گزارشی از نگاه مردم درباره تفریح خانوادگی در این روزها

پیاده‌روی و شنا یا بازی‌های موبایلی کدام یک تفریح بهتری‌ است؟

سمیه ملاتبار

زندگی به کمی خلاقیت و حال خوب نیاز دارد، کمی تجربه راه‌های تازه و ساختن ایده‌های نو.حال خوبی که در قفسه هیچ فروشگاهی نیست و خودمان باید بسازیمش. شادی‌ها و لذت‌ها، گاهی خیلی ارزان‌تر و دم دست‌تر از آن چیزی است که خیال می‌کنیم. حتی برای ماهایی که در خانه‌های کوچک آپارتمانی زندگی می‌کنیم.
بازی‌ها و تفریح عمیق‌ترین اثرها را در کودکان دارند. مخصوصاً اگر می‌خواهید فرزندتان کمتر با تبلت و موبایل و تلویزیون مشغول باشد. شما چه بازی‌ها و تفریح‌های خانوادگی دارید؟ می‌دانستید گاهی همین تفریح‌های ساده و بی‌دردسر، خاطره‌هایی را برای فرزندتان درست می‌کند که تا هستید از یاد نمی‌برید؟

همیشه چیزهایی که به نظر، بچگانه یا بی‌اهمیت و ساده می‌آید، با یک بازنگری می‌تواند حلال بسیاری از مشکلات پیچیده ما باشد. شک نکنید که با این تفریحات پر لذت و شاد و امن، بهترین جواب‌ها را می‌گیرید. آخرین باری که تفریح خانوادگی را تجربه کردید کی بوده است؟
مامان‌عسل از اشتهای سیری‌ناپذیر بچه‌ها به سرگرمی گفت که یک‌سری از تفریح‌های فرهنگی خانوادگی را می‌شود با هزینه‌های کم و برنامه‌ریزی فراهم کرد مثلاً کوه‌رفتن یکی از قشنگ‌ترین تفریح‌های خانوادگی ماست که به قله برسی و با خانواده گوشه‌ای بنشینی و املت بخوری.
یکی از مسائلی که خیلی برایش تلاش کردم این بود که بچه‌ها در معرض رسانه تصویری قرار نگیرند و‌ جذابیتی هم تا سه سالگی برایشان نداشته باشد، به خاطر همین برای ساعت‌های روزشان را با حباب‌ساز و خمیربازی و باکس‌های جورچین و پازل و کتاب و فوتبال‌دستی برنامه‌ریزی می‌کنم و اجازه نمی‌دهم که به مرحله حوصله‌ام‌ سررفته برسند.
 تلویزیون را هم به عنوان وسیله سرگرمی معرفی نکردم. یعنی بچه‌ها از وقتی جهان را شناختند دیدند که مامان و بابا از تلویزیون استفاده نمی‌کنند، جز برای معدود مواردی که آن هم زمان مشخص خودش را دارد. استفاده از رسانه تصویری زیر سه سال باعث عدم تمرکز و از بین رفتن نورون‌های مغز می‌شود و ما به خاطر امیرحیدر باید امیرعباس را هم بیشتر مدیریت می‌کردیم، آخرین باری که با مشاور بچه‌ها حرف زدم گفت «یواش یواش رسانه تصویری را برایشان شروع کن، طبق ارزش‌هات، هرچی که‌ می‌خواهی، ولی با بچه‌ها گفت‌و‌گو داشته باش و توضیح بده که این هم بخشی از فعالیت روزمره است چون باید یواش یواش تحلیل رسانه در حد سن خودشان و حرف زدن در موردش را یاد بگیرند.»
بعدش من نشستم چیزی حدود 50 انیمیشن دیدم تا به نتیجه رسیدم که چه چیزی مناسب بچه‌های من است و یک هفته شبکه پویا را که خیلی بهش منتقد هستم بررسی کردم تا به 45 دقیقه تماشا از این‌ شبکه رسیدم که مناسب ماست، با بچه‌ها نشستم‌ حرف زدم و در مورد صدای تلویزیون و ساعت روشن و خاموش کردنش به نتیجه رسیدیم و شروع کردیم.
