کارکرد تربیتی و جایگاه داستان­‌های مهدی آذریزدی برای نوجوانان نسل جدید

قصه­‌های خوب برای نوجوانان امروزی

زهرا بزرگ‌زاده
روانشناس کودک

 قصه‌­های خوب برای بچه­‌های خوب، از اولین کتاب‌های نگاشته شده برای نوجوانان است. هم‌چنین این کتاب­‌ها از نمونه‌­های اولیه ساده‌­سازی متون کهن و بازنویسی آن برای سنین نوجوانی است، از این رو قصه‌­های خوب برای بچه‌‌های خوب، مجموعه‌­ای ارزشمند در میان کتاب‌­های تألیفی برای کودک و نوجوان به زبان فارسی
 است.  اما داستان­‌های مهدی آذریزدی برای نوجوان امروز چه جایگاهی دارد؟
برای نگاشتن این مطلب دوباره کتاب قصه­‌های قرآن را خواندم. مهدی آذریزدی همان اول توضیح داده بود که چه طور هر داستان را با توجه به منابع و مستندات نوشته است و چرا داستان­ها با آنچه در قرآن آمده است بعضاً متفاوت یا مفصل‌­تر از آن­هاست.
آنچه نثر این قصه‌­ها را از دیگر داستان‌­ها متمایز می‌کند، آسانی و روانی آن است. گویی نویسنده در نوشتن این داستان­ها هدف اصلی‌اش را سرراست و قابل فهم بودن، قرار داده است.  وقتی پای کتاب قصه‌های خوب برای بچه‌­های خوب می‌­نشینی احساس می­‌کنی مادربزرگ یا پدربزرگی دارند برایت قصه می­‌گویند با کلماتی ساده، داستانی مشخص و پر از نتیجه­‌گیری اخلاقی.
 اما اکنون این داستان­ها برای نوجوان امروز هم­چنان خواندنی است؟ اگر نگاهی به رمان­ها و داستان‌های در دسترس نوجوان امروزی بکنیم، می­‌بینیم اغلب داستان‌های امروزی پرپیچ و خم­‌اند، پر از جزئیات و هیجان.
 داستان­‌ها سرشار از اتفاقات­‌اند، گویی اگر هر دو صفحه ضربه‌­ای به خواننده نزنند، نوجوان، کتاب را رها می­‌کند و گوشی‌­اش را دستش می­‌گیرد.
 قصه­‌های قرآنی و کهن هم در ذات خود می‌­توانند این گونه روایت شوند، اما زمانه آذریزدی ایجاب می­‌کرده که او خودش را از متن‌­های سخت و عصا قورت ­داده برهاند و مطلب را به روانی و سادگی به مخاطب برساند. نکته اساسی دیگر در متون آذریزدی این است که او خودش ابتدا داستان‌های متون کهن را فهمیده و هضم کرده و بعد روایت
 می‌کند.
 این امر موجب می‌­شود گنگی و ابهامی در حین روند داستان نباشد و مهم­تر از آن روابط علت و معلولی به خوبی مشخص باشد.
در خیلی از قسمت­‌های داستان اتفاقاتی را می‌­بینیم که پشت سرهم روایت می­‌شوند و در بین آن­ها مهدی آذریزدی نمایان می‌­شود که با یک «چون...» یا «به این علت که...» علت­‌ها را مشخص می­‌کند و روندی منطقی در ذهن شکل می‌­دهد.
به نظر من اگر نوجوان امروزی حوصله پندآموزی از متون سخت و ادبیات کهن را نداشته باشد، کتاب­های قصه­‌ها فرصت خوبی در اختیارش می‌­گذارد تا به صورت مجمل و سرراست بفهمد موعظه گذشتگان چه بوده‌­ است.
البته ورای هر موعظه­‌ای ارزش‌ها و باورها نهفته است و خوب‌­ها و بدهای بزرگان گذشته نیز در این داستان­ها نمایان است.
فرهنگ ایرانی سرشار از بایدها و نبایدهایی است که نسل به نسل انتقال یافته و قصه­‌ها راه خوبی برای نمایاندن آن به نسل بعدی بوده است.
 اما قصه­‌های خوب برای بچه‌­های خوب، برای نوجوان امروز هم کارکرد تربیتی دارد؟ در مراحل رشد تفکر انتزاعی کودکان و نوجوانان متوجه می­‌شوند، آنچه در گذشته برایشان بد مطلق، شر مطلق و سیاهی تمام بود، حالا خاکستری است و
خوبی‌­هایی نیز دارد، و برعکس آنچه در گذشته خوبی مطلق بود، از زوایایی، بدی­‌هایی نیز دارد. داستان­‌های کهن ایرانی اغلب خوب و بد مطلق دارند و افراد خاکستری کمتری در آن­هاست. هیچ آدم خوبی کار بدی نمی­‌کند و از هیچ آدم بدی کار خوبی سر نمی‌زند.
این قطبی­‌نگری از داستان­‌های کنونی نوجوانان تقریباً رخت بسته است. آدم­‌ها خاکستری‌­اند، نقاب می‌‌زنند، نقش خوب­‌ها یا بدها را بازی می‌­کنند یا حین داستان عوض می‌­شوند. از این رو فکر می­‌کنم داستان‌های کهن ارزش‌­های خود را هرچند در قالب قصه روایت می‌کنند اما پیامشان هم­چنان مستقیم است.

 داستان­های کهن
نتیجه­‌گیری دارند و نوجوان امروز دوست دارد خودش نتیجه بگیرد، او دوست دارد خودش را میان شخصیت­‌ها بیابد اما نمی‌­تواند چون آن­ها زیادی قهرمان یا ضدقهرمان­‌اند و در نهایت او موعظه دوست ندارد و داستان­های کهن ناصحان قهاری­‌اند! از این رو هر چند فرهنگ و ارزش‌‌های ایرانی در دل این داستان­هاست و قطعاً تربیت نسل جوان با آن، ارزشمند است اما زبان داستانی باید تغییر کند و پیوندی دوباره با نوجوان نسل امروز برقرار کند.