاه جمعی به قدری زیاد است که ممکن است یک فرد مثلاً با اینکه مطمئن است لیوان وسط از سه لیوان روی میز کوتاهتر است، اما همان لیوانی را انتخاب کند و بگوید کوتاه است که اغلب جمع به آن اشاره کردهاند. بنابراین یکجا و توسط یک فرد این مارپیچ سکوت باید شکسته شود و آدمها حرف و رفتار درست را بیان کنند.
حقمداری مانع قضاوت و سرزنش است
وقتی انتخاب میکنیم که جانب حق را نگه نداریم و فقط بر مبنای تعصب و علایق خود با دیگران ارتباط و تعامل برقرار کنیم، راه دو رفتار و اخلاق منفی را برای خود و دیگرانی که در تعامل با ما هستند باز میکنیم؛ «قضاوت» و «سرزنش کردن». قدرتی که علاقه و تعصب در انتخاب رفتار به ما میدهد خیلی متأثر از خود ما و نفس درونی ماست. بنابراین وقتی درستی بخواهد نسبی و بر مبنای علاقه و تعصب ما معنا پیدا کند، پس بسیاری از رفتار و ویژگیهای اخلاقی منفی نیز بر همین مبنا معناهای چندگانه و غیرقطعی پیدا خواهد کرد. مثلاً ممکن است در جایی با توجیه ضرورت دروغ بگوییم، غیبت کنیم، دلی را بشکنیم و غیره و تمام اینها را حق خودمان بدانیم، بنابراین باید خود را در شرایط و موقعیتهای دیگری آماده کنیم که همین مسائل برای خودمان نیز پیش بیاید. در عین حال در همین فضا این ما هستیم که هم قضاوت میکنیم و هم قضاوت میشویم، هم سرزنش میکنیم و هم سرزنش میشویم. این مفاهیم به قدری از هم تأثیر میگیرند که آدم فکر میکند همهشان از یک خانواده و معنا هستند. قصه به همینجا ختم نمیشود. باور، اعتبار، اعتماد و امنیت افراد در تعاملات انسانی بواسطه به حاشیه رفتن درستی، زیرسؤال میرود. مثلاً ارتباطات انسانی و تعاملات اجتماعی در فضای مجازی را در نظر بگیرید. مثلاً در فضای توئیتر خبری از یک فرد منتشر میشود. حق و حقیقت چیست؟ واکنش ما چه باید باشد؟ چقدر به جای تواضع، تفکر، آگاهیطلبی، انتخاب درستی، تغافل و ترس از ندانستن حق و پس نظری ندادن، سریعاً دیگران را قضاوت کردهایم، درباره آنها نظر دادهایم و بعد پشیمان شدهایم؟ یا حتی خودتان را در نظر بگیرید، در این فضا محتوایی منتشر کردهاید و مورد قضاوت و سرزنشهای مختلف قرار گرفتهاید. چقدر این مسأله به شما، روح و روانتان در بازه زمانی کوتاه یا بلندمدت آسیب زده، در حالی که توقع داشتید دیگران با شما اینگونه برخورد نکنند؟ چقدر باعث شده که سکوت کنید و دیگر چیزی نگویید و در بلندمدت به دام مارپیچ سکوت بیفتید؟
از تبعات در مدار حق نبودن همین است؛ باعث میشود که هرکسی خود را جانب حق ببیند و حق و درستی در میان افراد گم شود. همین که بدانیم در تعاملات انسانی ما محق نیستیم که دیگری را قضاوت و سرزنش کنیم، در راه درستی پیش رفتهایم و کمک کردهایم که حق و راستی بهراحتی برای همه قابل مشاهده و فهم باشد.
درباره حق و درستی و شناخت آن هم مباحث و مسائل مختلفی وجود دارد که جای آن در این یادداشت نیست. اما انتخاب نقطه تعادل در یک طیف رفتاری و اخلاقی، قرار گرفتن هر چیزی سر جای خود، بد دانستن بدیها به هرحال و خوب شمردن خوبیها به هرحال، همان حق و درستی است.