البته از پینترست هم خیلی ایده‌های خوبی برای سرگرمی بچه‌ها می‌توانید پیدا کنید. خودم که خیلی از این فضا استفاده می‌کنم.
محیا گفت مثلاً امروزِ ما به صرف خواندن تاریخچه و رنگ کردن ضرب‌المثل: «از آبِ گل آلود ماهی می‌گیرد» گذشت. ایده‌اش هم از بازی پانتومیم که ضرب‌المثل انجام می‌دادیم آمده بود.
فکر کردم که اینطوری فرصتی هم می‌شود تا بچه‌ها با ضرب‌المثل‌ها آشنا بشوند و بدانند که از کجا آمده و البته بدانند که همه ضرب‌المثل‌ها الزاماً درست نیستند مثل: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. بعد هم دزد و پلیس بازی کردیم و اجرای نمایش داشتیم.
وقت‌هایی هم که با خاله‌های خودم و یا فامیل همسرم دور هم جمع می‌شویم، با بازی‌هایی مثل مافیا، اسم و فامیل‌بازی و بازی کنترل خنده، پانتومیم و اسم روی پیشانی، سعی می‌کنیم زمان خوشی را برای خودمان به وجود آوریم.
دور هم بازی می‌کنند
یک بار بچه‌ها مشغول بازی اسم و فامیل بودند. دیدم تکراری شده، حروف الفبا را دور زده بودند، همه کلمات در ذهن‌شان بود. تا یکی حرفی انتخاب می‌کرد، فوری همه را تکمیل می‌کردند، به نظرم خسته‌کننده شده بود که گفتم بچه‌ها چرا قانون بازی را عوض نمی‌کنید؟ این بار کلماتی را بنویسید که حرف مورد نظر در آخرش باشد.
 خوش‌شان آمد. حالا می‌توانستند واقعاً خودشان را آزمایش کنند. برای دایره لغات تلاش کنند. ببرند و ببازند. متفاوت از دفعات قبل، آن روز همه چیز دوباره از نو شده بود.
خودم همیشه ساختن بادبادک را دوست داشتم. فکر می‌کنم که صعود به آسمان زیباست. فقط به این دلیل یا شاید هم به گمانم دور شدن از زمین، از خاک، از دنیای پایین. شاید هم دلیل عشق و علاقه فطری انسان به پرواز است. هفته پیش ساختم. فرزندانم هم خیلی بادبادک دوست دارند. سیداحمد ساخته بود. مریم هم قبل‌تر ساخته بود. بردیم و بادبادک‌ها را هوا کردیم. اما کوچک بود و سقوط کرد، بادبادک‌ها را نتوانستند بالا ببرند. این شد که خودم ساختم، یک بادبادک خیلی بزرگ. مقوا تا کردم و سیخ چوبی را به عنوان اسکلت به آن چسباندم. خیلی بالا رفت و عالی بود. فرزندانم عاشق کار گروهی هستند. من فکر می‌کنم که بچه‌ها به وسیله بازی زندگی را می‌آموزند. روابط اجتماعی را، نظام جامعه را، برای همین بازی‌هایشان را نباید دست کم گرفت. بازی تنها سرگرمی نیست.
خانم محسنی: زمانی که مشغول کار بودم و فرصت اندکی داشتم اقوام و فامیل را کمتر می‌دیدم و به همین خاطر رفت و آمد فرزندانم هم با اقوام کم بود و بیشتر به دلیل فاصله سنی کمی که داشتند با هم مشغول بازی و تفریح بودند تا اینکه من بازنشسته شدم و فرزندانم بزرگ شدند.
