اشتبــاهـــی بــه قیــمت یک عمر پشیمانی

فرناز قلعه‌دار
روزنامه‌نگار

یکی از شب‌های طولانی زمستان که بیتا از بیکاری و بی‌حوصلگی سرگرم گشت‌و‌گذار در فضای مجازی بود، ناگهان رو به شوهرش کرد و گفت: میثم جان من دیگه تصمیم خودم رو گرفتم، یک دکتر خوب پیدا کردم که کارش خیلی عالیه، عکس قبل و بعد از عمل مراجعانش رو توی صفحه دکتر گذاشتن، واقعاً کارش حرف نداره. همه هم راضی هستن. منم می‌خوام برم عمل کنم. خسته شدم از بس رژیم گرفتم و هیچی نخوردم اما دریغ از یک کیلو کاهش وزن و لاغری. تازه وقتی رژیم می‌گیرم، عصبی می‌شم و مدام با پسرمان دعوا و پرخاشگری می‌کنم. خودم هم بعدش پشیمون می‌شم که چرا سر بچه داد می‌زنم.
شوهرش نگاهی از روی تعجب به بیتا انداخت و گفت: از تو بعیده این حرف‌ها! خانم از کجا معلوم که اینها همش تبلیغات برای جذب مشتری و افراد ساده و زود باور نباشه که با دیدن این عکس‌ها فریب بخورن و خودشون رو به تیغ جراحی بسپارن. از شما که یک خانم تحصیلکرده و باتجربه هستی بعیده. لاغری با جراحی عوارض داره. شما به جای اینکه ساعت‌ها در فضای مجازی وقت تلف کنی، روزی یک ساعت برو پیاده‌روی، ببین چقدر تأثیر داره.
بیتا با ناراحتی گفت: فایده نداره. بعدشم هوا سرده، نمی‌تونم برم پیاده‌روی. تو که می‌دونی از سرما بدم میاد. در ضمن من مدت‌هاست دارم تحقیق می‌کنم، این دکتر خوبیه. هم قیمتش مناسبه هم کارش عالیه.
آن شب بیتا نتوانست شوهرش را مجاب کند که با عمل او موافقت کند. از آن گذشته مادر بیتا هم وقتی شنید، بشدت مخالفت کرد. او مدام به دخترش می‌گفت، هیچ آدم عاقلی برای 10، 15 کیلو اضافه وزن عمل جراحی را انتخاب نمی‌کند. اما انگار مرغ بیتا یک پا داشت و دیگر گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود. مادرش می‌دانست این تصمیم نتیجه وسوسه‌های شراره دوست بیتاست که چند ماه قبل برای لاغری تن به جراحی معده داد اما شراره 45 کیلو اضافه‌وزن داشت و دکترها گفته بودند اگر لاغر نکند، قلبش دچار مشکل می‌شود و تنگی نفس می‌گیرد. او هم مجبور به عمل شد و تا چند هفته بعد هم بشدت درگیر عوارض و مشکلات ناشی از این عمل بود.
 بالاخره بعد از چند هفته به هر ترتیبی بود بیتا رضایت شوهرش را گرفت اما از آنجا که میثم گفته بود هزینه عمل را نمی‌دهد، بیتا با فروش طلاهایش پول را جور کرده بود هرچند که به دروغ گفته بود پول را از مادرش گرفته است.
بعد از چند جلسه رفت و آمد به مطب دکتر و انجام آزمایشات قبل از عمل سرانجام روز جراحی فرا رسید. صبح زود پسرش را به خانه مادرش برد و به او سپرد؛ بعد با میثم راهی کلینیک زیبایی شد.
هرچه به زمان عمل نزدیک‌تر می‌شد دلشوره بیشتر وجودش را فرا می‌گرفت. با این حال به روی خودش نمی‌آورد. میثم که متوجه شده بود، گفت: خانم هنوز هم دیر نشده، اگر حس خوبی نداری بیا برگردیم.
بیتا بلافاصله گفت: نه خوبم. اینقدر موج منفی نفرست، مشکلی نیست. یکی دو ساعته تموم میشه و میام بیرون.
ساعت 8 صبح را نشان می‌داد که بیتا از همسرش خداحافظی کرد و راهی اتاق عمل شد. دقایق انگار به کندی می‌گذشت. بالاخره بعد از سه ساعت دکتر و پرستارها از اتاق عمل خارج شدند و گفتند عمل با موفقیت تمام شده است.
حدود یک ساعت بعد بیتا را به اتاق دیگری منتقل کردند. رنگ به چهره نداشت. با از بین رفتن اثر داروها درد کم‌کم آزارش می‌داد. عصر بود که او را مرخص کردند و با حالی نزار و به سختی او را به خانه بردند. هرچه میثم اصرار کرد که شب را در کلینیک بماند تا حالش بهتر شود و وضعیت جسمی‌اش تحت‌کنترل باشد، کادر درمان قبول نکردند.
وقتی به خانه رفتند، مادرش برای مراقبت از او آمده بود. حال خوبی نداشت. هر چه به شب نزدیک می‌شدند، حال بیتا بدتر می‌شد تا اینکه نیمه‌های شب ناگهان حالش دگرگون شد و به سختی نفس می‌کشید. به اورژانس زنگ زدند و امدادگران او را به بیمارستان منتقل کردند. علائم حیاتی‌اش بشدت افت کرده بود. پزشکان تشخیص آمبولی دادند. تلاش برای نجات زن جوان ادامه داشت اما صبح روز بعد بیتا در کمال ناباوری جان باخت.
شوهرش با دریافت نتیجه پزشکی قانونی با مراجعه به دادسرای جرایم پزشکی از کادر درمان کلینیکی که بیتا را عمل کرده بودند، شکایت کرد. پس از شکایت و رسیدگی به پرونده کمیسیون پزشکی علت مرگ را آمبولی ریه به علت عوارض بعد از عمل جراحی لاغری اعلام کردند. بدین ترتیب عوامل جراحی محاکمه و به علت قصور پزشکی به حبس و جریمه نقدی محکوم شدند. اما در شاخه دیگری از تحقیقات مشخص شد که این پزشک جراح در چند سال گذشته باعث مرگ چهار زن در جریان عمل لاغری شده‌ که با شکایت خانواده‌های آنها در دادسرای جرایم پزشکی، مرد پزشک مسئولیت مرگ بیماران را به‌عهده گرفته و در جریان محاکمه قضایی به پرداخت دیه در حق خانواده‌های زنان فوت‌شده محکوم شده و کلینیک آنها تعطیل شده اما بعد از مدتی دوباره کلینیک را راه‌اندازی کرده و به فعالیت‌شان ادامه داده‌اند.
هر چند این پزشک، دستیارش و کادر درمان محکوم شدند اما داغی که بر دل مادر بیتا و همسرش ماند و درد بی‌مادری که در سن کم گریبان تنها فرزند او را گرفت، هرگز تسکین نیافت.