زنان و مردان سالخورده قربانی دریافت وام کم بهره

مرضیه همایونی 111 متهم که اغلب سابقه‌دار هستند و به اتهام کلاهبرداری، سرقت و مالخری در طرح پلیس دستگیر شده‌اند در حیاط اداره آگاهی تهران کنار هم ایستاده‌اند. در چهره برخی از آنها که برای چندمین‌بار دستگیر شده‌اند اثری از نگرانی، پشیمانی یا ترس دیده نمی‌شود و حتی خیلی راحت می‌گویند؛ «چند روز دیگر می‌آییم بیرون.» اتهام آنها متفاوت است. برخی باندی کار می‌کنند و بعضی‌ها هم تک‌رو هستند اما در یک مورد با هم اشتراک دارند؛ ربودن اموال مردم.

 سرقت با ترفند پرداخت وام
دو مرد، طراحان سرقت از پیرمردها و پیرزن‌ها هستند. یکی از آنها طلافروشی در جنوب تهران دارد و نقش مالخر را ایفا می‌کند، اما دومی مهره اصلی این باند است و شناسایی سوژه و اجرای نقشه سرقت و دزدی را خودش به تنهایی اجرا کرده؛ متهمی که به گفته خودش اولین‌بار است بازداشت شده و حالا از جرمی که مرتکب شده پشیمان است.
شگردت چه بود؟
 لباس‌های شیک و رسمی به تن می‌کردم و به مراکز تأمین اجتماعی می‌رفتم. در آنجا پیرمردها و پیرزن‌هایی که به دنبال کارهای بازنشستگی می‌آمدند را شناسایی می‌کردم و بعد از اینکه از تأمین اجتماعی بیرون می‌آمدند به سمتشان می‌رفتم و سر صحبت را باز می‌کردم. مثلاً از آنها می‌پرسیدم شما هم برای دریافت وام 300 یا 400 میلیون تومانی آمده‌اید؟ آنها هم با شنیدن مبلغ وام با سود کم، مشتاق می‌شدند و سر صحبت باز می‌شد. بعد وارد مرحله دوم نقشه‌ام می‌شدم و به آنها می‌گفتم الان می‌خواهم برای درخواست وام به بانک بروم و شما هم می‌توانید با من بیایید.
آنها هم قبول می‌کردند؟
 خیلی از آنها قبول نمی‌کردند، اما اگر نقشه‌ام می‌گرفت، برخی مدعی می‌شدند مدارک به همراه ندارند و من می‌گفتم با شما به خانه‌تان می‌آیم تا مدارک را بردارید و بعد با هم برای دریافت وام به بانک برویم. زمانی که مالباخته‌ها وارد خانه‌هایشان می‌شدند، اگر تنها بودند چاقو را زیر گردنشان قرار می‌دادم و بعد با تهدید چاقو محل قرار دادن طلاها و پول‌هایشان را می‌گفتند.
بیشترین مبلغی که با این شگرد سرقت کردی چقدر بود؟
از یک خانه حدود 6 میلیارد تومان طلا سرقت کردم. طلاها را به دوستم که مغازه طلافروشی داشت دادم و پولش را گرفتم.
این شگرد را از کجا یاد گرفتی؟
یک‌بار که از مقابل مرکز تأمین اجتماعی رد می‌شدم شنیدم یک نفر می‌گوید ظاهراً می‌خواهند به بازنشسته‌ها وام با سود کم بدهند و این موضوع باعث شد به فکر سرقت بیفتم.
سابقه داری؟
سابقه سرقت ندارم. این‌بار هم طمع باعث شد چنین نقشه‌ای به ذهنم خطور کند و حالا پشیمانم.

 خالکوبی روی پلاک‌ها
اعضای یکی از باندهایی که در این طرح پلیس دستگیر شده‌اند کسانی هستند که خودروی پرشیای یکی از مقامات عالی کشوری را سرقت کرده بودند. اعضای این باند که به دستور مرد سابقه‌داری سرقت‌هایشان را انجام می‌دادند، بعد از تغییر پلاک خودرو توسط سردسته باند، با خودروها سرقت‌های دیگری مرتکب می‌شدند و بعد از مدتی هم خودروهای سرقتی را به فروش می‌رساندند.
سردسته باند می‌گوید: از سال 70 کار خلاف می‌کنم. به غیر از قتل، تجاوز و آدم‌ربایی، هر خلافی که فکرش را کنید انجام داده‌ام اما تخصص اصلی من در تغییر پلاک خودروها است.
چرا پلاک‌ها را تغییر می‌دادی؟
برای فرار از دوربین‌های شهری، پلیس و طرح ترافیک. برخی مالکان خودروهایشان را پیش من می‌آوردند و من برای تغییر پلاک یک میلیون تومان می‌گرفتم، اما کار اصلی ما تغییر پلاک خودروهایی بود که سرقت می‌کردیم. با خودروی سرقتی که پلاکش را تغییر داده بودیم در شهر پرسه زده و سرقت می‌کردیم. بعد از مدتی هم خودروهای سرقتی را از 40 میلیون تومان تا 70 میلیون تومان به فروش می‌رساندم.
مرد میانسال اعداد و حروفی که از پلاک‌ها جدا کرده است را نشان می‌دهد و می‌گوید:این اعداد را جدا می‌کنیم و روی پلاک‌های دیگر می‌چسبانیم البته وقتی پشت پلاک را نگاه کنید، متوجه می‌شوید شماره پلاک عدد دیگری است اما از روی پلاک مشخص نیست. ما از پشت، پلاک را صاف می‌کنیم و از روی پلاک، عددی را که می‌خواهیم روی آن می‌کوبیم و بدین صورت تغییر اعداد پلاک صورت می‌گیرد. به عبارتی روی پلاک‌ها خالکوبی می‌کردیم.

سرقت خودرو را چطور انجام می‌دادی؟
کار من سرقت خودرو نیست، نوچه‌هایم این کار را انجام می‌دهند. تخصص ما فقط سرقت پژو است. با شاه‌کلیدی که داشتیم و خودمان درست کرده‌ایم در ماشین را باز کرده و با همان، خودرو را روشن می‌کنیم.
و خودروهای سرقتی را چه می‌کنید؟
به مالخر می‌فروشیم و او هم ماشین‌ها را اسقاط می‌کند و وسایل با ارزش خودرو را برمی دارد.
می دانستی یکی از خودروهایی که سرقت کردید متعلق به یکی از مقامات عالی‌رتبه کشوری است؟
نه، بعد از دستگیری متوجه شدیم اعضای باندم یکی از خودروهایی را که سرقت کرده متعلق به یک مقام عالی‌رتبه کشوری است و بشدت از کاری که کرده‌ام پشیمانم و فکرش را هم نمی‌کردم.
 
 
 

 

جستجو
آرشیو تاریخی