 آن وقت بود که معنا و مفهوم تفریح و سرگرمی در خانه ما تغییر کرد. رفت و آمد با اقوام بیشتر شد، پسر و دخترمم نیز علاقه‌مند به این مسأله شدند و می‌توانم بگویم که تفریح و سرگرمی‌شان شد دید و بازدید اقوام و همسن و سالانشان و این موضوع هنوز هم بعد از چند سال بین خانواده من مرسوم مانده است. در واقع من فکر می‌کنم همان طور که شروع همه یادگیری‌ها از خانواده است، تفریح داشتن، سرگرم بودن و بازی نیز از خانواده آغاز می‌شود. خودم خیلی دیر به این نکته پی برده بودم. یکسری از افراد هم دورهمی خانوادگی را آگاهانه حذف کردند ولی کاش حساسیتشان را کم کنند.
مگر می‌شود خانواده‌ای را که دقیقاً هم‌کفو و هم‌وزن ما باشد برای برقراری رابطه پیدا کنیم؟ و اصلاً مگر چقدر می‌شود برای پیدا شدنش زمان گذاشت.
آقای حمیدی: گرانی تفریحات سالم موجب می‌شود که خیلی از جوان‌ها و حتی خانواده‌ها به سمت تفریحاتی کشیده شوند که حداقل در جامعه ما می‌توانیم بگوییم هنجار و مردم پسند نیست. زمانی که قرار باشد من برای رفتن به یک شهربازی و استفاده از وسایل هیجانی که مورد علاقه من و خانواده‌ام است هزینه زیادی را پرداخت کنم خب ترجیحم این است که به سمت تفریحات کم هزینه‌تر بروم و مثلاً به رفتن به یک قهوه‌خانه همراه با دوستان بسنده کنم. قهوه‌خانه‌ها هم همیشه پر است. انگار انتخاب خیلی از افراد شده است. قهوه‌خانه‌های خانوادگی گران‌تر از قهوه‌خانه‌هایی هستند که خانم‌ها و کودکان را راه نمی‌دهند.
خانم رضایی: من خودم صاحب سه فرزند هستم اما تفریح برای پسرهایم بیشتر ایجاد مسأله کرده تا برای دخترم. خب پسرها با دخترم انگار فرق می‌کنند. با توجه به چیزهایی که می‌بینم و می‌شنوم کسی به فکر تفریح جوان‌ها نیست. یک فضای تفریحی سالم را که کم هزینه باشد من سراغ ندارم. گاهی همراه با بچه‌هایم به کوه می‌رویم و این تنها تفریح خانوادگی ماست که واقعاً هم لذت‌بخش است اما کوه، تفریح آخر هفته است.
 گاهی بچه نیاز دارند در روزهای میانی هفته هم بعد از کار و تلاش و درس تفریح کند اما کجا بروند و چه کاری انجام دهند، همیشه برایمان سؤال است.
دخترم دوره آشپزی را دو سال پیش گذراند اما باورتان می‌شود که برای تهیه نان اسنک و پنیر پیتزا و یک‌سری وسایل دیگر باید مدت زیادی معطل بمانیم که پولش را فراهم کنیم؟ دیگر حتی گاهی آشپزی هم سرگرمی به حساب نمی‌آید. قبلاً آشپزی و درست‌کردن غذای خاص برای خانواده، سرگرمی قشنگی برای من و دخترم بود.
آقا رضا: زمان جوانی ما، دورهمی‌های خانوادگی، رفتن به خانه مادربزرگ و اقوام، دیدن یک فیلم در کنار اعضای خانواده، گردش‌های دسته جمعی آنقدر برای ما لذت‌بخش بود که اصلاً به تفریح کردن فکر نمی‌کردیم چون مدام درگیرش بودیم و هیچ چیز لذت‌بخش‌تر از آن برای ما نبود. اما این روزها دوره تفریح خانوادگی انگار گذشته است اصلاً دیگر چه کسی فرصت دارد به اینجور تفریحات فکر کند. الان دیگر همه بچه‌ها یک گوشی یا تبلت دستشان است و اگر از آنها بخواهیم که سری به پسرعمه یا دختردایی بزنند می‌گویند الان در تلگرام یا اینستاگرام باهاش صحبت کردم. همین تکنولوژی باعث شده نوع تفریح آدم‌ها هم تغییر کند. من انتظار ندارم که جوان من مثل گذشته‌های ما تفریح کند چرا که اقتضای این زمان چیز دیگری است.
 پسرم همیشه می‌گوید من عاشق تفریحات مجازی هستم، نه خرج زیادی دارد و نه لازم است  از خانه خارج شوی. همان‌طور که خیلی از چیزها طی این سال‌ها تغییر کرده خب مسلماً نوع تفریح افراد هم دستخوش تغییر شده است. دختر و پسر من بیشتر اوقات فراغت خود را در خانه می‌گذرانند. در واقع کمتر علاقه دارند برای سرگرمی و تفریح از خانه خارج شوند، مگر اینکه جایی دعوت باشند. به قول خودشان از تفریحات مجازی استفاده می‌کنند؛ نشستن پای کامپیوتر، گوشی و بازی با ایکس‌باکس. به نظر من تماشای فیلم سالم‌تر از تفریحات بیرونی است. البته متأسفانه خود من هم بعضی اوقات که از کار روزانه خسته می‌شوم با گشت و‌ گذار در کانال‌های مختلف و خواندن مطالبی در مورد موضوعاتی که مورد علاقه‌ام هستند روحیه‌ام تغییر می‌کند و یک جور تفریح و سرگرمی برای من شده است.
امیرعلی که چهارده ساله است، ورزش والیبال را خیلی جدی دنبال می‌کند و این بازی تبدیل به تفریح جذابی برایش شده است. وی می‌گوید: تا قبل از اینکه وارد رشته والیبال شوم یا اصلاً ورزش کردن را شروع کنم، به محض اینکه وقت خالی پیدا می‌کردم همراه دوستانم می‌رفتیم بیرون، سینما، وپارک اما بازی والیبال نگاه مرا نسبت به اوقات فراغت و تفریح کردن تغییر داد.
 به نظر من ورزش، هم فال است و هم تماشا. یعنی با ورزش کردن هم بدن و روح سالمی‌ داری و هم تفریح می‌کنی و شادابی. دیگر نیازی نیست مدام منتظر باشی دوستی یا فامیلی در شاد بودن و تفریح کردن همراهی‌ات کند. در خانواده ما مدل خاصی برای تفریح کردن وجود ندارد. پدر و مادرم که معمولاً اهل تفریح نیستند، خواهرم که از من دو سال بزرگ‌تر است میهمانی رفتن، دید و بازدید و گشت و‌ گذار در طبیعت را تفریح می‌داند و حداقل هفته‌ای یک‌بار به دیدن دخترخاله‌ام و دوست دوران دبیرستانش می‌رود.
آقای مشیری شغل آزاد دارد. به همین خاطر معتقد است فرصت تفریح بیشتری دارد چراکه در طول روز تمام وقتش در اختیار خودش است. او معتقد است: بهترین تفریح کنار خانواده بودن است و در واقع منظور من این است که هر تفریحی را که می‌شود با خانواده انجام داد. آن وقت است که می‌توان گفت آن تفریح، تفریح جذابی است. قدم‌ زدن به بهانه خرید کمی میوه، کوهنوردی، دورهمی‌های فامیلی و دوستانه و انجام بعضی از بازی‌های دسته‌جمعی همگی می‌تواند باعث شادابی و تفریح خانواده‌ام شود. در جمع همسالان و دوستان بودن هم اگر با شناخت و انتخاب درست انجام شده باشد، می‌تواند تفریح سالمی باشد. در خانواده من از هر دو نوع تفریح یعنی کنار خانواده و در جمع دوستان بودن جزو تفریحات سالم محسوب می‌شود و بعد از آن کاملاً شارژ می‌شویم.
آقای حسنی صاحب بوتیکی در شرق تهران است که حتی کسادی بازار و کسب‌وکار هم باعث نمی‌شود آخر هفته‌ها تفریح نکند. وی می‌گوید: تفریح کردن از نان شب هم واجب‌تر است. زندگی بدون تفریح که زندگی نیست و تنها گذران عمر است. من در خانواده‌ای بزرگ شدم که از کودکی تفریح و سرگرمی برای تمام اعضای خانواده حکم غذا را داشت. یعنی حتماً پدرم و مادرم هرازچندگاهی با دوستان‌شان به تفریح می‌رفتند، حالا این تفریح رفتن به دورهمی، پیک‌نیک، استخر، پیاده‌روی و سینما را شامل می‌شد.
برای ما بچه‌ها هم تفریحاتی در نظر می‌گرفتند مثلاً رفتن به باشگاه ورزشی، آموزش نقاشی یا موسیقی که من علاقه چندانی به هیچ‌کدام نداشتم اما والدینم مجبورم می‌کردند که حتماً یکی را انتخاب کنم و همیشه هم ترجیح من باشگاه بود چون حداقل هیجانش بیشتر است.
خانم محبی که تفریح سالم را تفریح خانوادگی می‌داند، می‌گوید: بهترین مصداق الگوی تفریح خانوادگی در بچگی ما برگزاری مراسم شب یلدا، روزهای مادر و پدر، دید و بازدیدهای فامیلی و رفتن به خانه مادربزرگ و پدربزرگ‌ در آخر هر هفته بوده است، در حالی که طی این سال‌ها وابسته شدن فرزندان و حتی والدین به اینترنت و وسایل ارتباط جمعی، الگوی تفریح اعضای خانواده برای در کنار هم بودن، معنای خود را از دست داده است.
خانواده‌ها تک‌محور شده‌اند، یعنی در جمع بودن و کنار هم بودن کمرنگ شده است و شرایط زندگی و در واقع می‌شود گفت سبک زندگی‌ها به گونه‌ای شده است که خانواده‌ها به راحتی در کنار هم قرار نمی‌گیرند، اما من به همراه همسرم تلاش کرده‌ایم طوری زندگی کنیم که تفریح بچه‌ها رفتن به خانه اقوام و گپ زدن و گشتن با اقوام همسن و سالشان باشد. خیلی اوقات هم ماکارونی درست می‌کنیم و میزبانشان می‌شویم یا در خانه خودمان یا هر قسمتی از شهر که فضای سبزی داشته باشد برای نشستن دور هم جمع می‌شویم.
خیلی اوقات هم به همراه دو دختر و تنها پسرم که در سنین نوجوانی و جوانی هستند، هر زمان فیلمی ببینیم کتابی یا مطلبی بخوانیم شاید ساعت‌ها در موردش بحث و گفت‌و‌گو کنیم؛ بعد از چند سالی که این روند را ادامه دادم حالا متوجه شدم این عادت در بچه‌ها شکل گرفته و الگوی یک تفریح سالم نهادینه شده است.
در کودکی هم برای بچه‌ها بازی‌هایی اختراع می‌کردم. مثلاً می‌گفتم می‌توانیم آخر هفته همه خانواده به ماهیگیری برویم. مهم نیست وسیله نقلیه ندارید یا هوای آسمانتان آلوده است و باید در خانه بمانید  یا باران می‌بارد و نمی‌توانید با فرزندان کوچکتان به رودخانه بروید. اصلاً ممکن است نزدیک محل زندگی‌تان رودخانه‌ای هم نداشته باشد ولی می‌توانید ماهیگیری را در خانه
انجام دهید.
مثلاً یک قابلمه بردارید و به فرزندتان بگویید به اندازه دو بند انگشت در آن آب بریزد. یک پلاستیک پر از در نوشابه، دوغ، روغن و آب معدنی را که از قبل جمع کرده‌اید بیاورید و در آب بریزید.
درهای رنگی، ماهی‌های شناور شما هستند. دور قابلمه بنشینید و هر کدام یک قلاب ماهیگیری بردارید. قلاب‌ها هم یک سیخ چوبی هستند که سرشان یک نخ بیست الی سی سانتی‌متری بسته‌اید و آخر نخ را هم به یک سنجاق‌قفلی گره بزنید.
سنجاق‌قفلی را باز و سوزنش را کمی خم کنید و حالا توی آب به این طرف و آن طرف ببریدش تا سوزنش به لبه یکی از درها بگیرد و یک ماهی شکار کند. ماهی‌های توی آب که تمام شد، هر کسی تعداد صیدهایش را بشمرد و کسی که تعداد بالاتری جمع کرده بود را هم حسابی تشویق کنید و به او لقب «صیاد نمونه خانواده» بدهید. بعد همه، ماهی‌هایشان را به دریاچه بریزند و چوب‌های ماهیگیری‌شان را بردارند و باز سبد صیدهایشان را پر کنند.
پنج موشک کاغذی برای بچه‌ها درست کنید. اندازه و جنس کاغذ و شکل بال هر کدام را طوری انتخاب کنید که هر کدام موقع پرواز به صورت متفاوت عمل کنند. یکی تیز، صاف و دقیق برود، یکی را هر طور بیندازی، جلو نرود و پیش خودت برگردد.
 یکی در هوا چند دور، دور خودش بچرخد و یکی هم انحراف به چپ داشته و آخری هم حساب و کتاب نداشته باشد و هر بار یک‌طور پرواز کند. تفاوت موشک‌ها هم در بزرگی و کوچکی کاغذی که انتخاب می‌کنید و سبکی و سنگینی کاغذ، مشخص می‌شود. اینکه برای بال‌های موشک، تا زدن را از کجایش شروع می‌کنید و اینکه سر بالش را تا می‌زنید که عمودی بشود یا خیر، همه اینها در شکل پرواز
تأثیر دارد.
هر پنج موشک را یک‌بار بیندازید و پروازشان را به بچه‌ها نشان دهید، بعد هر کدام از بچه‌ها سه بار فرصت دارند هر موشک را امتحان کنند و نوع پرواز هر کدام را به خاطر بسپارند.
وقت امتحان و تمرین که تمام شد، هر کدام از ویژگی‌های بالا را بگویید تا بچه‌ها موشک‌شان را پیدا و بعد پرتاب کنند تا معلوم شود انتخاب‌هایشان درست بوده است یا نه. هر انتخاب و پرتاب سه امتیاز دارد و کسی برنده است که بیشترین امتیاز را جمع کند.
بعد از این مرحله بچه‌ها باید کنار دیوار بنشینند و یک موشک را انتخاب کنند و طوری پرتاب کنند که از در اتاق روبه‌رو رد شود و بعد موشکی انتخاب کنند که سمت اتاق پرتاب کنند اما وارد آشپزخانه بشود و همین‌طور تا آخر.
تنوع پرواز موشک‌ها برای بچه‌ها جالب است و تلاش‌شان برای تغییر دادن شکل پرواز موشک‌ها با محکم پرتاب کردن و آهسته انداختن آنها دیدنی است.
موشک‌بازی شاید کمی پسرانه باشد اما دختربچه‌ها هم پرواز را دوست دارند. مانند کودکی خود ما که پشت بالش‌ها سنگر می‌گرفتیم و وقتی پدرمان از مسجد برمی‌گشت، موشک‌بارانش می‌کردیم.

من در خانواده‌ای بزرگ شدم که از کودکی تفریح و سرگرمی برای تمام اعضای خانواده حکم غذا را داشت. یعنی حتماً پدر و مادرم هر از چند گاهی با دوستانشان به تفریح می‌رفتند حالا این تفریح یک دورهمی، رفتن به یک پیک‌نیک، رفتن به استخر، پیاده‌روی و سینما را شامل می‌شد. برای ما بچه‌ها هم تفریحاتی در نظر می‌گرفتند مثلاً رفتن به یک باشگاه ورزشی، آموزش نقاشی یا موسیقی
نویسنده